در بخش پست اين شماره از مجله اشارهاي به انقلاب صنعتي چهارم (industry 4.0) وجود دارد. ميخواستيم براي توضيح آن به چند سطري در دل همان مطلب اکتفا کنيم که البته نشد. موضوع آنقدر شاخوبرگ دارد که مختصر کردن آن به گيج شدن ميانجامد. مطلب حاضر را بهجاي آن توضيح چند سطري نشانديم که اميد داريم در کنار مطلب “جهان اينترنت اشياء” (مطلب بعدي) تصوير واضحي از آنچه در حوزه صنعت در افق آينده با آن روبهرو خواهيم شد، بهدست خوانندگان بدهد.
يک دهه پيش از انقلاب امريکا، جيمز وات موتور بخار را اختراع کرد. او سريعا فهميد که طراحي او ميتواند با استفاده از يک کندانسور که توان حرارتي را بهطور قابل ملاحظهاي افزايش ميدهد، بهبود پيدا کند. به سرعت موتورهاي وات، در صنايع گسترده از جمله معدن، نساجي، و صنايع ديگر مورد استفاده قرار گرفت. کارخانهها رشد کردند، کارگرها به شهرها مهاجرت کردند؛ در نتيجه جوامع کشاورزي تبديل به مکانهاي صنعتي شدند. بدين ترتيب انقلاب صنعتي اول شروع شد. پس از مدتي رشد صنعت بهعلت کمبود فولاد ارزانقيمت متوقف شد، اگرچه سرهانري بسمر با ثبت اختراعش در سال ۱۸۵۶ و شروع استفاده از آن براي توليد فولاد با سرعت بالا باعث کاهش هزينه توليد فولاد شد. با گسترش کاربرد الکتريسيته و استفاده از خط توليد انبوه هنري فورد در اوايل سال ۱۹۰۰، آغاز نسل دوم صنعت کليد خورد و راه را براي جامعه مدرن امروزي هموار کرد. در سال ۱۹۵۸ جک کيلبي کارمند تازه کار در تگزاس اينسترومنتز به دنبال راهي براي به حداقل رساندن اندازه توليدات الکتريکي در شرکت بود. نبوغ او در يکي کردن ترانزيستورها، مقاومتها و خازنها در يک تکه ژرمانيوم در نهايت منجر به ايجاد مدارهاي مجتمع شد که ميتواند در صنايع خودرو، کامپيوتر، موبايل و تلفن استفاده شود. ماشينهاي کنترل عددي (CNC) بدون آنها هرگز وجود نداشت، همينطور سيستمهاي نرمافزاري که در صنايع توليدي بکار ميروند. بهراستي کيبلي را ميتوان پدر نسل سوم صنعت دانست. به طور خلاصه نسل اول صنعت از آب و بخار آب براي توليد استفاده ميکرد. نسل دوم از انرژي برق براي توليد انبوه استفاده مي کرد. نسل سوم از الکترونيک و فناوري اطلاعات براي اوتوماسيون توليد استفاده ميکرد. اکنون نسل چهارم در حال ايجاد فضاي ادامه نسل سوم مي باشد، که ادامه انقلاب ديجيتالي است که از ميانه نسل قبل شروع شده است. مشخصات آن بوسيله همجوشي تکنولوژيهايي است که مسير بين فيزيک، ديجيتال و بيولوژي را طي ميکند. سه دليل وجود دارد که تغيير و تحول امروزه تنها ادامهاي بر انقلاب نسل سوم نيست، بلکه آغازي بر شروع يک نسل جديد است: سرعت، محدوده و تاثير سيستم. تغيير و تحول فعلي هيچ مشابهي در گذشته ندارد. هنگامي که با انقلابهاي صنعتي قبلي مقايسه ميشود، انقلاب چهارم با يک حرکت نمايي رشد مي کند که با حرکت با سرعت خطي نسلهاي قبلي قابل مقايسه نيست. علاوه بر اين، در حال متحول کردن صنايع ديگر در تمامي کشورهاست. علاوه بر اين شروع و عمق اين تغييرات، پيشرو تغييرات کل سيستم توليد، مديريت و مقررات حکومتي است. فرصتهايي که ميليونها انسان بوسيله موبايل با هم در ارتباط هستند، همراه با توان پردارش بينظير، ظرفيت ذخيره و دسترسي به اطلاعات، بينهايت است. اين فرصتها با ظهور تکنولوژيهاي فراگير در زمينههايي نظير هوش مصنوعي، رباتيک، اينترنت اشيا، خودروي خودران، پرينت ۳بعدي، نانوتکنولوژي، بيوتکنولوژي، علم مواد، ذخاير انرژي و کوانتوم دوچندان ميشود هماکنون هوش مصنوعي نيز اطراف ما وجود دارد، از خودروهاي خودران گرفته تا پهبادها و دستيارهاي مجازي و نرم افزارهاي مترجم. پيشرفتهاي چشمگير طي سالهاي اخير حاصل شده است که ناشي از افزايشنمايي در محاسبه توان و وجود اطلاعات عظيم، از نرمافزارهايي که براي کشف داروهاي جديد استفاده ميشود تا الگوريتمهايي که براي پيشبيني بازارهاي مالي استفاده ميشوند.
چالشها و موقعيتها
مانند انقلابهايي که پيش از اين به آن اشاره شد، انقلاب صنعتي چهارم پتانسيل رشد درآمد جهاني و بهبود کيفيت زندگي مردم در اقصي نقاط جهان را دارد. تکنولوژي امکان استفاده از محصولات و سرويسهايي که سبب بهرهوري و راحتي زندگي روزمره ميشوند را فراهم ميکند. سفارش تاکسي، رزرو پرواز، خريد محصول، پرداخت از راه دور، گوش کردن به موسيقي، ديدن فيلم يا بازي کردن، هر کدام از اينها ميتواند از راه دور صورت پذيرد. در آينده، نوآوريهاي تکنولوژي منجر به معجزات در اقتصاد نمادشي (supply-side) ميشود، همراه با منفعتهاي بلندمدت در بهرهوري و توليد. هزينههاي حملونقل و جابهجايي کاهش مييابد، زنجيره لجستيک و عرضه جهاني پربازدهتر خواهد شد و هزينه تجارت کم ميشود، که تمام اينها منجر به ايجاد بازارهاي جديد و رشد اقتصادي ميشود.همانطور که اقتصاددانهايي مثل اريک برينيولفسون و اندرو مک آفي اشاره کردهاند، انقلاب مي تواند به نابرابري بيشتري منجر شود، به خصوص پتانسيل آن در دگرگوني بازار نيروي انساني.
با جايگزين شدن ماشينها به جاي نيروي کار، فاصله بين بازگشت به سرمايه و بازگشت به نيروي کار را بدتر کند. از طرف ديگر ممکن است که جايگزين کردن نيروي کار با تکنولوژي، در مجموع منجر به افزايش امنيت و شغلهاي جديد شود. در حال حاضر با اطمينان نميتوان پيشبيني کرد که کدام سناريو اتفاق خواهد افتاد، تاربخ نشان ميدهد که نتيجه ترکيبي از دو حالت خواهد بود. اگرچه، در آينده استعداد بيشتر از سرمايه در توليد تاثير خواهد داشت. اين موضوع منجر به يک جهش در بازار کار به دو قسمت “استعداد پايين/ درآمد پايين”و”استعداد بالا / درآمد بالا” ميشود، که منجر به افزايش تنش در بازار کار ميشود. علاوه بر اينکه اين موضوع باعث ايجاد نگراني اقتصادي ميشود، نابرابري در حال حاضر بزرگترين نگراني در انقلاب صنعتي چهارم است. بيشترين سود از نوآوري را تامين کنندگان سرمايه فيزيکي و فکري –کارآفرينان، سهامداران و مخترعان- ميبرند که اين موضوع افزايش فاصله در ثروت بين افراد وابسته به سرمايه و نيروي کار را توضيح ميدهد. بنابراين تکنولوژي يکي از دلايل اصلي است که چرا درآمدها براي قشر کثيري از مردم در کشورهاي ثروتمند ثابت مانده است، يا حتي کاهش يافته است: تقاضا براي نيروي کار ماهر افزايش پيدا کرده است در حالي که تقاضا براي نيروي کار کمتر تحصيلکرده و با مهارت کمتر، به مراتب کمتر شده است. نتيجه بازار، کاري است با تقاضاي زياد در بالا و پايين هرم و تقاضاي کم در وسط.اين موضوع کمک ميکند که بفهميم چرا بسياري از کارگران از درآمدهاي خود و فرزندانشان که قرار است راه آنها را ادامه دهند نگران هستند. همچنين کمک مي کند بفهميم چرا افراد سطح متوسط در سراسر دنيا حس فزاينده نافذي از نااميدي و بيعدالتي دارند.
تاثير بر کسب و کار
تم اصلي در گفتگو با مديران اجرايي جهاني و مديران ارشد کسبوکار اين است که درک يا پيشبيني شتاب نوآوري و سرعت تحولات مشکل است و اينکه اين مجموعهها بسيار غافلگيرکننده هستند، حتي براي مطلعترين و بارابطهترين افراد در واقع، در تمام صنايع، شواهد نشان ميدهد که تکنولوژيهايي که براي انقلابصنعتي چهارم برنامهريزي کردهاند تأثير عمدهاي در کسبوکارهايشان ميگذارند.در قسمت عرضه، بسياري از صنايع در حال مشاهده معرفي فنآوريهاي جديدي هستند که روشهاي کاملا جديدي از خدمات موجود و روشهاي متحولکننده موجود در زنجيره صنعت ايجاد ميکند. تحول نيز از رقباي نوآور سرچشمه ميگيرد که به لطف دسترسي به پلتفرمهاي ديجيتال جهاني براي تحقيق، توسعه، بازاريابي، فروش و توزيع، ميتوانند رقبا را سريعتر از هميشه از طريق بهبود کيفيت، سرعت، و يا قيمت برکنار کنند. تغييرات عمدهاي در طرف تقاضا نيز در حال رخ دادن است، با گسترش شفافيت، تعامل مصرفکننده، و الگوهاي جديد رفتار مصرفکننده (که بهطور فزايندهاي مرتبط با دسترسي به دادههاي شبکههاي موبايل است) شرکتها را مجبور به انطباق با روش طراحي، بازاريابي و ارائه محصولات و خدمات ميکند. بهطورکلي، تغيير منعطف از عصر ساده ديجيتالي شدن (انقلاب صنعتي سوم) به تکنولوژيهاي ترکيبي نوآورانه (انقلاب صنعتي چهارم) شرکتها را به بازنگري در روشکاري خود مجبور ميکند. نتيجهگيري با اين حال، همان است: رهبران کسبوکار و مديران ارشد نياز دارند که تغييرات پيرامون خود را حس کنند، مفروضات تيمهاي عملياتي خود را به چالش بکشند و به طورمداوم و خستگي ناپذير نوآوري کنند.
تاثير بر دولت
همانطور که علوم فيزيکي، ديجيتال و بيولوژيکي با يکديگر همگرا هستند، تکنولوژي و پلتفرمهاي جديد به طور فزايندهاي، شهروندان را قادر به تعامل با دولت، ابراز نظرات خود، هماهنگي تلاش هاي خود و حتي دور زدن نظارت مقامات دولتي ميکند. به طور همزمان، دولتها بر اساس سيستمهاي نظارت فراگير و توانايي کنترل زيرساختهاي ديجيتال قدرتهاي تکنولوژيک جديد به دست ميآورند تا کنترل خود را بر مردم افزايش دهند. در کل، دولتها با توجه به کاهش نقش اصلي آنها بهعنوان وضعکننده قوانين، بهطور فزاينده با فشار براي تغيير رويکرد فعلي خود به مشارکت عمومي و سياستگذاري روبهرو هستند، که اين موضوع ناشي از منابع جديد رقابت و توزيع مجدد و تمرکززدايي از قدرت است که فنآوريهاي جديد آن را ممکن کرده است. در نهايت، توانايي سيستمهاي دولتي و مقامات عمومي براي انطباق با اين وضع، بقاي آنها را تعيين ميکند. اگر آنها قادر به پذيرش تغيير و تحول اساسي باشند، ساختارهاي خود را در معرض شفافيت و کارايي قرار دهند که آنها را قادر به حفظ مزيت رقابتي خود ميکند، بقاي آنها ادامه خواهد داشت، اگر نتوانند رشد پيدا کنند، با مشکلات روزافزون مواجه خواهند شد.اين موضوع به ويژه در حوزه مقررات صدق ميکند. سيستمهاي کنوني قوانين عمومي و تصميمگيري، همزمان با انقلاب صنعتي دوم تکامل يافته است، زماني که تصميمگيرندگان زمان براي مطالعه يک موضوع مشخص و توسعه پاسخ مناسب و يا چارچوب قانوني مناسب داشتند. کل فرايند به صورت خطي و مکانيکي طراحي شده بود و از يک رويه “بالا به پايين” پيروي ميکرد. اما چنين رويکردي ديگر امکانپذير نيست. با توجه به روند سريع تغييرات و اثرات گسترده انقلاب صنعتي چهارم، قانونگذاران و تصميمگيران به ميزان بيسابقهاي به چالش کشيده شدند و در بيشتر قسمتها نشان بر عدمتوانايي دارند. پس آيا آنها مي توانند نفع مصرف کنندگان و عموم مردم را حفظ کنند در حالي که همچنان به حمايت از نوآوريها و توسعه تکنولوژيکي ادامه دهند؟ با پذيرفتن حکومت “چابک”. همانند بخش خصوصي که به طور فزايندهاي با واکنشهاي سريع به توسعه نرمافزار و عمليات کسبوکار واکنش نشان داد. اين بدينمعني است که قانونگذاران بايد خود را بهطور مداوم به محيطهاي جديد و در حال تغيير وفق داده و خود را تغيير دهند بهطوري که تغيير آنچه در حال انجام هست را به درستي درک کنند. براي اين کار، دولتها و سازمانهاي نظارتي نياز به همکاري نزديک با کسب و کارها و جوامع مدني دارند. انقلاب صنعتي چهارم عميقا روي ماهيت امنيت ملي و بين المللي نيز تاثيرگذار است، هم بر احتمال و هم بر ماهيت جنگ تاثيرگذار است. تاريخ جنگ و امنيت بينالمللي همان تاريخ نوآوريهاي تکنولوژيکي است و امروزه نيز از اين قاعده مستثني نيست. جنگهاي مدرن دولتها به طور فزايندهاي “ماحصل اتفاقات گوناگون” ميباشند، تکنيکهاي جنگهاي سنتي را با عناصري که پيش از اين با بازيگران غير دولتي در ارتباط بودند ترکيب ميکند. تمايز بين جنگ و صلح، مبارز و غير مبارز را و حتي خشونت و عدمخشونت (جنگ سايبري را تصور کنيد) به طور نگران کنندهاي نامشخص است. با روي دادن اين پروسه و آسان شدن استفاده از تکنولوژيهاي جديد مانند سلاحهاي مستقل و يا بيولوژيکي، افراد و گروههاي کوچک به طور فزاينده به دولتها ميپيوندند تا قادر به ايجاد آسيبهاي جدي باشند. اين آسيبپذيري جديد منجر به ايجاد ترسهاي جديد ميشود. اما در همان زمان، پيشرفت در تکنولوژي پتانسيلي ايجاد خواهد کرد تا تاثير خشونت را از طريق توسعه حالتهاي جديد محافظت مثلا دقت بيشتر در هدفگيري کاهش دهد.
تاثير بر مردم
انقلاب صنعتي چهارم در نهايت، نه تنها آنچه ما انجام ميدهيم بلکه آنچه که هستيم را نيز تغيير خواهد داد. اين موضوع هويت ما و تمام مسايل مرتبط به آن را تحت تاثير قرار ميدهد: احساس ما از حريم خصوصي، مفهوم ما از مالکيت، الگوهاي مصرف ما، زماني که ما به کار و اوقات فراغت اختصاص ميدهيم و اينکه چگونه ما فرصتهاي شغليمان را توسعه ميدهيم، مهارتهايمان را پرورش ميدهيم، با مردم ديدار ميکنيم، و روابطمان را گسترش ميدهيم. اين موضوع همچنين در حال تغيير سلامتي ما است و منجر به تغيير کمي ما ميشود و زودتر از آن چيزي که فکر کنيم ممکن است به تقويت انسان منجر شود. اين فهرست بيپايان است چرا که تنها توسط تصورات ما محدود ميشود. من يکي از علاقهمندان و پيروان اوليه تکنولوژي هستم، اما گاهي اوقات تعجب ميکنم که چگونه ادغام سنگدلانه تکنولوژي در زندگي ما ميتواند برخي از ظرفيتهاي انساني ناب ما را مانند مهرباني و همکاري کمرنگ کند. رابطه ما با گوشيهاي هوشمند تنها يک مورد از اين موضوعها مي باشد. ارتباط دايمي ممکن است ما را از يکي از مهمترين داراييهاي زندگي محروم کند: زمان براي سکون، بازخورد و شرکت در يک گفتگوي پرمفهوم:
يکي از بزرگترين چالشهاي فردي مطرح شده توسط تکنولوژيهاي اطلاعات جديد، حفظ حريم خصوصي است. ما بهطور غريزي درک ميکنيم که چرا اين موضوع بسيار حياتي است، با اين حال رديابي و به اشتراکگذاري اطلاعات در مورد ما بخش مهمي از ارتباطات جديد ميباشد. بحث در مورد مسائل ريشهاي مانند تاثير بر زندگيهاي ما، از دست دادن کنترل بر اطلاعات، تنها در سالهاي آينده تشديد خواهد شد. بهطور مشابه، انقلابها در بيوتکنولوژي و هوشمصنوعي درحال رخ دادن است که در حال بازتعريف معني انسان بودن است با به عقب راندن مرزهاي فعلي طول عمر، سلامت، شناخت، و قابليتها ميباشد و ما را وادار به بازتعريف مرزهاي اخلاقي و معنوي ميکند.
شکل دادن به آينده
نه تکنولوژي و نه دگرگوني که همراه با آن ميآيد، يک نيروي بيروني نيستند که انسانها هيچ کنترلي بر روي آنها ندارند. همه ما مسئول هدايت تکامل آن هستيم، در تصميمگيريهايي که روزانه بهعنوان شهروندان، مصرفکنندگان و سرمايهگذاران ميگيريم. بنابراين ما بايد از اين فرصت و قدرت براي شکل دادن به انقلاب صنعتي چهارم استفاده کنيم و آن را به سوي آيندهاي که نشان دهنده اهداف و ارزشهاي مشترک ما است هدايت کنيم. براي انجام اين کار ما بايد يک ديدگاه جامع و جهاني را توسعه دهيم که چگونه تکنولوژي بر زندگي ما تاثير ميگذارد و محيط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و انساني ما را تغيير ميدهد هرگز زماني با تعهد بزرگتر يا خطر بالقوه بيشتر وجود نداشته است. امروز تصميم گيرندگان، اغلب در تفکر سنتي و خطي به دام افتادهاند و يا بيش از حد توسط بحرانهاي متعدد که نياز به توجه دارد درگير شدهاند که کمتر در مورد نيروهاي دگرگوني و نوآوريهايي که آينده ما را شکل ميدهد، فکر ميکنند. در پايان، اين موضوع به مردم و ارزشها ختم ميشود. ما نياز به شکل دادن آيندهاي هستيم که با قرار دادن افراد در اولويت و تقويت آنها براي همه انسانها مفيد باشد. در بدبينانهترين حالت، فرم غيرانساني ، انقلاب صنعتي چهارم در واقع پتانسيل “رباتيزه کردن” انسانيت و در نتيجه محروم کردن ما از قلب و روح را دارد اما بهعنوان تحسين بهترين جنبه طبيعت انسان – خلاقيت، همدلي، همکاري – مي تواند بشريت را به يک آگاهي جمعي و اخلاقي جديد بر اساس حس مشترک سرنوشت ارتقا دهد.