
مشخص نيست چند ساعت خواب ماشين به خاطر تاخير مشتري، چقدر مزد اپراتور به دليل نرسيدن زينک يا کاغذ، چه مقدار هزينه به خاطر نامناسب بودن نوع کاغذ ، با روش صحافي و … در چاپ فلان سفارش رخ داده است. نرخ و تعرفهاي است ثابت و اعلام شده و صاحب کار هم درکي از اين مسائل ندارد. نکته جالب اين است که بسياري از ما هم درک درستي از اين موقعيت نداريم و در ارائه قيمت بر اساس قيمت تمام شده مشکل داريم. حتي بدون بروز مشکل و تاخير هم غالب اوقات بر اساس رقابت ناسالمي که در بازار صنعت چاپ در زمينه قيمتها وجود دارد و به آن نرخ شکني ميگوييم عمل ميکنيم اين ميشود که گاهي اوقات خرج ۲۰ و دخلمان ۱۹ است. در اين آشفته بازار ميتوان توصيه کرد دانش خود را در زمينه حسابداري کارگاهي و محاسبه قيمت تمام شده کار افزايش دهيم.
حسابداري صنعتي شاخه اي از علم و فن حسابداري است
حسابداري صنعتي شاخهاي از علم و فن حسابداري است كه وظيفه جمعآوري اطلاعات مربوط به عوامل هزينه و محاسبه بهاي تمام شده محصولات و خدمات را بر عهده دارد و باتجزيه و تحليل گزارشها و بررسي راههاي توليد روشهاي تقليل بهاي تمام شده توليدات را بيان ميكند.
اهميت حسابداري بهاي تمام شده
در واقع حسابداري صنعتي يا حسابداري بهاي تمام شده يك ابزار بسيار مهم در اختيار مديريت است تا مديران را در برنامهريزي ، كنترل و نظارت و بررسي نتايج فعاليتها، ياري نمايد. مديريت با استفاده از حسابداري صنعتي، بهاي تمام شده توليدات را محاسبه ميكند و كنترل خود را بروي هزينههاي مواد، دستمزد و ساير هزينههاي توليد اعمال ميكند. مديران اگر گزارشات دقيق و صحيحي از عوامل هزينه نداشته باشند در تصميمگيري خود در جهت افزايش توليد يا ساير تصميمگيريها و راه انجام تصميمات خود با مشكل مواجه خواهند شد. بعنوان مثال فرض كنيد در صورتي كه هدف تغيير نوع محصول توليد شده يا افزايش توليد باشد بايد اطلاعات دقيقي از هزينه توليد وجود داشته باشد تا بتوان تصميم گرفت كه اگر ماشينآلات جديد خريداري شوند مقرون به صرفه است و يا ماشين-آلات تعويض شوند و يا اينكه ماشينآلات اجاره گرفته شوند و يا بهتر است حقوق پرسنل افزايش داده شود و يا بايد مقدار پرسنل افزايش داده شود و بسياري از انواع تصميمات مديريت درموارد مشابه فوقالذكر مشروط بر اطلاعات حسابداري بهاي تمام شده ميباشد.
كاربرد حسابداري بهاي تمام شده
گاهي تصور ميشود كاربرد حسابداري صنعتي و بهاي تمام شده محدود به كارخانجات و صنايع توليدي است هرچند شايد مشهورترين كاربرد آن در اين جهت باشد ولي ساير موسسات نيز از حسابداري بهاي تمام شده بهره برده و از روشهاي حسابداري بهاي تمام شده در بانكها، شركتهاي بيمه، عمده فروشيها، شركتهاي حمل ونقل، شركتهاي هواپيمايي، دانشگاهها و بيمارستانها در جهت كارايي بيشتر استفاده ميشود. بعنوان مثال در يك بيمارستان كنترل هزينهها و تعيين بهاي تمام شده هزينههاي بستري شدن و درمان يك بيمار، با استفاده از حسابداري بهاي تمام شده صورت ميپذيرد و مواد مصرفي، دستمزد پزشك وساير هزينههاي مرتبط شناسايي و ثبت كنترل ميشوند تا بهاي تمام شده مشخص شود يا شركتهاي حمل و نقل سعي در محاسبه و تعيين هزينه حمل بهاي تمام شده حمل يك كيلو كالا و يك نفر مسافر را دارند.
حسابداري مالي در موسسات وظيفه تهيه گزارش وضعيت مالي و در واقع صورت سود و زيان، ترازنامه و صورت گردش وجوه نقد را به عهده دارد و بيان ميكند كه در طول دوره مالي چه نتايجي حاصل شده است اما حسابداري بهاي تمام شده در كنار حسابداري مالي گزارشاتي از جزئيات توليد و مراكز ايجاد هزينه ارائه ميدهد و به صورت دقيقتر مقدار مصرف مواد، ميزان توليد، ساعات كار انجام شده وهزينههاي ساير عوامل توليد را در اختيار مديريت قرار ميدهد تا بر اساس اين اطلاعات و گزارشات مديريت تصميمگيري، كنترل و برنامهريزي كند. بايد بدانيد واحد حسابداري مالي و واحد حسابداري بهاي تمام شده تحت نظر مدير مالي است و در واقع واحد حسابداري مالي و واحد حسابداري بهاي تمام شده بازوان مديريت مالي ميباشند. اشاره شد كه حسابداري بهاي تمام شده گزارشاتي از جزئيات توليد و مراكز هزينه و عوامل ايجاد كننده هزينه در اختيار مديريت قرار ميدهد و با توجه به اينكه سعي در تعيين بهاي تمام شده توليد يك واحد كالا در هر يك از مراحل ساخت را دارد به آن حسابداري بهاي تمام شده ميگويند و به نظر ميرسد اولين گزارشي را كه يك حسابدار صنعتي بايد تهيه كند جدول بهاي تمام شده كالاي فروش رفته باشد. جدول بهاي تمام شده كالاي فروش رفته در واقع همان چرخه يا شكل كلي حسابداري صنعتي ميباشد كه به صورت گزارش ارائه ميشود. اين جدول از ۵ بخش تشكيل شده است:
۱- بخش مواد مستقيم كه اطلاعاتي در ارتباط با مواد مصرف شده ارائه مي دهد.
۲- بخش دستمزد مستقيم كه اطلاعاتي را در ارتباط هزينه حقوق كارگران خط توليد ارائه ميدهد.
۳- بخش هزينههاي سربار توليد كه اطلاعاتي را درارتباط با ساير هزينه هاي توليد ارائه ميدهد.
۴- بخش كالاي در جريان ساخت.
۵- بخش كالاي ساخته شده.
براي تهيه اولين گزارش حسابداري صنعتي با مفاهيم و اصطلاحات جديدي همچون مواد مستقيم، دستمزد مستقيم، سربار و ساير موارد مواجه خواهيد شد هر چند اصول حسابداري صنعتي با حسابداري مقدماتي وتكميلي كه فرا گرفتيد يكسان ميباشد وليكن براي فراگيري حسابداري صنعتي لازم است ابتدا با مفاهيم حسابداري صنعتي و طبقهبندي هزينهها در حسابداري صنعتي آشنا شويد كه در ادامه آنها را بررسي و سپس مباحث حسابداري صنعتي را به صورت تخصصيتر مطرح خواهيم كرد.
طبقهبندي هزينهها
هزينهها در حسابداري صنعتي از ديدگاههاي متفاوتي طبقهبندي شدهاند. به شكل زير كه خلاصه طبقهبندي هزينهها را نشان ميدهد توجه كنيد تا در ادامه آنها را به صورت كليتر بررسي نمائيم.
هزينهها به ۳ طبقه تقسيم ميشوند و هر طبقهبندي خود به گروههايي تقسيم خواهد شد.
۱- طبقهبندي طبيعي هزينهها
۲- طبقهبندي هزينهها بر اساس ارتباط آنها با توليد محصول
۳- طبقهبندي هزينهها براساس ارتباط با حجم و تعداد توليد
ـ منظور از طبقه بندي طبيعي هزينه ها چيست؟
در اين طبقه بندي ابتدا هزينه ها به
الف) هزينههاي ساخت (توليد) و
ب) هزينههاي تجاري تفكيك خواهد شد.
– هزينههاي ساخت
هزينههايي ميباشند كه در كارخانهها جهت توليد كالا و محصول مصرف و ايجاد ميشوند مانند مواد اوليه مصرفي، هزينه دستمزد و ساير هزينههاي توليد.
– هزينههاي تجاري
هزينههايي ميباشند كه براي ساخت محصول و در قسمت توليد ايجاد نميشوند بلكه در ساير بخشها مانند بخش اداري، بخش توزيع و فروش، ساير قسمتها ايجاد ميشوند به طور معمول به هزينههاي تجاري هزينههاي عملياتي نيز گفته ميشود.
– منظور از طبقهبندي هزينهها بر اساس ارتباط آنها با توليد محصول چيست؟
در حسابداري صنعتي، هزينهها بر اساس ارتباط با توليد به ۲ گروه الف)مستقيم ب) غير مستقيم تقسيم ميشوند.
– هزينههاي مستقيم
همچنانكه است ارتباط مستقيم با توليد دارد و ميتوان آنها را در كالاهاي توليد شده مشخص کرد يا به مرحلهاي از ساخت يا سفارش توليد ارتباط داد. مشخصترين اين هزينهها مواد اوليه و دستمزد مستقيم توليد ميباشد. موادي كه مستقيماً در توليد يك كالا نقش دارند مواد مستقيم توليد ميباشند بعنوان مثال چوبي كه در ساخت ميز و صندلي، چرمي كه در ساخت كفش و يا شيري كه در ساخت بستني به كار ميرود مواد مستقيم توليد ميباشند و يا دستمزد كارگراني كه در خط توليد كار ميكنند و در توليد كالا نقش دارند دستمزد مستقيم توليد محسوب ميشود.
– هزينههاي غير مستقيم
هزينههاي غير مستقيم هزينههايي ميباشند كه در توليد محصول نقش اصلي را ندارند هر چند براي توليد محصول لازمند و براي ساخت محصول ايجاد ميشوند ليكن ارتباط مستقيمي با محصول ندارند اين هزينهها را به سادگي نميتوان به يك مرحله از ساخت و يا سفارش معين و مشخص ارتباط داد هر چند اين هزينهها در طي توليد صورت پذيرفتهاند مانند هزينههاي سوخت و برق مصرفي سالن و كارگاه توليد، روغن مصرفي جهت ماشينآلات توليدي و ساير موارد مشابه و يا حقوق و دستمزد غير مستقيم پرداختي در جهت توليد مانند حقوق سر كارگران و يا نگهبانان كه بعنوان هزينههاي غير مستقيم شناسايي ميشوند و يا هزينه استهلاك ساختمان كارخانه نميتوان آن را به يك توليد مشخص مرتبط كرد نمونههاي غير مستقيم ميباشند مواد غير مستقيمي كه در جهت توليد مصرف ميشوند نيز ميتوانند به عنوان هزينههاي غير مستقيم تلقي شوند موادي مانند چسب مصرفي در ساخت كفش و يا در ساخت ميز و صندلي مواد غير مستقيم توليد محسوب ميشوند البته همچنانكه اشاره شد وجود اين هزينهها الزامي است ولي به دليل نا چيز بودن و يا غير الزامي بودن به يك محصول آنها را به عنوان غير مستقيم شناسايي ميكنند به هزينههاي غير مسنقيم سربار ساخت يا سر بار توليد نيز گفته ميشود .
– منظور از طبقهبندي هزينهها بر اساس ارتباط آنها با تغيير حجم و تعداد توليد چيست؟
در اين طبقهبندي كه خود به سه گروه تقسيم ميشود ارتباط تغيير هزينه با تغيير در حجم توليد بررسي ميگردد بايد بدانيم برخي از هزينهها تغيير مقدار توليد اثري بر آنها نخواهد داشت و برخي ديگر با تغيير در حجم توليد تغيير ميکند كه با توجه به اين شرايط هزينه ها به سه گروه :
الف) هزينههاي ثابت ب) هزينههاي متغيير ج) هزينههاي نيمه متغيير تقسيم ميشوند.
– هزينههاي ثابت
هزينههاي ثابت هزينههايي هستند كه با تغيير حجم توليد تا سطح مشخصي از توليد تغيير نخواهد كرد. هر لحظه اين خصوصيت در هزينه مشاهده شد ميتوان آن را بعنوان هزينههاي ثابت طبقهبندي كرد.
هزينههاي ثابت داراي سه ويژگي است:
اول آنكه: اين هزينهها در سطوح مختلف توليد در كل ثابت ميباشند .
دوم آنكه: سهم هزينه ثابت يك واحد كالا با افزايش تعداد توليد كاهش مييابد و بر عكس .
سوم آنكه: كنترل وقوع اين هزينهها از طريق مديران اجرايي صورت ميپذيرد.
نمونه بارز و مشخص اين هزينهها: حقوق مديران توليد، استهلاك ساختمان و ماشين آلات، بيمه ساختمان و ماشينآلات، اجاره محل كارخانه و ساير موارد مشابه ميباشد.
– هزينههاي متغير
هزينههاي متغير هزينههايي ميباشند كه كل مبلغ آنها با تغيير در سطح توليد و ميزان توليد تغيير ميكند يعني با افزايش مقدار توليد و حجم توليد اين هزينهها در كل افزايش مييابند و با كاهش در ميزان توليد اين هزينه ها در كل كاهش خواهند يافت نمونه مشخص اين هزينه ها مواد مستقيم و دستمزد مستقيم مي باشند. هزينههاي متغير نيز مشخصهاي دارند كه براي تشخيص اين هزينهها ميتوان آنها را به صورت زير بر شمرد:
اول آنكه: اين هزينهها در كل در ارتباط مستقيم با توليد ميباشند يعني با افزايش توليد افزايش و با كاهش توليد در كل كاهش مي يابند. دوم آنكه: هزينه متغير يك واحد كالا ثابت ميباشد حتي اگر تعداد توليد كاهش يا افزايش پيدا كند. سوم آنكه: به شكل ساده و آسان قابل تخصيص به دايره توليدي ميباشند.
اشاره شد نمونه بارز اين هزينهها مواد مستقيم مصرفي توليد و دستمزد مستقيم ميباشد كه سعي ميكنيم در ادامه مشخصههاي هزينههاي متغير را در اين نمونهها بررسي كنيم. فرض كنيد براي ساخت ۶عدد ميز ۴ متر مربع چوب نياز است حال اگر بخواهيم ۱۲ عدد ميز توليد كنيم حتما ۸ متر مربع چوب كه مواد مستقيم توليد محسوب مي شود نياز مي باشد مي بينيد كه با افزايش ميزان توليد هزينه مواد مستقيم در كل افزايش پيدا خواهد كرد ولي بايد توجه داشته باشيد براي ساخت يك ميز ۵/۱ متر مربع چوب نياز است (۵/۱ = 4:۶) كه هيچگاه با افزايش توليد، ميزان مواد مستقيم ساخت يك واحد تغيير نميكند يعني ساخت يك عدد ميز حتماً ۵/۱ متر مربع چوب نياز دارد و با چوب كمتر و يا بيشتر نميتوان ميز ساخت بنابراين هزينه مواد مستقيم در يك واحد ثابت ميباشد. در ضمن اين هزينه به راحتي قابل پيگيري در ساخت محصول ميباشد و ميتوان هزينه چوب مصرفي را در ساخت ميز مشاهده نمود.
– هزينههاي نيمه متغير
برخي از هزينهها از دو قسمت متغير و ثابت تشكيل شدهاند اين هزينهها به شكلي ميباشند كه تا حد مشخصي از توليد با افزايش يا كاهش توليد بخش ثابت آنها تغيير نميكند و اين در صورتي است كه بيش از حد مشخص توليد با تغيير در حجم توليد اين هزينهها افزايش يا كاهش خواهند يافت.
بعنوان مثال ميتوان به برق مصرفي كارخانه اشاره كرد. برقي كه جهت روشنايي سالن كارخانه به كار ميرود تقريباً ثابت است چه توليد كم وچه زياد باشد ولي برق مصرفي ماشينآلات با تغيير در حجم و ميزان توليد تغيير خواهد كرد. بنابراين هزينه برق مصرفي كارخانه ميتواند نيمه متغير باشد. اشاره شد كه هزينهها بر اساس ارتباط آنها با تغيير در حجم توليد به گروه هزينههاي ثابت، هزينههاي متغيير و هزينههاي نيمه متغيير تقسيم ميشوند كه به طور کامل توضيح داده شدند. در ضمن بايد توجه داشته باشيد هزينههاي ثابت خود به ۳ دسته تقسيم ميشوند.
۱-هزينههاي ثابت ظرفيت كارخانه: هزينههاي ثابت ظرفيت كارخانه هزينههايي ميباشند كه با تجهيزات و امكانات توليدي كارخانه رابطه مستقيم دارند هزينههاي استهلاك ماشينآلات و تجهيزات و تاسيسات نمونه هاي از هزينه هاي ثابت كارخانه ميباشند .
۲-هزينههاي ثابت بهرهبرداري: هزينههايي ميباشند كه با كاربري و بهرهبرداري از تجهيزات توليدي ارتباط مستقيم دارند مانند هزينههاي بيمه ساختمان و تجهيزات و ماشينآلات .
۳-هزينههاي ثابت برنامهاي: هزينههاي ثابتي ميباشند كه با اتخاذ تصميمات مديران كارخانه مرتبط بوده و در راستاي برنامهريزي آينده ايجاد ميشوند مانند هزينههاي تحقيق و پژوهش، هزينههاي تبليغاتي و بازرگاني.





