با هم همراهاند يا در مقابل هم قرار گرفتهاند. حالت سوم هم پيش ميآيد؛ مستقل از هم و بيتأثير بر هم. اينها مواضعي است که صاحبان مشاغل مختلف در حوزههاي گوناگون کاري نسبت به هم دارند. چاپخانهداران و تعميرکاران ماشينهاي چاپخانهشان چه مواضعي نسبت به هم ميگيرند؟ چندي پيش در گفتوگو با يک چاپخانهدار شنيديم که از تعميرکاران ماشين چاپ به شدت ناراضي است و ادعا ميکند همفکران او در اين موضوع بسيارند ولي در عوض، شاهد رد اين ادعا و شکوه متقابل توسط تعميرکاران بوديم. جدا از اينکه اين دسته از تعميرکاران و چاپخانهداران همان افرادي هستند که ما به عنوان بدنه اصلي متخصصان ماشين چاپ ميشناسيم يا خير، از تأثيري که رفتار حرفهاي هرکدام از طرفين، در ذهنيت طرف ديگر ميگذارد، نميتوان چشم پوشيد. اينجا بحث ما بيشتر ذهنيت چاپخانهداران به تعميرکاران است. يک طرف اين ذهنيتها گاه در قالب تمجيد، سخن به ستايش کردار و اخلاق حرفهاي متخصصان ميگشايد و گاه از طريق نکوهش، انتقادهايي جدي، به اين قشر که خواه ناخواه گروه تأثيرگذاري در صنعت چاپ هستند، به دنبال دارد. نمونهاي از اين انتقادها در گزارش پيشرو که ضمن گفتوگو با سه تن از تعميرکاران متخصص ماشينهاي چاپ، به بررسي وضعيت اين شغل در ايران ميپردازد، نقل خواهد شد.
رکودي که بر صنعت چاپ حاکم است باعث ميشود اکثر چاپخانهها کماکان با ماشينهاي قديمي که فرسوده هستند کار کنند. ماشين جديد وارد نميشود. اينها نيازمند قطعات يدکي هستند. از طرفي نمايندگيهاي درست و حسابي که خدمات مفيدي به چاپخانه داران ارائه دهند، در کشور نداريم. نمايندگيها بسياري از قطعات را ندارند، اين را عباس کياني، تعميرکار متخصص ماشينآلات چاپ ميگويد. وي علاوه بر تحصيلات دانشگاهي در رشته مکانيک، دورههاي تخصصي خارج از کشور در بخش مکانيک و برق ماشينآلات چاپ را گذرانده است. نخست وي را در مقابل پرسشي قرار ميدهيم که پاسخ آن، رضايت او را از وضعيت بازار کارش ارزيابي ميکند. وي در اين خصوص، رکود را مهمترين عامل درهمريختگي بازار صنعت چاپ و به دنبال آن مسائل مرتبط با آن از جمله کار جامعه تعميرکاران ماشينآلات چاپ، که وي يکي از آنهاست عنوان کرده و ضمن اشاره به کسادي بازار کارشان، آن را متأثر از رکود کلي حاضر بر صنعت چاپ ميداند.
وي در ادامه اين موضوع ميافزايد: «وقتي چاپخانهها درآمدشان در نتيجه رکود حاکم بر بازار صنعت چاپ کاهش يافته، هزينهاي که براي سرويس ماشينشان در نظر ميگيرند کم ميشود. اگر تا به حال با حساسيت زياد ماشينها را معاينه کردهاند، حالا حساسيتشان کمتر شده و جز در مواردي که مجبور باشند اين کار را نميکنند. دوره سرويس ماشينها طولانيتر شده و آنها را کمتر سرويس ميکنند. اين عوامل روي کم شدن کار تعميرکاران هم تأثير خواهد گذاشت» وي در تشريح رکود مزبور، پا را از محدوده صنعت چاپ فراتر برده و با نسبت دادن آن به سيستم کلي اقتصاد کشور ميگويد: «رکود حاکم بر صنعت کشور فقط مختص چاپ نيست. تمام صنايع ما دچار بحران هستند و رکود بر آنها حکمفرماست. اينها همه در نتيجه رکود اقتصادي کل کشور است که بيشتر حوزهها را درگير خود کرده است. ما هم به عنوان عضو کوچکي از اين سيستم دچار بحران کاري شدهايم».
در ادامه از دستمزد کار ميپرسيم. وي که ميگويد تا همين يک سال پيش مشکلي از لحاظ وصول دستمزد نداشته است، در خصوص افول سالافزونِ پرداخت دستمزدها، اظهار مي دارد: «در گذشته در بيشتر موارد به محض انجام کار، قبل از خارج شدنم از چاپخانهاي که برايش کار کردهام، دستمزدم را به حساب ميريختند، اما حالا بايد بارها تماس بگيرم تا فاکتور را پرداخت کنند»
وي ادامه ميدهد: «برخي هنوز صورت حساب قبلي را تسويه نکرده، تماس ميگيرند که براي رفع نقص ماشين برويم. من چگونه ميتوانم با آنها کار کنم، وقتي هنوز طلب من را پرداخت نکردهاند.»
کياني به عنوان کسي که ميگويد از اوضاع و احوال تعميرات چاپ با خبر است، ارزيابياش را در خصوص کيفيت کاري قاطبه تعميرکاران مطرح ميکند و به ما ميگويد بين کيفيت کاري تعميرکاران مختلف ماشينآلات چاپ چه فاصلهاي وجود دارد: «برخي افراد هستند که مدتي در نمايندگيها يا دم دست تعميرکاران ماشين چاپ کار ميکنند. و با تعمير ماشين آشنا ميشوند. نصف و نيمه کار را ياد ميگيرند و ادعاي مکانيک بودن ميکنند. آنها با قيمتي کمتر از مبلغي که تعميرکاران حرفهاي دريافت ميکند، کار ميکنند. متاسفانه در اين شرايط که وضعيت مالي بسياري از چاپخانهها هم بدتر شده و همانطور که قبلا گفتم دچار رکود هستيم، چاپخانهها به کسي که قيمت کمتري داشته باشد کار ميدهند. غافل از اينکه اين تعميرکاران غير حرفهاي کيفيت کار پايينتري ارائه ميدهند و ممکن است چند برابر همين مقداري را که فکر ميکنند با سپردن کار به تعميرکاران آماتور اما صرفهجويي کردهاند بابت عيب و ايرادهاي به وجود آمده از تعمير نادرست او متقبل شوند» و ادامه ميدهد: «پس چاپخانهداران و صاحبان ماشينهاي چاپ بايد مراقب باشند که سپردن کار به افراد غيرمتخصص و نابلد به ضررشان تمام ميشود. اما به هر حال تعداد تعميرکاراني که مدت زمان کوتاهي در محيط کار قرار گرفته و خود را متخصص حرفهاي مينامند، زياد بوده و در حال افزايش هم هست». وي در امتداد اين ارزيابي، تأثير نتايج منفي تعميرات ناقص و نامناسب تعميرکاران غيرحرفهاي، بر اعتبار تعميرکاران متخصص را قابل ملاحظه ميداند و در اين باره تصريح ميکند: «بسياري از همين افرادي که خود را متخصص حرفهاي مينامند، توانايي به پايان رساندن کار را ندارند و چون دانش زيادي از تعميرات چاپ ندارند به طور ناقص آن را انجام ميدهند. با کارهاي ضعيف تعميرکاران غيرحرفهاي، نوعي بدبيني نسبت به تمام تعميرکاران به وجود ميآيد».
به اعتقاد کياني تاثير منفي کار تعميرکاران به اصطلاح ناشي در ذهنيت چاپخانهداران، نسبت به کليت تعميرکاران ماشين چاپ، به اينجا جا ختم نميشود. وي با اشاره به تاثير قيمتشکني اين قشر از تعميرکاران بر قيمت دستمزدها خاطرنشان ميکند:«وقتي تعميرکاران غيرحرفهاي قيمتهاي کم ميدهند اين ذهنيت در چاپخانهداران ايجاد ميشود که قيمت واقعي کار همين است که اين تعميرکاران ميگيرند. در اين صورت دستمزد تعميرکار حرفهاي را گران و بيانصافي تلقي ميکنند. چاپخانهداران در نظر نميگيرند که کار يک متخصص حرفهاي باکيفيت و مطمئن است و قيمتي که براي کارش ميگذارد حساب و کتاب دارد. اين تعميرکاران غيرحرفهاي هستند که قيمتها را شکسته و گاهي تا يک پنجم قيمت عرف حرفه ما کار ميکنند. اين باعث ايجاد ذهنيت منفي در چاپخانهداران مبني بر گران بودن کار امثال من ميشود».
وي با تمام مسائل و مصائبي که هر شغل دارد و تعميرکاري ماشين چاپ هم از آن مستثني نيست، ۲۵ سال در کار خود فعال بوده است، از حسي که نسبت به اين شغل دارد ميپرسيم. ميگويد: «گاهي فکر ميکنم اين صنف و کولهبار تجربهاي را که در آن دارم رها کنم و وارد صنف ديگري شوم. تعداد متخصصان و تعميرکاران حرفهاي اين صنف انگشت شمارند. وقتي اين افراد به اين نتيجه برسند که از اين صنف بروند و در جاي ديگري کار کنند، صنعت چاپ با خلا عظيمي روبهرو ميشود که اين معضلي جدي براي آينده اين صنعت خواهد بود» وي با بيان اين مطلب و ضمن تاکيد بر ضرورت حل اين معضل، حل کمبودهاي متخصصان صنف چاپ توسط مسئولان را اقدامي لازم بر ميشمارد.
برخي از چاپخانهداران ميگويند: «تعميرکار ماشين چاپ از آنجا که در هنگام خرابي ماشين چاپخانهدار را محتاج خود ميداند با او از سر ناسازگاري درآمده و با افزايش زمان کار و تخطي از زمان تعيينشده تحويل کار و همچنين بالا بردن قيمت به ميزان قابلتوجهي که از عرف خارج است، چاپخانهدار را محکوم به پذيرش سختي و زيادهخواهيهاي خود ميکند. اين مدعا را با کياني در ميان ميگذاريم. وي در پاسخ تصريح ميکند: «شما چه تعداد از سرويسکاران را ميشناسيد که در نتيجه درآمد حاصل از سرويس ماشين، ثروت اندوخته و چاپخانههاي مجهز تأسيس کرده باشند؟ چند تعميرکار وجود دارد که سرمايهاش چند ده برابر يا چند صد برابر شده باشد؟ به جرأت ميتوان بگويم شايد يک درصد آنها مشمول اين صحبت من نباشند. ولي بسياري از همين چاپخانهداراني را که مسائلي اينچنيني را طرح ميکنند و با اعتبار حرفهاي متخصصان چاپ بازي ميکنند ميشناسم که از يک ماشين تک رنگ به يک ماشين ۵ رنگ رسيدهاند يا چاپخانههاي بزرگ راه انداختهاند. در واقع آنها منتفع ميشوند نه تعميرکاران. زندگي ما از آغاز کارمان تا به حال هيچ تغييري نکرده و درآمدهاي کم مانع پيشرفت مالي بسياري از تعميرکاران شده است.»
در پايان گفتوگو با وي، از هزينههاي رفت و آمد و اسکان متخصصاني که براي سرويس و تعمير ماشينهاي چاپ به شهرستان ميروند ميپرسيم. وي در پاسخ توضيح ميدهد: «بسياري از چاپخانهداران از ما انتظار دارند با هزينه شخصي برويم کار را ببينيم، اگر تعمير نشد، اصطلاحا بگويد: «شما را بهخير و ما را به سلامت. اين دقيقا مانند اين است که کسي به دکتر مراجعه کند. اگر حالش خوب نشد بگويد ويزيت من و هزينه را پس بدهيد! در شهرستانها درآمد پايينتر است. از طرفي از تهران متخصص طلب ميکنند که بايد هزينه بليت هواپيما و اسکان و … را پرداخت کنند».
ادعاي ديگري که برخي چاپخانهداران درباره تعميرکاران مطرح ميکنند اين است که: «تعميرکاران متخصص ماشين چاپ در خصوص ارتباط با چاپخانهداران با هم هماهنگ هستند. به اين صورت که اگر يکي از تعميرکاران به هر دليلي براي فلان چاپخانهدار کار نکند، بقيه نيز از انجام کار براي او امتناع ميورزند.» اينبار اين مطلب را با بهمن قضاييپور به عنوان يکي از متخصصان ماشينآلات چاپ در ميان ميگذاريم. او که سالهاست در اين عرصه فعاليت ميکند و ميگويد تجارب فراواني در خصوص ارتباط با مشتريها کسب کرده و نمونههاي فراواني از ارزيابيها نسبت به خود و همکارانش شاهد بوده، در پاسخ به طرح اين پرسش، ضمن تاييد، آن را مثبت ارزيابي کرده و معتقد است اين اقدام نه از سر خصومت است و نه به دليل شرارت، بلکه به طور طبيعي نوعي همبستگي بين کساني است که در بازاري مشترک با احتراز از تخريب همکاران خود، رقابتي سالم و سازنده دارند. وي در تشريح اين مسئله ضمن اشاره به منفي جلوه دادن اين کار تعميرکاران از جانب چاپخانهداران ميگويد: «ما با هيچ چاپخانهداري خصومت نداريم. در بسياري از مشاغل رقابت و در عين حال دوستي و همکاري هم هست. برخي چاپخانهداران شايعات بياساس درباره تعميرکاران پخش ميکنند که بسياري از آنها اصلا صحت ندارد. مثلا من با يک چاپخانهدار کار ميکنم و دستمزد مرا نميدهد و مرا بسيار اذيت ميکند. من به عنوان يک تعميرکار موظف هستم به همکارانم بگويم که مراقب اين شخص باشند. ميگويم با من چهکار کرده و شما مراقب باشيد. به نظر شما اگر من نگويم که اين چاپخانهدار در پرداخت دستمزد من کوتاهي کرده و آنوقت يکي ديگر از تعميرکاران به دليل عدم شناخت آن چاپخانهدار با او همکاري کند و متضرر شود، کار خوبي انجام دادهام؟ البته که نه. من بايد به همکارم هشدار بدهم. پس به اين صورت، اگر تعميرکاران با کسي کار نميکنند به دليل رفتار نادرست آن شخص است. ما وظيفه داريم به همکارمان هشدار دهيم که مراقب باشد»
در پايان گفتوگو با قضاييپور، از وي ارزيابي ضرورت اختلاف در دستمزد تعميرکاراني را که سطح کاري و تخصصي متفاوتي دارند جويا ميشويم. وي ارزيابياش را در پرسشي خلاصه کرده و ميگويد: «من که دو بار آلمان رفتهام و دوره تخصصي اين کار را ديدهام آيا نبايد با فردي که فقط ماشينچي بوده و دم دست تعميرکاران اطلاعاتي آنهم به طور ناقص ياد گرفته، فرق کنم؟»
به سراغ سيد محمدرضا موسويمهياري از متخصصان پيشکسوت ماشينهاي چاپ ميرويم. وي معتقد است، چاپ بايد از زير نظر وزارت ارشاد دربيايد و زيرمجموعه وزارت صنايع شود. استدلالش براي لزوم اين تغيير اين است که چاپ يک کار صنعتي است و بايد مشمول نظارت وزارت صنعت باشد نه ارشاد. در گفتوگويي که با وي داريم دايره مباحثي که مطرح ميشود گستردهتر بود و فقط مختص به تعميرکاران نيست. وي به عنوان پيشدرآمد صحبتهايش ميگويد: «در ديگر کشورها چاپ به عنوان يکي از مهمترين صنايع کشور فعال است. در ايران اما چاپ را چنان ضعيف کردهاند که بسياري از چاپخانه تعطيل شده و بقيه در آستانه ورشکستگي هستند. او با ارائه آمارهايي از تعداد چاپخانههاي قبل و حال حاضر کشور و تاثيري که افزايش شمار چاپخانهها بر بازار توليدات و خدمات اين صنعت گذاشته، ميافزايد:« چاپخانه زماني ميتواند کار کند که نياز جامعه را پاسخ دهد. در حال حاضر، تعداد چاپخانهها خيلي بيشتر از نياز جامعه است. زماني چاپ سودآور بود. زماني که مسئول چاپخانهها بودم در سرتاسر ايران ۱۱۱۵ چاپخانه وجود داشت ولي اکنون فقط در شهر تهران اين تعداد به ۱۸۰۰۰ واحد ميرسد. تعداد چاپخانههاي سراسر کشور رقم بسيار بالايي است که وزارت ارشاد نميداند چه اندازه مجوز چاپخانه صادر کرده است. بسياري از آنها در خانه هستند. چاپخانهها تعدادشان سر به فلک کشيده و اين در حالي است که در حال رقابت با هم هستند و در اين رقابت اقدام به خودزني ميکنند. به اين معني که اگر چاپخانهاي کاري را با مبلغ معيني انجام ميدهد چاپخانه ديگر براي جذب مشتري همان کار را با مبلغ کمتري انجام ميدهد و اين در نهايت موجب ترور چاپخانهها خواهد شد و همه چاپخانهها زير قيمت کار خواهند کرد. متاسفانه بسياري براي جبران اين کاهش قيمت به کارهاي غير اخلاقي چون تغيير گراماژ و … اقدام ميکنند.»
از موسوي مهياري نيز در خصوص دستمزد تعميرکاران ماشين چاپ ميپرسيم. وي در پاسخ به اين پرسش اظهار ميدارد: «دستمزد متخصص حرفهاي چاپ ساعتي ۲۵۰ هزار تومان است. کساني که ساعتي ۲۰ هزار تومان کار ميکنند متخصص نيستند بلکه اپراتورهايي بودهاند که دم دست برخيها چيزهايي را مشاهده کرده و ياد گرفتهاند و حالا خودشان را به عنوان متخصص جا ميزنند. اين افراد نه تخصص و نه سواد دارند و نه هيچگونه دورهاي ديدهاند. متخصص داراي مدرک معتبر است که حتي در آلمان هم اعتبار دارد. او در خصوص نتيجه به کار گماشتن اينگونه افراد که به زعم وي بيش از کارگري ساده نيستند، ميگويد: «اين افراد پول کمي ميگيرند و ممکن است يک قطعه را اشتباهي عوض کنند. آنوقت ضرر و زياني که از اين اقدام آنها، از طريق آسيب رسيدن به ماشين، نصيب چاپخانهدار ميشود، بيشتر از تفاوت دستمزد کننده اين کار با يک متخصص حرفهاي خواهد بود».
آيا تعميرکاران ماشين چاپ و به تعبير کليتر متخصصان چاپ، در برههاي از زمان اقدام به تجميع صنفي و به دنبال آن تشکيل اتحاديه کردهاند؟ اين پرسش را با او در ميان ميگذاريم وي با پاسخ مثبت به پرسش ما ميگويد: در زماني که زندهياد نورياني فعاليت سازندهاي انجام داد و مؤسسهاي تشکيل داد ما اقدام به تشکيل سنديکا کرديم ولي با مشکلاتي مواجه شديم. در اين زمينه تلاش زيادي کرديم ولي انگار بسياري نميخواستند تجمع ما را که اقدامي سازنده و مفيد در جهت پيشبرد اهداف اين صنعت و افزايش بازدهي ماشينآلات بود، مشاهده کنند. چرا که اين با منافع آنها در تناقض بود. الان پس از سالها هنوز تشکلي براي متخصصان که قشر مهمي در صنعت چاپ کشور هستند وجود ندارد و اين جاي تاسف دارد. به نظر من تشکيل اتحاديه متخصصان چاپ بسيار ضروري است».
به نظر مي رسد، نمايندگيهاي شرکتهاي مختلف چاپي که با شغل تعمير چاپ ارتباط تنگاتنگي دارند نميتوانند نسبت به تعميرکاران موضعي خنثي داشته باشند. وي در خصوص موضع نمايندگيها در مقابل تعميرکاران، ضمن بيان اينکه ما در ايران نمايندگي به معناي واقعي کلمه نداريم، اظهار ميدارد: «ما اصلا نمايندگي نداريم. در حال حاضر، وقتي فلان نمايندگي به شما ماشين نو ميفروشد، ميتوان تا تفاوت قابل توجهي زير همان قيمت ماشين را به صورت فردي از آلمان خريد. نماينده ماشين را پيشاپيش از کارخانه اصلي ميگيرد. اين نماينده که در ايران است ابتدا سفارش ميگيرد، بعد ماشين ميآورد. زندهياد نورياني و گابريليان به صنعت چاپ اين کشور بسيار خدمت کردند. به آنها ميتوان لقب نمايندگي داد. در کارخانه اعتبار داشتند و شرکت اصلي هر تعداد ماشين ميخواستند قبل از پيدا کردن مشتري برايشان ميفرستادند. در حال حاضر کساني که در ايران نام نمايندگي روي خود ميگذارند، نمايندگي نيستند. اينها در واقع مشتريهاي اعتباري هستند.» از وي ميپرسيم همين شرکتها که به زعم بسياري از اهالي صنعت چاپ، نمايندگي هستند و شما نام مشتري اعتباري روي آنها ميگذاريد، چه موضعي در مقابل شما دارند، ميگويد:« اينها اصولا بايستي بر طبق دستورالعمل وزارت صنايع، تا ده سال قطعات يدکي و تعمير ماشينها را برعهده بگيرند. تعميرکار دارند ولي نميتوانند پاسخ گوي تعميرکاران حرفهاي باشند. آن تعميرکاري که خارج از کشور دوره ديده است، تجربه زيادي داشته و با علم روز همراه است، وقتي براي اين نمايندگيها کار کنند، بايستي تعمير و تعويض کردنشان در خدمت نمايندگيها باشد و حتي در خدمت آنها يک پيچ را عوض کنند. هيچ تعميرکار حرفهاي حاضر به اين کار نيست. مگر تعميرکاران آماتور» وي با بيان اين مطلب رويکرد حرفهاي تعميرکاران متخصص چاپ را با منافع آنچه ما به عنوان نمايندگيها ميشناسيم در تضاد نسبي ميداند.
وي با اشاره به پيشرفت تکنولوژي و تاثيري که در صنعت چاپ، به ويژه در حوزه ماشينآلات داشته است، از تغيير استراتژيک توليدکنندگاني ميگويد که در طراحي قطعات ماشينآلاتشان چيزي به نام تعمير و تعويض وجود ندارد و به نوعي يک بار مصرف هستند. وي اين تغيير تکنولوژيکي را عاملي موثر در تغيير روال کاري تعميرکاران ميخواند و در اين خصوص تصريح ميکند: «الان ديگر نميتوانيم قطعات را تراش زده و تعمير کنيم. بسياري از قطعات طوري ساخته ميشوند که يک بار مصرف بوده و با خراب شدن بايد آن را تعويض کرد. هر چه ميگذرد و تکولوژي پيشرفت ميکند قطعات حساستر شده و قابل تعمير نيستند. اين به نوعي در کار تعميرکاران هم تغيير ايجاد کرده و قطعاتي که تا پيش از اين بايستي تعمير ميشد، حالا تعويض ميشود».