توسعه سختافزاري توليد ليبل سريع است و بخش نرمافزاري آن عقب مانده
صنعت ليبل با دو پديده بزرگ جهاني رو به رو بوده و است؛ فراخ شدن بازار، بالا رفتن انتظارات. توليدکنندگان ايراني ليبل هم با چالش رو به رويند: پاسخگويي به يک بازار داخلي داراي سليقه ارتقا يافته توسط ماشينآلات نسبتا پيشرفتهاي که طراحان و اپراتورهاي چندان متناسب و به روز شدهاي ندارند. از قفاي اين حکم، نيازهايي چند رخ مينمايند: آموزش، تحقيق و توسعه، تنظيم رابطه توليدکننده و مصرفکننده، و سرمايهگذاريهاي بهينه شده … اينها و ابعاد ديگري از چالشها، از صنعت توليد ليبل را شرکتکنندگان ميزگرد امسال ماهنامه صنعت چاپ درباره صنعت ليبل به بحث گذاشتهاند. ميزگردي با حضور آقايان: حسين احمدي، مديرعامل صنايع چاپ مادرول؛ محسن واضحي، مدير دپارتمان چاپ و بستهبندي گروه سوليکو(کاله)؛ علي خباز، کارشناس امور ليبل و بستهبندي.
آيا بازار سرمايهگذاري در صنعت ليبل اشباع شده است؟
آيا آمار صادرات - واردات صنعت چاپ درست است؟
آيا ايران بازار ليبل خود را از ترکها پس گرفته است؟
آيا رقم ۵۰۰ميليون دلار واردات محصول چاپي مبالغه است؟
آيا توليدکننده ايراني ليبل، نياز مصرفکننده را پاسخ داده است؟
صنعت چاپ: موقعيت فعلي صنعت ليبل کشور از نظر سختافزاري، توان توليد و مصرف، محور اولي است که مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
احمدي: صنعت ليبل با ۴۵ سال تاريخ و تجربه به بلوغ نسبي رسيده است. اولين فعاليتهاي ليبل ايران اواخر دهه ۴۰ شروع شد. صنعت ليبل با ورود بهترين ماشين دنيا به ايران کار خود را در سال ۴۹ شروع کرد. آقاي بخشيان در همان سال در شرکت گرافکو دو عدد ماشين سري T گالوس را وارد کرد. اين دو ماشين حدود پنج سال تنها ماشينهاي ليبل ايران بود. در سالهاي ۵۴ و ۵۵ شرکتهاي ديگري به علت نياز بازار و تقاضاي بالا وارد بازار کار چاپ ليبل شدند. عمده محصولات ليبل در دهههاي ۴۰ و ۵۰ به صورت آبچسب بود. به خصوص در صنايع دارويي شرکتهايي مثل توليددارو و داروپخش محصولات آبچسب استفاده ميکردند. ورود ماشينآلات پشت چسبدار بيشتر به خاطر نوارهاي کاست بود. چون ليبلهاي دور نوارهاي کاست ليبل پشت چسبدار بود. در ادامه شرکتهاي ديگر نيز از ليبلهاي آبچسب به سمت ليبلهاي پشتچسبدار رفتند. از سال ۵۷ که انقلاب شد و بعد از آن به دليل جنگ تحميلي و اولويتهاي کشور در صنعت ليبل تغيير آنچناني نداشتيم. تا اينکه سالهاي ۶۲ و ۶۳ ورود ماشينهاي جديد در حوزه صنعت چاپ و ليبل شروع شد و به دليل گران بودن محصولات اروپايي و تبديل ارز ۷ توماني به حدود ۴۰۰ تومان امکان خريد ماشينهاي اروپايي نبود. بنابراين آن دهه ماشينهاي لترپرس ژاپني وارد ايران شد.
ابتدا لترپرسهاي فلت و از نوع سنترال درام و نسلهاي بعدي لترپرسهاي فولروتاري وارد شدند. بازار ليبل تغييراتي کرده بود. شرکتهاي بيشتري به سمت ليبلهاي پشت چسبدار رفتند که عمدتا صنايع دارويي بودند. صنايع غذايي و شوينده هنوز گرايشي به اين نوع ليبلها نداشتند. در آن زمان يعني دهه ۶۰ از نظر کمي به دليل اينکه استفاده کننده يا مشتري زياد نبود و از نظر کيفي به دليل اينکه هنوز شرکتهاي شوينده به صورت جدي وارد اين بازار نشده بودند ماشينهايي که بيشتر لترپرس بود نياز بازار را برآورده ميکرد.
سال هاي ۶۶ و ۶۷ در شرکتهاي شوينده با پيشقدمي شرکت پاکسان گرايش به سمت ليبلهاي پشت چسبدار شروع شد. بايد توجه داشته باشيم که شرکتهاي شوينده آغازگر تحول کيفيت در صنعت چاپ بودند. ليبلها آن زمان سه رنگ و چهار رنگ تفکيکي بود که با همان دستگاههاي لترپرس قابل توليد بود. در شروع دهه ۷۰ به مرور ساير صنايع هم علاقهمند به ليبلهاي پشت چسبدار شدند بنابراين از نظر کيفي چاپ بايد ارتقاء پيدا ميکرد. ماشينچاپخانهها، لترپرسهايي که بهصورت فول روتاري کار ميکردند و ماشينهاي فلکسو بودند. اين روند با ورود حدود ۱۲ ماشين ديگر تا سال ۸۰ ادامه پيدا کرد و کيفيتها نيز به نسبت افزايش يافت. در دهه ۸۰ يک تغيير اساسي در صنعت ليبل اتفاق افتاد. تعدادي از شرکتهاي آرايشيبهداشتي و شوينده مثل صحت وگلرنگ به دليل نياز بازارشان، در اروپا و ترکيه با ليبلهايي با کيفيت بهتر و مواد اوليه مدرن آشنا شدند و آنها را از بازار ليبل ايران درخواست کردند و متاسفانه در آن زمان امکان چاپ يک سري ليبلها نبود، بنابراين تعدادي از آنها به سمت بازارهاي خارجي گرايش پيدا کردند. اين مشتريان ليبل براي تهيه ليبلهاي لوکس و با کيفيت بالاتر به بازارهاي امارات متحده، ترکيه و هندوستان رفتند و بعد از مدتي در نهايت تمام اين درخواستها در ترکيه متمرکز شد.در اواسط دهه هشتاد جويندگان ليبل به سمت ترکيه مهاجرت کردند و بازار ايران براي ترکيه به يک بازار بزرگ و مهم تبديل شد.
بهطوري که سالهاي ۸۶ و ۸۷ نمايشگاههاي صنعت چاپ ايران به قرق شرکتهاي ترک درآمده بود. در سالهاي ۹۲ و ۹۳ تمام طبقه پايين سالن ميلاد شرکتهاي ترک بودند که با نمايش ماشينهاي پيشرفتهتر و با کيفيت بالاتر بازاري که دنبال ليبلهاي بهتر بودند را به دست آورد. آن موقع ايران در توليد مواد پشت چسبدار فقط شرکت بردارشيب را داشت که اين شرکت به تنهايي سالها جور تامين بسياري از مواد اوليه اين صنعت را به دوش کشيد که بسيار جاي قدرداني دارد. اين شرکت از سال ۷۰ شروع به فعاليت کرد و پله پله مسير صعود را طي کرد اما با وجود بيرقيب بودنشان در آن زمان، تنوع محصول نداشت و جوابگوي جويندگان ليبل نبود زيرا اين جويندگان دنبال تنوع در مواد اوليه بودند که در ايران نبود.
واردات هم تعرفههاي حدود ۴۰ درصدي داشت که براي چاپخانهدار صرف نميکرد بنابراين براي مشترياني مانند صحت، کاله، گلرنگ به صرفه بود که ليبلهايشان را در ترکيه تهيه کنند. بازار ايران براي ترکيه بازار شيريني شد. البته نه به آن شيريني که گفته ميشود و صحبت از واردات ۵۰۰ ميليون دلاري ميکنند، اين رقم هيچوقت درست نبوده است و الان هم نيست. تا زمانيکه يکسري از توليدکنندگان داخلي دنبال واردات ماشينآلات رفتند از جمله خود من، اما يکي از مهمترين مسئلههاي آن زمان مسئله تحريمها بود. فروشندگان خوب اروپايي- گالوس و نيلپيتر- به ايران ماشين نميدادند. شکسته شدن تحريمها منع واردات ماشينآلات را از بين برد و اولين دستگاه در سال ۹۴ توسط ما وارد شد و در نمايشگاه همان سال هم شرکت کرديم.بعد از آن چاپخانهداران با ديدن قابليتهاي ماشين و کارايي آن اقدام به وارد کردن ماشينهاي مدرنتري کردند يک سري امکانات جديد مانند چاپ پشت و رو، فويل سرد، چاپ اسکرين بهصورت ترکيبي روي ماشينهاي جديد بود. با ورود سختافزار جديد کيفيتها افزايش پيدا کرد و کارهايي که به علت کمبود سختافزار تا قبل از آن نميشد انجام داد ميسر شد. البته ورود ماشينهاي جديد و به روز تنها بخشي از کار است، چون اين کار تجربه زياد، دانش پيش از چاپ ، سرمايه، مواد اوليه و … ميخواهد که مجموعه همه اينها بايد کسب شود. در حال حاضر بازار ليبل ايران درخواستهاي مشتريان خود را از نظر کيفي و کمي تا حد زيادي ميتواند برآورده کند، درخواستهايي که مشتريان در گذشته از آن راضي نبودند.
بازار ليبل در حال رشد است و کيفيتها بهتر شدهاند، سختافزارهاي مدرن و جديد وارد شده است. الان بازار ليبل نيازمند پيشرفت در نرمافزار و تجربه است. که هر سال به نسبت در حال رشد است. از نظر کيفي سطح چاپ کشور بالا رفته است، مانع از خروج ارز شدهايم و ديگر مشتريان چاپ، پول خود را در ترکيه خرج نميکنند.
گلرنگ که پيشقدم براي چاپ ليبلهايش در ترکيه بود الان همه آن ليبلها را در ايران چاپ ميکندو طبق گفته خودشان از آن راضي هستند. اينها خبرهاي خوبي است، يک کار ملي است. اما همين بازار در مسير خود با تهديدات بزرگي روبه رو است که در ادامه در اين مورد صحبت خواهم کرد.
واضحي: من فکر ميکنم از نظر سختافزاري اتفاقات خيلي خوبي افتاده است به خصوص در اين چند سال اخير که حاصل صلح و دوستي با دنيا است و آثارش در چاپ، بستهبندي و صنايع توليدي و مجموعههاي ديگر، مشهود است. اما اين کافي نيست و امروز ارتباط صحيح و کافي بين ما مصرفکنندگان بزرگتر و مجموعههاي چاپ به اندازه کافي وجود ندارد. سرمايهگذاري کار بسيار حائز اهميت و پرهزينه است.
انتخاب يک ماشين چاپ و پيکربندي آن واينکه چه امکاناتي براي آن لازم است و مهارت اپراتورها در استفاده درست از توانايي ماشين مستلزم مطالعه بيشتري است، نه اينکه آنچه اتفاق افتاده است خوب نبوده يا غلط بوده است و من بازگشت شرکتهاي پاکشو و گلرنگ که بيشترين تامين ليبلهايشان از خارج کشور بوده به چاپخانههاي ايراني را ارج مينهم. اينکه شرکتهاي ايراني قانع شدند، پذيرفتند و از خدمات با کيفيت چاپ ليبل ايراني برخوردار شدند خبر خوبي است، اما کافي نيست.
ليبلهايي وجود دارد که امکان تامين آن را در داخل نداريم به طور مثال عرض ليبل ما با عرض ماشينهاي نرو وب پوشش داده نميشود ما نياز به نسل جديدي از ليبلهاي TIML که در سيستمهاي ترموفرمينگ به ظرف اضافه ميشود وداراي يک چسب هاتملت است و چاپ روي آن و دايکاتاش شرايط خاصتري دارد داريم و من در حال حاضر مجموعهاي براي انجام آن در ايران سراغ ندارم. اگر چه ماشين مذکور تازه وارد مجموعه ما شده است و در جريان نصب است و انگيزه زيادي داريم که با تامين کنندگان ايراني و داخلي پيش رويم.
که تا کنون امکانش نبوده است. ارتباط چاپخانهداران و مصرفکنندگان يک ارتباط هميشگي و تنگاتنگ نيست و به نظر من سرمايهگذاري که کار سخت و پر دردسر و با ارزشي است بايد همه جانبه و مبتني بر مطالعه بازار باشد. امروز ما در بخشهاي TIML,IML سرمايهگذاري خوبي کرديم و اين مستلزم آن است که ارتباط ما با چاپخانهها بيشتر و بهتر باشد. در ۲ سال اخير حدود ۳۰ دستگاه ماشين در حوزه چاپ ليبل نصب و يا در حال نصب و راهاندازي بوده است.
اين يک سرمايهگذاري جديد است که خوشبختانه شامل تکنولوژيهاي روز اروپايي است مانند: گالوس، نيلپيتر و مارکاندي. اما متاسفانه خيلي از اينها در رقابت بازار تنها مجبورند در بحث قيمت وارد شوند و ظرفيتهاي ديگر بازار ناديده گرفته ميشود وتلاشي براي پوشش کل بازار نميشود. براي مثال در افست ظرفيت مازاد داريم،کارتن بيش از دو برابر آنچه بازار نياز دارد توليد ميشود و بهطور ميانگين حدود ۶۰ درصد ظرفيت آن بدون استفاده ميماند مگر اينکه بتواند از اين ظرفيت مازاد در صادرات بهره برد يا در بازار امروز تفاوتي ايجاد شود. با اين وجود در صنعت کارتن همواره سرمايهگذاري جديد اتفاق ميافتد و در حال توسعه است و همچنان نيازهاي بازار ناديده گرفته ميشود. در واقع ما همه جنبهها و نيازهاي صنعت و بازار را توجه نکرديم.
صنعت چاپ: يعني حضور صرف سختافزاري را تکميل کننده صنعت ليبل نميدانيد؟
واضحي: امروز اين را کامل نميدانم، خيلي در حال پيشرفت است اما کافي نيست.
صنعت چاپ: وقتي ميگوييد کافي و کامل نيست، منظورتان کدام قسمت است ؟
واضحي: ليبلهاي ليوانهاي IML که opp است را در ايران نداريم، ليبلهاي مربوط به TIML که کاغذ و opp است را نداريم. اسليوهاي دورو يا افکتهاي مات و براق را در درسترس نداريم. ممکن است امکانات سختافزاري موجود باشد. اما اين ارتباط که ميگويم نيست مصرفکنندگان از تمام ظرفيت صنعت ليبل برخوردار نيستند در حالي که در بازار و رقابت ما نيازمند اين هستيم که بتوانيم به موقع از اين نوآوريها استفاده مکفي کنيم.
صنعت چاپ: گروهي از چاپخانهداران ميگويند ما گاهي امکان انجام کاري را داريم اما مصرفکننده نميپذيرد با ما کار کند، او ميخواهد اين امکان در جايي ديگر هم وجود داشته باشد که گزينه جايگزين داشته باشد و از اين که کاري را انحصاري با يک چاپخانه انجام دهند، سرباز ميزنند.
واضحي: در مورد تتراپک سالها در دنيا انحصار وجود داشته است، موردهاي ديگر هم وجود دارد. ضمن اينکه اگر مصرفکننده بگويد تا چاپخانه دومي نباشد کار نميکند و نيازش را از چاپخانه تامين نميکند، پس اين نياز را از کجا تامين ميکند. ما ميتوانيم براي انجام کسبوکار به هم تعهدهاي کافي بدهيم و به کار هم اعتماد کنيم و نسبت به آن متعهد باشيم. بهترين مصداق آن شرکت تتراپک است که پيشتاز صنعت بستهبندي در مواد غذايي است و سالهاست با اختلاف معناداري با تامين کنندگان ديگر اين حوزه کار انجام ميدهد و شرکتها هم به او اعتماد ميکنند. به طور مثال يک خط پرکن اَسِپتيک در تتراپک نزديک به دوميليون يورو است، پاکتاش را هم بايد از خودشان بخريد اگر اين انحصار نگران کننده باشد اين تعداد مجموعه در ايران نداشتيم که در ۱۰ سال اخير براي پاکتهاي تتراپک سرمايهگذاري کردند و همچنان هم ادامهدار است. به نظر من اين موضوع درست نيست.
خباز: در بحث سختافزاري در ۴سال گذشته واقعا اتفاقات خوبي افتاده است اما در گذشته شرايط سختي داشتيم و خيلي از مواقع چاپخانهداران محدوديتهايشان را تحـميـل ميکـردنـد.
در آن سـالها مصرفکنندگان بهعنوان نمونه پاکشو به سمت تـرکـيه رفتند. چاپخـانهدار بهدلـيـل محـدوديـتهاي سـخـتافـزاري نميتوانست نظر طراحان را جلب کند. مصرفکننده تا کي ميتواند کاستيهاي مرکب و تکنولوژي و مسائلي از اين دست را بپذيرد. پس روي به جاهاي ديگر ميآورد تا بتواند درخواستهاي خود را براي پيشرفت در بازار تامين کند. اما از ۴ سال پيش شرايط بهتـر شـد. مرکـبها خيلي بهتر شـدنـد و بعد از بهبود مرکب بزرگان چاپ ريسک سرمايهگذاري را پذيرفتند، و ماشينآلات به روز را وارد کردند.
در قسمت سختافزاري اتفاقات خوبي رخ داد و ما مصرفکنندگان از آن بسيار راضي هستيم، اما مسئله ناراضي کننده در مورد عدم مطالعه خوب و درست بر روي نيـاز بازار است. تا ۵ سـال قبل محصولاتي با يک شکل و تک رنگ در بازار وجود داشت مانند بطري خمرهاي داروگر که در تيراژ زياد با ليبل يا بدون ليبل توليد ميشد. در آن زمان نياز بازار آن را ميپذيرفت ولي در چند سال اخير اين نوع انتخاب مشتري تغيير کرده است و متناسب با نيازها و ايدههاي مختلف، سليقه و انتخاب مشتري شکل گرفته است. ردههاي سني تفکيک شده است. رستههاي شغلي نيز همينطور، همه چيز تخصصيتر شده است و اينها در انتخاب مشتريان تاثير ميگذارد. به عنوان نمونه شويندههاو شامپوها اول يک شکل بود چرب و خشک و معمولي آمد و حتـي شامپـوها براي شغلهاي متفاوت مانند شامپو براي ورزشکاران يا در ردههاي سني براي جوانان و کودکان به صورت جداگانه و با شـکلهاي متفـاوت توليد شد. اين تفاوتها بستهبندي منعطفتري ميطلبد تا نياز بازار پوشش داده شود. يکي ديگر از مشکلات سختافزاري چاپ ليبل در تيراژهـاي کـم است.
چاپخانهداران ميگويند اين ميزان تيراژهاي کم قابل توجيه نيست. در ابتدا بحث سختافزاري بود و با اينکه چند شرکت اقدام به آوردن دستگاههاي ديجيتال کردند وقبل از ورود دستگاهها، بازاريابها توضيحاتي دادند وبا وجود منطقي بودن قيمتهاوکيفيت کار اما شرکتها موفق عمل نکردند. و با ورود دستگاه و بعد اجراي کار از لحاظ کيفي و حتي قيمتي آن چيزي نبود که هنگام معرفي دستگاه به ما گفتند.
صنعت چاپ: آيا ارتقاي سختافزاري به تنهايي ميتواند اين مشکلات را حل کند؟ آيا حلقه مفقوده دانش فني است؟ راه به دست آوردن دانش فني چيست؟
خباز: آن دانش فني، طراحي است. بايد طراحان متناسب با ماشينآلات جديد آموزش ببينند. الان امکانات مهيا است اما ما چند پله بايد برگرديم و در بخش طراحي بايد کار شود.آموزش به طراحان ميتواند توسط چاپخانهداراني که سرمايهگذاري زيادي کردند اما نميتوانند بهره کامل را از اين سرمايهگذاري ببرند صورت پذيرد.
چون بخش عمدهاي از طراحان ما با اين سختافزارهاي جديدي که وارد ميشود آشنا نيستند. چاپخانهدارها همراه با شرکتهايي که با آنها کار ميکنند بايد ارتباطي برقرار کنند بين طراحان، مصرفکنندگان و شرکت سازنده دستگاه، تا شرکت سازنده يک دوره چند روزه بگذارد که طراحان تمام تواناييهاي ماشين را ياد بگيرند. در انواع سختافزار نياز به بررسي بيشتر است که دستگاههاي منعطفتري با امکان توليد منعطفتري وارد شود.حلقه ارتباطي بين طراحان و امکانات سختافزاري جديد همان حلقه مفقودهاي است که پرسيديد.
صنعت چاپ: بخشي از اين دانش فني مربوط به قسمت پيش از چاپ است ولي بيشتر اين مشکل به اپراتورهايي مربوط ميشود که ميخواهند از ماشينها استفاده کنند اپراتورها معمولا آن دانش را ندارند و چاپخانهداران گاهي مجبورند اپراتورهاي خارجي بياورند تا در کنار اپراتورهاي ايراني کار کنند و طي گذشت زمان کار را از آنها ياد بگيرند.
احمدي: سختافزار را در هر شاخهاي از صنعت ميتوان با پول تهيه کرد، بيشترين مشکلي که در صنايع از جمله چاپ داريم بحث استفاده از دانش فني است. بي پرده ميگويم بزرگترين معضل ما در اپراتوري است.آموزش اپراتورهاي ما استاد شاگردي بوده است زيرا نه براي اين کار مرکزي داشتهايم و نه شرکتهايي که اپراتورها را آموزش دهند و آنها را با ماشينها آشنا کنند.
ما براي ماشينهاي شرکت از چند اپراتور اروپايي دعوت کرديم تا براي آموزش اپراتورهايمان به ايران بيايند ولي واقعيت ديگري که بايد در نظر گرفته شود سطح سواد اپراتورهاي ما است آنها معمولا زير ديپلم يا ديپلم هستند.
ما بعد از مدتي فکر کرديم که روي اپراتورهايي با دانش بيشتر سرمايهگذاري کنيم. مثلا ليسانسها، اما در اين مورد هم تجربه بدي داشتيم. اپراتوري با مدرک ليسانس يا فوق ليسانس فکر ميکند که فقط بايد مديريت کند و ديگران برايش ماشين را پاک کنند و ظرف مرکباش را تميز کنند. تحصيل کردههاي ما تصورشان از اپراتوري تنها نظارت بر کار است در صورتي که اپراتور چاپ بايد تمام کارهاي ماشين را انجام دهد وهمه اجزاي ماشين را بشناسد. نگهداري و شستوشوي ماشين با خودش است.
ما دو نفر ليسانسه آورديم که بعد از سه ماه رفتند و در هيچ يک موفق نبوديـم و کمـاکان با هـمان اپـراتورهاي قديمي که ديپلم و زير ديپلم بودند کار ميکنيم.
در حاشيه بايد بگويم يکي ديگر از مشکلات امروز اين است که واردکنندگان ماشينهاي جديد دست به دامان اپراتورهاي چاپخانههاي ديگر ميشوند، يکي از وظايف ما مراقبت از اپراتورهايمان است. بعد از اين به دنبال اپراتورهاي خارجي رفتيم، نماينده ماشين هم در اين راه کمک کرد. اما متاسفانه به دليل شرايط خاص کشور ما، اپراتورهاي اروپايـي خيلـي سخـت مـيآيند. اگـر هم بيايند در حد اين است که حداکثر يک ماه آموزش بدهند. اما کسي که بخواهيم بيايد و ماندگار بشود معمولا حقوقهاي عجيب و غريبي ميخواهند و در نهايت آنها به دنبال زندگي ديگري هستند که در اينجا به راحتي امکانپذير نيست. از ترکيه قرار شد دونفر به مدت ۶ ماه بيايند منتها دستمزدي که درخواست دادند، خيلي بالا بود.
در هر صورت ما در بخش اپراتوري مشکل داريم در بخش پيش از چاپ هم همينطور است و به طور يقين در ساخت کليشه هم اشکال داريم. الان کليشههايي که حتي در بهترين مراکز ايران ميسازيم هم در برخي موارد مشکل دارد. چاپهايي که در مقايسه با نمونه مشابهاش در ترکيه از کيفيت کمتري برخوردار است به سبب کليشه است.پس ما در بخش اپراتوري، دانش پيش از چاپ و کليشهسازي مشکلات اساسي داريم وگرنه ماشينها با ماشينهاي کشورهاي ديگر يکسان است اما آن بهرهبرداري بهينه را از آن نميتوانيم بکنيم. در بخش افست نيز هميشه مشکل اپراتوري داشتيم.
در مورد نياز بازار بايد عرض کنم مهم است چاپخانهداري که مـيخواهد براي وارد کردن ماشيني سرمايهگذاري کند نياز عمده بازار را در نظر بگيرد، همانطور که ميدانيد امکانات روي ماشينها بسيار گرانقيمت است به عنوان نمونه اگر بخواهيد اسکرين دورنگ به ماشين اضافه کنيد ۱۵۰ تا ۱۶۰ هزار يورو خرج برميدارد. فرض کنيد امکاني را اضافه کنيم که با نياز بازار همخواني نداشته باشد مشخص است که ضرر بسياري ميدهيم.
يکي ديگـر از معضلات بحـث نيـاز بازار، قيمتهاي بازار است. هفتاد درصد کار بازار ليبلهاي معمولي است و سيدرصد ليبلهاي لوکس است و آن ۳۰درصد سهم ۷۰درصدي مالي بازار را دارد. اين ليبلهاي لوکس و خاص چيست؟
در واقع يکي از بزرگترين بازارهاي ليبل دنيا که ما نميتوانيم از آن استفاده کنيم بازار ليبل مشروبات الکلي است، يک بازار بسيار بزرگي که در تمام دنيا متعلق به همين نوع است. عمدتا ليبلهاي مشروبات الکلي لوکس است زيرا خود محصول گران است. اگر فرض کنيد يک نوشيندني ۳۰ دلاري داشته باشيد، ۲ دلار هزينه ليبل آن ميکنيد ولي وقتي صحبت از آب معدني هزار توماني است چقدر ميخواهيد هزينه ليبلش کنيد تا به صرفه باشد؟
در دنيا سيستم چاپIML معمولا سيستم افستهاي است. در حال حاضر هم بيشتر چاپخانهها در ترکيه با افست اين چاپ را انجام ميدهند ، زيرا اگر بخواهيد با نرووب انجام دهيد بايد به سراغ ماشينهاي پانچ بسيار گرانقيمت رفت که با عرضهاي کم اين کار را انجام ميدهند و البته سرعت کم و قيمت بالاتر. در ماشينها براي توليد IML توصيه ميشود که با ماشينهاي افست مسطح کار کنيم.
واضحي: آيا آمادگي آن وجود دارد تا ما بتوانيم براي ليبلهاي صادراتي با مشتريان خارجي کار کنيم؟ من فکر ميکنم در اين بخش به دليل مشکلات بيان شده در نيروي انساني و دانش و مسائل پيش از چاپ و عدم وجود استانداردهاي صنعت چاپ به صورت کلي و به صورت خصوصي در مورد ليبل در کشور امکان صادرات را نداريم. تاييد ميکنم که بازار ليبلهاي صادراتي درآمد خوبي دارد. دو دسته ليبل IML داريم آنهايي که روي opp چاپ ميشود که با ليوانهاي pp سازگارند. که در دنيا بيشتر با افست چاپ ميشود و ديگري ليبلهاي کاغذي که براي ليوانهاي پلياستايرن هستند، به خاطر کوتينگ هاتمِلتِ پشت آن بايد با رول چاپ شود و همه جا هم همينگونه چاپ ميشود و اين قسمت دوم که اشاره کردم براي چاپخانههاي ليبل کار نو و بازار خوبي است.
من در حدود ۴ سال پيش اين ليبلها را روي محصولي در نمايشگاه اينترپک ۲۰۱۴ ديدم که همان زمان توجهام جلب شد و الان حدود ۴ سال است که در اروپا عرضه ميشود. اما در ايران کار مطالعاتي در اين زمينه صورت نگرفته است و ما مجبوريم که از خارج آن را تهيه کنيم تا در ايران امکان توليدش ايجاد شود. ليبلهايي که هرگونه کار کوتينگ روي پشت کاغذ بخواهد انجام شود بايد روي سيستمهاي رول صورت گيرد و در افست قابل انجام نيست. ما حتي در IMLهاي افست هم بي مسئله نيستيم و با اينکه ظرف IML بيش از ۱۰ سال است که در ايران توليد ميشود و در افست سرمايهگذاري زيادي نيز انجام شده و صنعت افست قديمي و ريشهدارتر از ليبل است اما به هر حال آن جامعيت براي رفع کل نيازها وجود ندارد. يکي از بحثها اين است که تحولات آتي به چه سمتوسويي ميرود، اينها بايد از طرف تامينکنندهها به ما منتقل شود و اين انتظار بجايي است.
صنعت چاپ: آيا بايد دانش روز را چاپخانهداران به شما منتقل کنند؟
واضحي: آنها بايد جلوتر از ما باشند و به ما پيشنهاد مواد اوليه بهتر يا جايگزين را بدهند. شايد ۱درصد از بستهبندي ما از خارج تامين ميشود، که شامل پاکتهاي اسپتيک ميشود که امکان تامين آن در ايران وجود ندارد مجموعههايي که در موضوع اسپتيک کار کردند هيچيک موفق نبودند، خوشبختانه در يک مرکز به تازگي در حال تلاش براي آن است، ولي هنوز به خروجي نرسيده است. اما به جز پاکتهاي اسپتيک سهم خريد شرکت ما از خارج کشور زير يک درصد است، ولي در گذشته حتي ليوان IML هم از خارج ميخريديم چون امکان تهيهاش را در داخل کشور نداشتيم. گرچه به غلط سراغ توليد ليوان رفتيم اما چارهاي نبود چون امکان تامين آن ميزان تقاضا وجود نداشت. دهه ۷۰ امکان چاپ و بستهبندي مثل امروز نبود که هم متنوع باشد و هم در دسترس و هم خوب و قابلقبول. اما فکر ميکنم به مشکلات زيرساخت پيش از چاپ-کليشهسازي و نيروي انساني- بحث استانداردهاي صنعت نيز بايد اضافه شود.
خباز: خيلي از مديران مصرفکننده ليبل در سفرهاي خارجي با يک بستهبندي روبهرو ميشوند و از آن خوششان ميآيد، ليبل را به واحد تحقيقوتوسعه(R&D) خود نشان ميدهند و کارشناس آن را به چاپخانهاي ميبرد و درخواست توليد آن ليبل را ميکند. چاپخانه هم در مورد کاغذ، چاپ و يا تکنيک آن توضيح ميدهد. درصنعت چاپ ما واحدهاي تحقيق و توسعه جايش خالي است. بايد چاپخانهها دانش فني خود را به ما اعلام کنند و نفراتي را جذب و سيستمي را طراحي کنند که افرادش کارهاي چاپ دنيا را رصد کنند، ببينند چه اتفاقهاي جديدي در صنعت چاپ و ليبل در حال وقوع است و بعد به مصرفکننده پيشنهاد بدهند که مثلا ما روي اين تحقيق کرديم و با توجه به امکاناتي که داريم اگر فلان کاغذ را وارد کنيم و اين فناوري را روي آن انجام دهيم با اين سيستمي که داريم ميتوانيم اين کار را به شما تحويل بدهيم، بسياري از شرکتها و چاپخانههاي خارجي همين کار را ميکنند، اگر چاپخانهداران واحد تحقيق و توسعه را راهاندازي کنند بعد پيشنهاد بدهند و اين روند در کنار بحث سختافزاري قوي شرايط بسيار مطلوبي ايجاد ميکند و پيشنهاد آن گروه تحقيق و توسعه قابل اعتماد ميشود، چون خيلي مواقع است که طراحان ما يک چيزي را به صورت رويايي در ذهنشان دارند و زحمت بسياري ميکشند و انرژي ميگذارند، به اجرا که ميرسد، ميفهمند که در اجرا امکانپذير نيست.
صنعت چاپ: اگر ما يک واحد تحقيق و توسعه در چاپخانه داشته باشيم و يک واحد در شرکت مصرفکننده چه کمکي قرار است واحد تحقيق و توسعه چاپخانه به کار کند؟ پيشنهاد طراحي يا بستهبندي يا مواد اوليه بدهد؟ اين پيشنهاد از طرف چاپخانهدار باشد يا مصرفکننده؟
خباز: واحد تحقيق و توسعه مصرفکننده پيـرامـون محصـول نهايـي خـودش تحقيق ميکند، به عنوان نمونه يک شرکت مواد غذايي براي اِلمانها و پارامترهاي مختلف محصول نهايياش تحقيق ميکند يکي از اين پارامترها بستهبندي است. واحد تحقيق و توسعه چاپخانه با توجه به خروجي و محصول نهايي چاپخانه که ليبل است بايد به طور جامع مطالعه کرده باشد، منظور من اين نيست که طرح پيشنهاد بدهند. آنها ليبل را مطابق با طرح پيشنهادي مصرفکننده با کيفيتي که خودشان ميدانند به مصرفکننده پيشنهاد بدهند. الان روند کار اينگونه است که مصرفکننده به چاپخانه سفارش ليبل ميدهد و نوع ليبل را مشخص ميکند اما نظر من اين است که چاپخانهدار به خريدار اعلام کند که توانايي ارايه چه نوع ليبل جديدي و با چه تکنولوژي را دارد. طرح را از مصرفکننده بخواهد و مطابق با طرح پيشنهادي مصرفکننده و در راستاي محصول نهايي، گروه تحقيق و توسعه مصرفکننده از تکنولوژي چاپخانه استفاده کند. يعني خروجي نهايي چاپخانه ليبل است. چاپخانهها در مورد تکنولوژي چاپ و کاغذها و امکانات ديگري که ميتواند مهيا کند تحقيق کند و آن را توسعه دهد و شرکت مصرفکننده نيز در مورد محصول نهايي خودش همين کار را کند در نهايت با هم همکاري کنند.
صنعت چاپ: به اين معنا که به يک نقطه مشترک برسند. تامين کننده يا چاپخانهدار از لحاظ فني، مواد اوليه و مراحل انجام کار را بررسي کند و شرکت مصرفکننده هم به شناخت بازار، مصرفکنندهها و از اين دست بپردازند و اين دو با هم به يک نقطه مشترک برسند و توليد محصول کنند.
واضحي: در اين مورد، واحدهاي تحقيق و توسعه دوگونه سرويس ميتوانند به مشتريان ارايه دهند: يکي راههاي بهبود کيفي ارايه دهند تا کيفيت به سطح بالاتري ارتقا يابد مانند سرويسي يا امکاني که به يک ماشين در چاپخانه اضافه ميشود و دوم اتفاقاتي که منجر به کاهش هزينه مصرفکننده شود. گرچه بايد بگوييم اين فقدان دانش در واحد تحقيق و توسعه که اشاره شد فقط مربوط به چاپخانه نيست بلکه صنعت بستهبندي و همين طور شرکتهاي توليدي از اين قضيه رنج ميکشند. زماني که در مورد يک محصول حرف ميزنيم به عنوان نمونه ماست، پنير يا آبميوه ظرف از مظروفش جدا نيست عمر مفيد آن و نحوه نگهدارياش به هر دو بستگي دارد. اگر روي يک ليوان از فويل يا ترکيبات سربدار استفاده کنيم اين ترکيبها ميتواند روي محصول يک واکنش نامطلوبي به جا بگذارد و اين اشکال تحقيقاتي وجود دارد. فرض کنيد در مورد آب معدني که ارزان و ساده است، اتفاقي که در دنيا ميافتد با آنچه در ايران رخ ميدهد خيلي متفاوت است. با اينکه بطري ساده است و يک بطري پت است با يک ميزان استحکام که به نحوه طراحياش بستگي دارد. نوع ليبل آن opp است اما اين ليبل بطري حدود ۵۰ ميکرون است. در حالي که کوکاکولا که شماره يک در صنعت نوشابه سازي در دنياست ليبلاش ۳۰ ميکرون است، ليبل هيچ اثر کيفي بر محتواي محصول ندارد و براي مصرفکننده نهايي صرفهجويي دارد. در ايران به مقدار زياد پولمان را دور ميريزيم و هيچ کس در اين مورد کاري نميکند. اين کار را چه کسي ميتواند انجام دهد؟ اگر تيمهاي تحقيق و توسعه شرکتها واقف باشند که بستهبندي اين کالا چيست؟ سودش چگونه است؟ با چه ماهيتي و چه خروجي ميشود بهترين استفاده را از آن کرد و به شرکت مصرفکننده اطلاع دهند که چگونه ميشود صرفهجويي کند و بگويند ما اين گونه چاپ ميکنيم و اين کار را با اين هدف انجام ميدهيم. به اين نکات حائز اهميت بايد توجه بيشتري بکنيم. البته نبايد فراموش کرد که بحث فقدان دانش و نيروي انساني در واحد تحقيق و توسعه را در بخش اپراتوري هم داريم. و اين نگران کننده است. واقعيت اين است که بين صاحبان صنايع چاپ و نيروي انساني در چاپ يک خلا بسيار زيادي است.
صنعت چاپ: محور دوم ميزگرد راههاي پيشرو در صنعت ليبل و مشکلات و معضلات دريافت سهم بهينه از بازار ملي و منطقهاي است.
احمدي: در بخش اول گفتيم که با همه مشکلات اين صنعت به بلوغ رسيده است، حالش خوب نيست. اتفاقاتي باعث شده اين صنعت يکباره پيرشود و دليلش اين است که ما در همه چيز دچار هيجان ميشويم و به ناگاه هجومي به سمت آن شروع ميشود. اين اتفاق الان متاسفانه در صنعت چاپ ليبل ما افتاده است ما اين هيجان را در دهه ۷۰ در مورد افست و در دهه ۸۰ در مواداوليه انعطافپذير داشتيم.دو نفر يک ماشين فلکسو خوب اروپايي آوردند، بازار پر شد از انواع ماشينآلات اروپايي و چيني اما تعداد زيادي ازآنها کار نکردند، در نشريه شما چند صفحه داريد که ميخوانيم در افست کساني چاپخانههايشان يا ماشينآلاتشان را ميفروشند. حالا همان کسي که ماشين افست را فروخته شنيده بازار ليبل بازار خوبي است پس ماشين ليبل ميآورد. طي ۲ سال گذشته بالغ بر ۳۰ دستگاه اروپايي و چند دستگاه آسيايي وارد کشور شد، چرا اين اتفاق افتاده است؟ برجام يک راههايي را باز کرد. بازار باز شد، يکسري شرکت تجاري وارد شدند. شرکت تجاري کارش فروش است. هيچ گلايهاي از او نيست، هيچ اعتراضي هم نيست. آنها ميخواهند ماشين چاپ بفروشند ماشينها را ارائه ميدهند، تواناييهاي آن را ميگويند به هر حال عدهاي ميخرند، عدهاي هم ممکن است برنامهاش را داشته باشند. اما مشکل آنجاست که يک عده بازار را بزرگتر از آنچه که هست جلوه ميدهند. آمار و اطلاعاتي ميدهند که همهاش غلط است. طبيعي است که هيجان ايجاد شود. وقتي صحبت از واردات ۲۰۰ ميليون مصرف و ۲۰۰ تا ۳۰۰ ميليون متر مربع کاغذ پشتچسبدار ميکنند يا صحبت از واردات ۵۰۰ ميليون دلاري ليبل ميشود اينها جو را براي آن کساني که به دنبال کار چاپ هستند به هم ميزند آنها را تشنه و مشتاق ميکند، که واقعا در اين بازار چه خبر است. آمار و اطلاعاتي خدمت جنابعالي ميدهم که اين آمار و اطلاعات از مرکز گمرک ايران و از شرکت بردارشيب بزرگترين شرکت توليدکننده کاغذ پشت چسبدار است. متاسفانه به صورت زنجيرهاي کانال درست کردهاند، که ظاهرا همهاش براي يک نفر است، کانال ليبل، کاغذ و مقوا، مقوا و کاغذ، همه اينها ايده يک نفر است، مطالباش هم تکراري است. دوستان من لطف ميکنند و من را به اين کانالها و گروهها اضافه ميکنند. معمولا اظهارنظري نميکنم، يکبار گفتم اين آماري که ميدهيد زيادي چربش ميکنيد مراقب باشيد. اطلاعاتي که از ارگانها، نهادها، اتحاديهها و نشريههاي تخصصي ميآيد و بعد کساني که کارشان اين است آن را ميخوانند مشتاق ميشوند اين آمار هيجان کاذب ايجاد ميکند يک مقداري محتاط باشيد. گفتند سيل دارد ميآيد و شما مورچهايد. سيل که بيايد فقط مورچه را نميبرد فيل را هم ميبرد. اميدوارم اينها از روي عدم اطلاع باشد، آماري که دست مردم ميرسد و دست مصرفکننده و کساني که دنبال چاپ هستند بايد درست باشد. الان آماري ميگويم که ۱۰۰ درصد درست است. آماري که منبع آن از اداره گمرک و از توليد داخلي و واردات ما است. خوشبختانه معمولا در صنعت پشت چسبدار قاچاق نميتوانيم داشته باشيم به خاطر اين که حجم زياد و قيمت کم است هيچ قاچاقفروشي دنبال چنين ريسکي نميرود که يک کانتينر بار مثلا ۳۰ هزار دلاري بياورد. آنها ميروند دنبال چيزي که يک جعبهاش ۳۰ميليون دلار باشد. بنابراين آماري که گمرک به ما ميدهد بسيار، بسيار نزديک به واقعيت است.
در سال ۹۰ واردات ۸ ميليون مترمربع و مصرف محصولات پشت چسبدار ۳۳ ميليون و ۵۰۰ هزار مترمربع بوده و در آن سال هيچ شرکت توليدکننده ديگري غير از بردارشيب هم در ايران نبوده است، در سال ۹۱ واردات ۱۴ ميليون و۷۰۰ هزار مترمربع بوده و۳۵ميليون و۳۰۰ هزار مترمربع بردارشيب توليد کرده يعني ۵۰ ميليون مترمربع در سال ۹۲ و ۹۳ که تنش ارزي داشتيم و افزايش قيمتهاي دلار مقداري واردات را افزايش داد که در سال ۹۲ واردات به ۲۳ميليون مترمربع رسيد وبردارشيب ۳۶ميليون ۱۰۰هزار مترمربع توليد کرد يعني کل مصرف کشور ۵۹ ميليون و ۱۰۰ هزار متر مربع بود. در سال ۹۳ واردات ۲۴ميليون مترمربع بود و ۳۵ ميليون و ۷۰۰ هزار مترمربع بردارشيب توليد کردو ۵۹ ميليون و ۷۰۰هزار مترمربع مصرف کشور بود و در سال ۹۴واردات کم شده و ۱۵ميليون ۴۰۰هزار مترمربع واردات بوده و ۳۳ ميليون و ۲۰۰ هزار مترمربع توليدات بردارشيب که ۴۸ ميليون ۶۰۰ هزار مترمربع مصرف کشور است. سال ۹۴ يک توليدکننده ديگر نيز وارد بازار شد ايران دارو سال ۹۵، ۱۰ميليون و ۶۰۰ هزار متر مربع واردات و ۳۶ ميليون و ۷۰۰ هزار مترمربع توليد داشت که ۴۷ ميليون و ۳۰۰ هزار مترمربع مصرف کشور بوده است.اين آمار کاملا واقعي است.
با شناختي که از بازار دارم ميگويم با وجود همه توليدکنندهها که در بازار هستند ما در سال ۹۶ حدود ۶۰ تا ۶۵ ميليون مترمربع در داخل کشور توليد ليبل خواهيم داشت و کاغذي که بايد ليبل شود ۶۵ ميليون متر مربع است، دقت کنيم ميبينيم سال ۹۴و۹۵توليد کم شده و ۵۹ ميليون مترمربع تبديل به ۴۷ تا ۴۸ ميليون شده است . چرا کم شده است؟
بنده با اکثر شرکتهاي شوينده کار ميکنم متاسفانه آمار توليد شويندههاي ما کم شده است به خصوص در شامپو، از همه مشتريها در سه ماهه اول امسال نسبت به ۳ ماهه سال گذشته افت سفارش داشتيم. هايپر، شهروند، رفاه، تقريبا نصف محصولاتشان وارداتي است و نصف بقيه ايراني است. يعني تمام محصولات ايراني رويهم ۵۰ درصد از سهم بازار ميشوند. خوب اين توليدکننده داخلي انواع گرفتاريها را دارد. بحث واردات، مواد اوليه، تعرفهاي که بايد بدهد، مشکلات تامين اجتماعي، شهرداري و ماليات بر ارزش افزوده از آن جملهاند اما آن کسي که يک دانه شامپو آماده را از چين يا مالزي ميآورد به گمان اينکه مشتري فکر ميکند اروپايي است و هيچيک از اين مراحل را ندارد. در نهايت هم واردکننده با دلار ۳۰۰۰ تومان کار ميکند و توليدکننده با دلار ۳۷۰۰ تومان مواد اوليه ميآورد بنابراين اتفاقي که افتاده اين است که حجم توليد شويندههاي ما کاهش پيدا کرده از اين طرف چه اتفاقي افتاده؟
براي ۳۵ ميليون مترمربع که بنده با تجربه بيست و چند ساله به شما ميگويم با ۵۰ ماشين چاپ ليبل که در روز يک شيفت کار کنند ميتوانيد ۶۵ميليون متر مربع در سال توليد کنيد که اگر فرض کنيم که چاپخانههاي قديمي ما هر کدام ۲تا۳ ماشين دارند مثلا با ۱۰ چاپخانه ميتوانيم کل اين بازار را تامين کنيم، چه اتفاقي براي همين بازار طي ۲ سال گذشته افتاده است؟
40 تا ۵۰ دستگاه وارد شده و بيش از ۲۵ تا از آنها ماشينهاي خوب و اروپايي هستند با ظرفيت بالا، يک طرف قضيه حباب ايجاد کرديم، ماشينآلات وارد شدند، طرف ديگر قضيه کاهش حجم توليد شرکتها مانندآرايشيبهداشتي و حتي دارويي داريم چون در دارو هم ما واردات داريم در داروخانهها و مراکز تخصصي اصلا شامپو ايراني نميبينيد و هر چه ميبينيد شامپو خارجي است و داروهايي که از خارج وارد ميشود، اينها را چه کسي ميآورد؟
با کانتينر وارد ميشود، توليدکننده بيکار مـيشود، مصـرفکنـنـده بـيکار ميشود چاپخانهدار بيکار ميشود. اين يک حلقه است، اينها مسائلي اساسي است. يعني اگر در اين کشور قاچاق با کانتينر و در حجم زياد وارد ميشود اين شامپو ساز را بيکار ميکند مايع ظرفشوييساز را بيکار ميکند صنايع غذايي را بيکار ميکند. من را بيکار ميکند، ما دنبال اين قضيه بايد باشيم، چرا کسي با اينها مقابله نميکند؟
اما از طرف ديگر ميگويند ماشين بياوريد. چقدر ما به ماشين نياز داريم؟ چرا من ديگر به فکر ماشين جديد نيستم؟ براي اينکه همين آقاي خباز و آقاي واضحي قيمتي که براي ليبل ۹۶ به من ميدهند از قيمت سال ۹۳ کمتر است. ما براي کاله ۴ سال پيش ليبل ماست ميزديم مثلا ۵۰ تومان الان ۴۰ تومان است. براي آنکه کسي که ماشين ليبل آورده بايد سراغ مشتري من بيايد. من از آقاي خباز سوال ميکنم در طي ۱۰سال گذشته کدام شرکت آرايشيبهداشتي يا شوينده در کشور ايجاد شده است. همين هم که هست توليدش کم شده، در صنايع غذايي غير از ۴ يا ۵ اسم کاله، بهروز، و بيژن و مهرام چه کسي هست؟ آيا شرکت جديدي ايجاد شده است؟ مگر نه اينکه صنعت بايد يک صنعت بالانس باشد؟ چرا آمار دروغ به مردم ميدهيم و ميگوييم بازار تشنه است؟
اينها دروغ است، اين آمار کذب است در طي ۲تا۳ سال گذشته مصرف ليبل در داخل کشور کمتر شده است، قيمتها کمتر شده است، قيمت ليبل در سال ۹۵ از ۹۳ کمتر شده و الان ما ۴ سال است قيمتها را دست نزديم تنها اميد ما اين است که سفارش را بيشتر کنيم تا بتوانيم هزينهها را پوشش دهيم. با چه اميدي ميشود ماشين جديد آورد؟
در نظر بگيريد ۱ميليون دلار يا ۱ميليون يورو پول ماشين چاپ است و کسي که صنعتگر است چنين پولي ندارد، بايد سراغ بانک با بهره ۲۴درصد برود. ۲۵ سال است کار ليبل ميکنم هيچ سالي سود ما به دو رقم نرسيده است سال گذشته صفر مطلق بوديم و همکارانم هيچيک از اين بازار راضي نيستند.
از طرفي ديگر ميگويند اين بازار تشنه است و ۵۰۰ ميليون دلار واردات ليبل داريم من ميگويم: شما ۵۰۰ دلارش را به من بگوييد، پاکشو و گلرنگ ميآورد؟ که ديگر نميآورد براي اينکه خودش هم دارد اينجا توليد کاغذ ميکند ميگويد از من کاغذ بگير تا سفارش ليبل بدهم. دارد معامله ميکند حسابش هم درست است، صحت مقداري ليبل ميآورد که ديگر نميآورد اينها جزو بزرگترين صنعتهاي ايران هستند. کاله بدون شک با اختلاف زياد بزرگترين صنعت صنايع غذايي ايران است ، کاله ميگويد وارداتش ۱درصد است وگلرنگ که وارد نميکند. بس وارد نميکند، پاکرخ وارد نميکند. پس اين ۵۰۰ ميليون دلار را چه کسي وارد ميکند؟ وقتي چاپخانهدار افست که بيکار شده و ميشنود ۵۰۰ ميليون دلار تو بازار ليبل است ،خوب طبيعي است دنبال ماشين چاپ و ماشين رول برود. اتفاقات بازار ليبل در اثر تبليغات غلط است، ميگويند آمار فينات، شما بايد ببينيد آمار گمرک چيست، آمار توليدکننده داخلي چيست.
واضحي: اقتصاد به آرامش نياز دارد سرمايهگذاري به آرامش و امنيت نياز دارد اما متاسفانه به علت قاچاق موجود اين آرامش نيست. خيلي از تامينکنندهگان ترک ما را پيدا کردند، اما در اين ۵/۴ سال که عهدهدار اين کار هستم تا حالا نه نمايشگاه رفتم نه از هيچ چاپخانه ترکي بازديد کردم اما آنها براي بازار ايران برنامه داشتند. خيليها در حال حاضر غير رسمي ميفروشند يعني در واقع غيرقانوني وارد ميشود و از گمرک نيست که ثبت شود اين يعني اينکه در واقع مسير قاچاق براي اين ملزوم و محصولش هم وجود دارد.
در اين سالهاي سخت اقتصاد ايران سفره مردم کوچکتر شده است، ما در صنعت لبني شاهد اين بحران بوديم خوشبختانه از امسال شرايط بهتر شده است ولي طي سالهاي ۹۲، ۹۳، ۹۴، ما با مازاد ۲۰۰۰ تن در روز شيرخام مواجه بوديم حجم گاوها که زياد نشده است اين به معني کم شدن مصرف است. شير و ماست و پنير که کم ميشود بر محصولات شوينده اثر ميگذارد باعث تهديد سلامت جامعه ميشود. اين يک واقعيت است، که جاي تاسف دارد.
صنعتچاپ: چرا اين عده سرمايهگذاري ميکنند؟ قبول دارم سودجوها در همه صنايع هستند و اينکه ميگوييم حداقل ۱۰ واحد توليد ليبل راهاندازي شده و سرمايهگذاريهاي زياد و بزرگي شده است واقعا به دليل آن جوي است که يک عده ايجاد کردهاند؟ اين تعداد عجيب نيست؟ يک عده گفتهاند ليبل بازار خوبي دارد و فقط به سبب همين اين همه سرمايهگذاري شده؟ يعني هيچ دانش و مشاورهاي در اين ميان وجود ندارد؟
احمدي: بله بيشتر آنها درگير جو شدند. ببينيد يک موقع است کسي ۱۰ تا ۱۵ سال کار ليبل انجام ميدهد و ميرود اقدام به خريد ماشين ميکند او مشترياش را دارد، بازار را ارزيابي کرده و الان احساس کمبود کمي وکيفي ميکند. مثلا فرض بفرماييد من ديدم که همکارم رفته يک ماشين مدرنتر آورده يک سري از مشتريهاي من را دارد ميگيرد به علت سرويسهاي بهتر، آن براي من انگيزه ايجاد ميکند. واقعيت اين است که از نظر کمي شرايط براي واردات ماشينآلات جديد وجود ندارد، بازار مصرف ليبل افزايش پيدا نکرده است.
کسي که ماشين ليبل ميآورد از سهم بقيه استفاده ميکند. در نشريات شما در صفحاتي فروش ماشين افست را تبليغ ميکنيد. به يقين ميگويم که سال آينده فروش ماشين هاي نرووب را تبليغ خواهيد کرد. خبر دارم تعداد بسيار زيادي از اين دوستاني که امسال و سال قبل ماشين نرووب آوردند نتوانستند به خوبي از بازار بهرهبرداري کنند و اينها فروشنده ماشين ميشوند. به هر حال ايجاد جو و هيجان خيلي تاثيرگذار است. طبيعي است که کسي که ميخواهد برود ماشين بياورد بايد تحقيق کند و بازار را ارزيابي کند. به عنوان يک آدم مطلع از بازار عرض ميکنم که کار به اندازه کافي براي اين تعداد ماشين وجود ندارد. ما در بحث صادرات نيز نميتوانيم وارد شويم. گاهي وقتها مشتري از عراق يا از افغانستان داريم اما قابل توجه نيست. صادرات مواد خام پشت چسبدار نيز واقعا دور از ذهن است. در ۳۰سالي که بردارشيب فعاليت ميکند ۳تاکانتينر در آذربايجان و ترکمنستان جنس داده، البته اين خيلي روشن است، هزينه حملونقل (FOB )مواد پشت چسبدار در خارج از کشور با ما ۳۰درصد اختلاف دارد.در ترکيه دم در کارخانه بخواهيد کاغذ بخريد يا هر ماده پشت چسبداري هزينه حملونقلاش ۳۰درصد از ما ارزانتر است. شما چه طور ميتوانيد با اين شرايط جنس صادر کنيد؟
طبيعي است که بازارهاي قفقاز،حوزه درياي خـزر، همهاش در اختيـار تـرکها است و بهصورت کامل آنجا را گرفتهاند. ماشينآلات مدرن، اپراتورهاي قويتر ، مواد اوليه ارزانتر دارند و مشکلات صادرات هم ندارند پس بنابراين کار در بخش صادرات فعلا محال است و ما نميتوانيم در صادرات رقابت کنيم تنها بازار داخل ميماند.
هر چقدر ماشين در اين بازار وارد شود تبديل ميشود به تورم ماشينآلات، ما بازار جديدي در مصرف نداريم از مصرفکنندگان سوال کنيد در ۵ سال گذشته ما در صنايع مصرفکننده ليبل افزايش توليد نداشتيم، کارخانه جديد نداشتيم بنابراين هر چقدر شما ماشين وارد کنيد بر بيکاري ماشينآلات ليبل و کاهش قيمت اضافه خواهد شد البته سودش را قطعا مشتريان خواهند برد.
واضحي: به نظر من يک تشکل صنفي در غالب سنديکا بايد فعال شود که آدمهاي با تدبير وارد شوند. افراد قديمي و باتجربه وقتي کارشان را توسعه ميدهند ريسک نميکنند، با مشترياني که سالها با آنها کار کردهاند گامبهگام کار جديد ميکنند و از آنها بازخورد ميگيرند. اين که آقاي احمدي ميگويد:(( در اثر هيجان اين کارها صورت ميگيرد و اين خبرهاي بازار غلط است)) درست ميگويند ما امروز ليبلها را از سال ۹۲ با کيفيت بهتر اما ارزانتر ميخريم، ما هم محصولمان را به اين راحتي نميتوانيم گران کنيم، اگر شرايط ما بد بشود لاجرم روي کار چاپ اثر ميگذارد ، اما اينکه به يکباره چندين و چند مجموعه در يک سرويسهاي تکراري رقابت ميکنند در کوتاه مدت نفع ميبريم اما بلند مدت چون تامينکنندگان خوب از بازار خارج ميشوند، ما دچار چالش ميشويم گرچه آثارش براي ما کمتر است.
خباز: از يک طرف از ورود صنعت و تکنولوژي خوشحاليم اما اگر هر فروشنده و تامينکنندهاي در قبال کاري که انجام ميدهد سود نبرد و بخواهد براي بقا و حفظ خود تلاش کند و مجبور شود با سود کمتر يا زير قيمت فروش کند در نهايت منجر به رشد و پيشرفت نميشود چون اگر يک مجموعهاي بخواهد نوآوري داشته باشد بايد سود داشته باشد و از محل سود، نوآوري و رشد و تحقيق و توسعه ايجاد ميشود. در واقع بايد به گونهاي باشد که انگيزه سرمايهگذاري باشد تا امکاناتش را توسعه دهد و تجهيزاتش را بيشتر کند. در اين صورت است که رشد و توسعه اتفاق ميافتد. از دوستي که در وزارت صنايع ، قسمت تاييد عدم ساخت است سوال کردم اگر فردا من بيايم و بگويم ۱۰ميليارد پول دارم و در هيچ صنعتي هم نيستم. کجاي اين کشور نياز به اين سرمايهگذاري است تا در آن صنعت وارد شوم ؟ آيا راهنمايي ميکنيد؟ پاسخ دوست من اين بود که ما هيچ اطلاعاتي نداريم.يکسري اولويتهاي سرمايهگذاري به صورت خيلي کلي و خيلي کلان هر ساله در سايت وزارت صنايع هست و جدولي که اولويتهاي سرمايهگذاري وزارت صنايع است. ولي اينکه شما را هدايت کنند وجود ندارد.
واضحي: اگر فرصتهايي براي يک سرمايهگذاري مناسب وجود دارد اين که آگاهي به مشتري ندهيم از دست ميرود. اگر يک تحقيق ميداني درست انجام نشود که آينده صنعتي چيست و ما به چه سمتي ميرويم؟ مانند سرمايهگذاري شرکت کاله در منطقه مازندران که شاهد يک سرمايهگذاري بسيار غلطي بوديم. اتفاقا همزمان شد با ورود من و ما کاملا از آن صنعت خارج شديم. اشکال آن عدم ارتباط درست بين صنعت چاپ و مصرفکننده و بازار بود، آنهايي که با تجربهتر و هوشيارترند با تدبير و آرام آرام کاري را شروع ميکنند. ما شاهد سرمايهگذاريهاي يک مجموعه وابسته به دولت در حوزه چاپ نشر و اخيرا در حوزه ليبل بوديم. اشکال و ويژگياش اين است که دستش در جيب دولت است و پاسخگو نيست. احتمالا در مدت ۱يا۲ سال، به دليل عدم محاسبه درست، استهلاک سرمايه اوليه و هزينههاي ديگر که لحاظ نميکنند تبديل ميشود به يک مجموعه ورشکسته، البته۲سال تامينکنندهها را اذيت ميکند و در نهايت با آن پول باقيمانده نميشود ماشين جديد خريد بايد از جيب دولت چند بشکه نفت بردارند تا يک ماشين ديگر بخرند اين اتفاقات خيلي دردناک است و هميشه تکرار هم ميشود.
صنعتچاپ: کلام آخر.
احمدي: يکي از بحثهاي ما اين است که هيچ نهادي و هيچ سازماني نداريم. اين اطلاعات قاعدتا بايد از طريق اتحاديهها داده شود. جايي که متخصصان جمع شوند و اين کارها را انجام دهند. منتها بعضي وقتها احساس ميشود که اين کار هم جنبه تجاري دارد يعني کسي که در اتحاديه مينشيند تا به صنف خدمات بدهد بايد اطلاعات بسيار تخصصي داشته باشد و فارغ از هرگونه سودجويي باشد، اتحاديهها بايد در غالب نيروهاي متخصص آدمهايي را جمع کنند و آنها بتوانند اطلاعات را پالايش شده و درست به ديگران بدهند.
صنعتچاپ: نميتوانيم چنين توقعي داشته باشيم قطعا چنين چيزي در ايران شکست ميخورد و اين را شما بهتر ميدانيد.
احمدي: ما در اتحاديه صادرکنندگان اين کار را کرديم و آن کار گروه ليبل همچنان هست. منتها من ترجيح دادم نروم. بايد آدمهاي متخصص و قديميتر و با تجربهتر و باسوادتر جمع شوند.گرچه تا حالا نشده است. من خودم چندين بار با دوستان قديميتر سعي کرديم يک نشست بگذاريم، جمع شويم کارگروهي يا انجمني راه بياندازيم تا الان موفق نبوديم اما نا اميد نيستيم، من با چند تا از همکاران قديميتر در ارتباط هستم و با هم مسائلمان را حل ميکنيم.
صنعتچاپ: اما اين اجماع بهصورت رسمي تاکنون اتفاق نيفتاده است.
احمدي: درست ميفرماييد، عملي نبوده ولي گاهي اوقات به دوستان افست کارم که ميخواهند دستگاه ليبل بياورند، ميگويم شما چقدر کار داريد؟ شما اگر کار دوروز يک ماشين من را پرکرديد، ماشين بياوريد. شما در اين بازار رقابتي و يک سري آدمهاي قديميتر چه اندازه ميتوانيد کار بگيريد؟ مثلا من کاله را دارم.هيچوقت آن را از دست نميدهم اگر قيمت به صفر برسد من يک چيز هم ميدهم کار را به من بدهد. در اين بازار گرفتن مشتري کار سختي است. به چند نمايندگي فروش ماشين نيز گفتم: شما بايد بدانيد ماشين را به چه کسي ميفروشيد. اين مهم است. شما اگر به کسي که اين کار را درست بلد نيست،ماشين بفروشيد همه ضرر ميکنند.
واضحي: بر خلاف گذشته.در دورههاي آقاي نورياني يا آقاي گابريليان به اهداف بلندمدت فکر ميکردند. روي نيروي انساني سرمايهگذاري ميکردند و امروز آنهايي که در صنعت چاپ ما دستي بر آتش دارند دست پرورده آن نسلها هستند. ميخواهم بگويم اتفاقات خيلي خوبي افتاده است،که الان تامينکنندگان حوزه ماشين از آن فاصله زيادي دارند. يعني فروش ماشينآلات به خريدار ناآگاه و در واقع هر چه ناآگاهتر بهتر.
صنعتچاپ: در ميزگردهاي گذشته گاها نمايندگيها عنوان کردهاند مشتري که ميآيد ما هر نکتهاي را که لازم است و ميدانيم به آنها انتقال ميدهيم .در واقع هر دو نوع تامين کننده وجود دارد.
واضحي: اگر يک گزارش بدهند که چه تعداد از بهترين ماشينهاي نو ۵ سال اخير نصب شده و با چه کيفيتي در حال کار است، بسيار کمک ميکند. به صورت کلي چه افست چه ليبل ما شاهد پروژههاي ناموفق زيادي هستيم.
احمدي: اگر ماشينهاي نو و خوب جايگزين ماشينهايي شود که از تواناييهايکمتري برخوردار باشد و ما نوسازي کنيم اين خوب است. چاپخانهداري که کار را بلد است. قطعا بايد نوسازي کند. چاپخانهداري که در حوزه ليبل رول سالها کار کرده و بازار را ميشناسد حتما اين کار را انجام دهد. نوسازي کند، نمايندههاي توليد ماشين هم بايد تبليغاتشان را بکنند. خوشبختانه چند نماينده خوب هم آمدند. ماشينآلات خوب هم ارائه ميدهند. سرويسهاي خوبي هم ميدهند اشکال اين است که همانطور که آقاي واضحي فرمودند از حوزههاي خارج از اين کار وارد ليبل شدند حالا من چرا به نماينده ميگويم به هر کسي نفروشيد. براي اينکه اگر کسي بيايد ۲تا۳ ميليون يورو هزينه کند ماشيني بياورد که نتواند استفاده کند، اولين بازخوردش به نماينده برميگردد. چون اينها همه با وام است، همه دارند قسطي ماشين ميگيرند کافي است چند قسط را نتوانيد بدهيد. بنابراين بسيار مهم است که ماشين را چه کسي وارد ميکند، ميگويد گرچه حرام است ولي تا که خورد. به هر حال من به عنوان يک فعال حوزه ليبل که بيستوچند سال در اين زمينه کار کردهام اين آمادگي را دارم هر کسي که ميخواهد اين حوزه را بيشتر بشناسد و بداند چه ماشيني بياورد، بهتر است. حاضرم به صورت خيلي شفاف آنچه را که از بازار تجربه دارم در اختيارش قرار دهم. اما بدانيم سيل بيايد همه را ميبرد.
واضحي: اشاره شد به سالهاي بعد از جنگ در ايران و مشکلات دورههاي متفاوت و همينطور اتفاقات خوبي که در سالهاي سخت اقتصاد ايران در صنعت چاپ افتاد. به طور کلي در سختافزار اتفاقات خوبي افتاده، در دانش چاپ و نيروي انساني و پيادهسازي استانداردهاي چاپ انتظارات بيشتري هست و کساني که سرمايهگذاري کردند مستلزم همت بيشتري است. توقع اين است که بدون نياز به ناظر چاپ به من يک نمونه از چاپي تحويل داده شود که مطابق با فايل من باشد وتضمين شود تا ۹۵ درصد منطبق با کل تيراژ است اين يک استاندارد جهاني است و تلاش هايي هم در اين حوزه شده است. اين يک گام مهمي براي بهبود کيفيت چاپي است وکم هزينهتر از سرمايهگذاري در قسمت سختافزار است. به عنوان نمونه سرمايهگذاري در سخت افزار ۱ميليون يورو به بالا است که معادل ۴ تا ۵ ميليارد تومان است . به اين مکان و نيروي انساني و بيمه و مشکلات از اين دست را اضافه کنيد. قسمت سختافزار سختتر و پرهزينهتر از پيادهسازي استاندارد است که به کيفيت مورد نياز مشتري کمک خواهد کرد. البته در ترکيه هم مسئله کيفي و چاپي است، اين نيست که در تجربه با ترکها بي مسئله باشيم. مرجوع هم کرديم. واقعا من امروز ترجيح ميدهم با بهترين تامينکننده IML در اروپا و بلژيک کار کنم. در ازاي آن اختلاف هزينه گارانتي کيفيت داريم. سهم هزينه يک ليبل در يک ظرف زير ۱۰درصد است و آنرا ۱۰تا۱۵درصد هم بيشتر پول بدهم ولي بي نقص باشد، ضايعات من کمتر است.
سختافزار توسعه پيدا کرده وبايد تلاش شود که در حوزه استاندارد سازي نيز پيشروي کنيم.
خباز: خيلي از شرکتهايي که دستگاه آوردهاند سابقهشان را نگاه کنيد، تخصصي در چاپ ليبل نداشتند يا در حوزه ديگري از چاپ بودند يا اصلا در چاپ نبودند من شرکتي را ميشناسم که کارشان چيز ديگري بوده است ولي منتها در آن مقطع يکباره احساس نياز کردند و يک خطهايي به آنها داده شد که آن ماشين را بياور. موج و هيجان و پول و ارتباط و گرفتن وام باعث شد اين کار را انجام دادند ولي شرکتهايي از جمله شرکت مادرول و شرکتهاي ديگر که با سابقه طولاني در صنعت چاپ هستند ميتوانند يک مزيت رقابتي ايجاد کنند و در همين صحنه دوباره پيشتاز باشند. با توجه به اين شرايط بازار واقعا در هر صنفي بايد دنبال مزيت رقابتي رفت و بايد به کيفيت اهميت داد. ليبل حکم شناسنامه محصول را دارد. مثلا اگر در يک ليبل جابجايي چاپ باشد نبايد آن محصول در ظرف بنشيند، چون خود آن احتمال دارد باعث از دست رفتن حداقل يک مشتري شود. در گذشته مشتري به بقالي سر کوچه ميرفت و درخواست يک عدد شير يا يک شامپو داشت. الان نوع خريد مشتري تغيير کرده، تنوعها زياد شده، الان خريد به عنوان يک فرايند تفريحي مطرح است چرا که اکثرا زن و مرد شاغلاند . ماهي يک بار ميروند به عنوان مثال هايپر و چرخي ميزنند و خريد ماه را هم ميکنند و شامي هم ميخورند و اين يک تفريح است. در قفسهاي که انواع و اقسام محصول است مشتري در حال گردش است، نگاه ميکند، ورانداز ميکند و در نهايت از يک محصول با انواع متفاوت در ظاهر و کاربرد يکي را انتخاب ميکند. پس ميطلبد که مزيت رقابتي در بستهبندي وجود داشته باشد اين مزيت رقابتي را خارج از بحث طراحي و بحث بستهبندي که گروه تحقيق و توسعه آن شرکت دارد کسي که کمک ميکند به آن محصول، چاپخانهدار است. آن ليبل که ميخواهد رخ کار بنشيند قبلا شايد پذيرفته ميشد که ۲ يا ۵درصد خطاي چاپ داشته باشد اما من ميگويم چاپخانهدار بايد اين حساسيت را بيشتر داشته باشد که نبايد جا به جايي چاپ داشته باشيم. به نظر من يکي از امکاناتي را که چاپخانهداران فراهم کنند اين است که محصول ليبل، بدون اشکال از چاپخانه بيرون برود، دقيقا اگر ۱ميليون ليبل چاپ ميشود از اولي تا آخري دقيقا مطابق نمونه باشد. ولي منتها بعد از اين موجي که روي بحث سختافزار راه افتاد به نظر من چاپخانهدارهايي ميتوانند اين کار را بکنند که آن سابقه و تجربه خوب را دارند و اين مربوط به نرمافزار ميشود. شما يک ماشين ميخواهيد بخريد، خوب پول ميدهي و ميخريد ولي اينکه خروجي از اين ماشين چيست مهم است. خروجي با ۱۰درصد خطا يا با صفر درصد خطا برميگردد به تجربه و دانش و همت و سرمايهگذاري و نيروي انساني و غيره. با تجربه ۱۸ ساله به عنوان مصرفکننده ميگويم بحث استانداردسازي واقعا در بحث چاپ ليبل، هيچ استانداردي در خصوص کنترل کيفي در مجموعهها، شناخت مشخصههاي ليبل نسبت به محصول، روش اندازهگيري چسبايش آن وجود ندارد. اين منجر ميشود که هر خريداري يک روش تست براي خودش دارد و شما اگر مثلا به چاپخانه مراجعه کنيد، ميگويد شرکت ما اينگونه تست ميکند و هر شرکتي آن طوري که ميخواهد تست ميکند. خود آنها هم استاندارد خاصي ندارند در صورتيکه اين علم آنهاست، علم ما نيست و علم چاپخانه است. منشاء نبودن استاندارد در تست ميتواند خود چاپخانهداران باشند چون هيچکدام استاندارد خاصي ندارند. در اين قضيه تامينکننده مشکل دارد و از همه بدتر خود چاپخانهداران نيز مشکل دارند. چاپخانهداران بايد يک ليبل را بيابند، مطابق با خواست شرکتي توليد کنند و شرکت ميگويد من اينگونه تست ميکنم پس اينگونه تهيه کنيد. هم به لحاظ خود پارامترهاي کيفي هم به لحاظ بستهبندي اگر بتوانند در اين قضيه همت کنند ما هم که در اين قضيه هستيم و ميتوانيم به آنها کمک کنيم که به يک استانداردي برسيم و اين استاندارد در تمام چاپخانهها و همه مصرف کنندهها رسوخ کند که بتوانند در نهايت منجر به مزيت رقابتي بشود. مطلب ديگر بحث همان پرورش نيروي انساني و کنترل کيفي است. روي اين قضايا هر چه بيشتر چه به لحاظ نيروي انساني چه به لحاظ تجهيزات پيشرفت کنيم، در واقع ميشود سهم بازار ملي. با اينکه آقاي مهندس احمدي فرمودند بحث صادرات با توجه به نرخ کاغذ و نرخهاي ديگر امکانپذير نيست ولي منتها شايد بشود فکرهايي کرد به شرط بهبود اين پارامترها.
احمدي: هر کسي در اين مملکت کار توليد ميکند کار عالياي انجام ميدهد، در صنايع شوينده يا در صنايع غذايي و چاپ. ما بعضا براي کوچکترين چيزها مشکل داريم. اينجا ترکيه نيست که من زنگ بزنم پلياستر فلان ميخواهم و نيم ساعت ديگر آماده باشد. گاهي وقتها سر يک مرکب، تنها ۵ کيلو مرکب، توليدکننده هم که نداريم، اينجا واردکننده ندارد، به همکار زنگ ميزنيم براي ۲کيلو مرکب ميگويند نيست، الان مرکب طلايي شماره فلان نيست. گاهي به همين دلايل کار تعطيل ميشود،تا آنرا بتوانيم با هزار دردسر تهيه کنيم. مواد به اندازه کافي نيست يا يک قطعه روي ماشين خراب ميشود. الان يک قطعه روي يکي از ماشينها خراب است. ۴روز ماشين خوابيده، منتظريم تا از ترکيه برسد. کسي که در اين مملکت کار توليد ميکند واقعا کار سختي است ولي ما همه بايد از همديگر حمايت کنيم. يعني از محصولات هم استفاده کنيم. چه لزومي دارد ما شامپو نيوآ به سر بزنيم يا کلير به سرمان بزنيم.
واضحي: بيش از ۸۰درصد تقلبي است.
احمدي: من بايد محصول ايراني استفاده کنم و منم توقع دارم از آقاي واضحي و آقاي خباز که من را عينا کنار آن ترک قرار ندهند. آنها قطعا امکانات بيشتري دارند. ما بايد کار قابل قبول بدهيم ولي واقعا يک جاهايي نميتوانيم رقابت کنيم بخاطر همين کمبودها که در کشور ما است. قطعا شامپو توليد آلمان از شامپو توليد ايران داراي مزاياي بيشتري است. اما اتفاقي نميافتد که شما شامپو ايراني استفاده کنيد. در عرصه چاپ پشتچسبدار يک سري شرکت است که دارند مواد اوليه پشتچسبدار توليد ميکنند. واقعا بايد دستشان را بوسيد کار اينها در حجم بسيار زياد واردات يکباره ۵۰ کانتينر بايد کاغذ سلفون بياورند ۲۰ تا کانتينر بايد چسب بياورند با اين معضلات انتقال پول، ولي انجام ميدهند، يک عدهاي توليد کننده مرکب هستند که بايد ازشان قدرداني کرد. در بحث شويندهها و حلالهاي چاپ که در ايران توليد ميشود. ما يک ۲۰ليتري از انگليس ميآوريم ۲۰ پوند، اينجا داريم با ۲۰ هزار تومان ميخريم که واقعا خوب است و بسيار نزديک به استاندارد است.
اگر ما واقعا دورهم جمع شويم و از همديگر حمايت کنيم. کسي که تامين کننده من است و من که تامين کننده ايشان هستم بايد سعي کنيم با هم بزرگ شويم. بالاخره مملکت ما داراي همين چارچوب است ما زياد نبايد فکر صادرات که امکانش در اين شرايط نيست باشيم. صادرات زير بناهاي سياسي ميخواهد وقتي در عربستان و امارات ميگويند جنس ايراني وارد نشود و ترکيه آمده و همه بازار ما را گرفته صحبت از صادرات کمي دور از ذهن است ما بايد در اين بازار داخلي آنقدر هم را حمايت کنيم که همه با هم بزرگ شويم تا آن موقع بشود به بازارهاي بزرگتر فکر کنيم ضمن اينکه حمايت دولتي نياز دارد.
شما وقتي تعرفهات ۳۰درصد است نميتواني صادرات کني وقتي ارزش افزوده ميآيد و يقهات را ميگيرد و يک ميليار تومان در يک روز بايد بدهي نميتوانيد صادرات کنيد ما بزرگترين ضربه را در کشورمان از نهادها و ارگانهاي دولتي ميخوريم که بايد صنعت را حمايت کنند. ولله اينگونه نيست همهشان ضربه ميزنند.
احمدي: از هزار تا اداره. هر ادارهاي که با صنعت درگير است وظيفهاش فقط ايجاد اختلال است من ۳کيلومتر محل کارخانه را عوض کردم. از کيلومتر ۱۷ آمدم کيلومتر ۱۴، آدرس جواز کسب را ۴ماه است ميخواهم عوض کنم. اداره برق ميگويد شما اينجا که آمديد صنعتي نيست بايد معافيت بگيريد. الان دارم کيلوواتي ۱۸۰ تومان ميدهم که اگر صنعتي شود بايد ۷۰ تومان بدهم.
ميگويم اين کار همان کار است. اين کارگر همان کارگر است. من تا ۱۴۰۰ مجوز دارم. ميگويند آدرس بايد عوض شود شما براي عوض کردن آدرس درگير ۵۰ تا ارگان ميشويد .آتشنشاني ،وزارت کار، شهرداري. شهرداري ميگويد استحکام بنا. ميگويم: اينجا ۵۰ ساله کارخانه است مگر به معني پايان کار نيست. ميگويد: استحکام فرق دارد همين استحکام بنا و … کلي هزينه دارد. اما آن توليدکننده ترک که اين چيزها را ندارد و تازه جايزه هم ميگيرد که صادر ميکند.
مجموعه عوامل بر اين است که شما توليد نکنيد و اين هم که ما داريم انجام ميدهيم يا عاشقيم يا پرزوريم، واقعا در اين شرايط بايد دست تک تک توليدکنندگان را ببوسيم. البته بسيار ممنون از شما که حمايت ميکنيد و حرفهاي ما را منعکس ميکنيد هدف اين است که در همه زمينهها به مردم واقعيتها را بگوييم.
من در اين صنعت هر کاري از دستم ميآيد، انجام مي دهم. بايد در حوزههاي ديگر سياسي، اقتصادي و … به مردم راست بگوييم. بسياري از مشکلات در مملکت ما اين است که صادق نيستيم و بيشتر از اينکه به فکر منافع جمعي باشيم به فکر منافع شخصي هستيم. اگر يک لحظه به فکر منافع جمع باشيم اطلاعات درست هم به بقيه ميدهيم.