سيويکمين نمايشگاه بينالمللي کتاب را هم پشت سر گذاشتيم. سواي بازگرداندن محل برگزاري آن از شهر آفتاب به مصلي تهران، اين رويداد مهم سالانه تغييرات ديگري هم داشت که شايد مهمترين آنها سبکتر شدن کيسههاي خريد بازديدکنندگان بود! سال گذشته قيمت کاغذ به شکل بيسابقهاي رو به فزوني گذاشت و صنايع وابسته و حرفههاي تحتتاثير ناچار به تعديل نيرو يا ناگزير به تعطيلي شدند و اين امر، در قيمت کتاب هم اثر گذاشت، بنابراين درصد قابل توجهي از مراجعان نمايشگاه کتاب، درست مطابق با آنچه از واژه نمايشگاه برميآيد، صرفا به تماشاي کتابها بسنده کردند و در مقايسه با سال قبل، به شکل چشمگيري کمتر خريد کردند. اگر هنگام قدم زدن در راهروهاي تو در توي سالن ناشران عمومي گوش تيز ميکردي، ميشنيدي که خريداران از تفاوت قيمت فاحش يک کتاب خارجي با مترجم واحد در دو غرفه مختلف گلايه داشتند و پاسخ ميشنيدند که يک نسخه مربوط به چاپ اول است و قبل از افزايش نرخ دلار و يک نسخه مربوط به چاپ بعدي و با قيمتهاي متفاوت ديگر!
کاغذ نخودي، يک امضاي گران
لابهلاي غرفههاي مختلف و کتابهاي گوناگون، غرفهاي به سبب يکدستي ظاهر کتابها به شکل بارزي جلب توجه ميکند. انتشارات «آوانوشت» صد در صد آثار خود را با کاغذ نخودي به چاپ رسانده و کنجکاوي را براي به کار بستن اين سياست، برميانگيزد. با ناظر چاپ اين نشر که صحبت ميکنم اينطور پاسخ ميشنوم: «نشر آوانوشت از سال ۸۹ تا کنون در حال فعاليت است و حوزه کاري ما داستان کوتاه ايتاليايي است. اين بخش به همت طاهر نوکنده سرپاست. حوزههاي ديگرمان عبارتند از: نمايشنامه، داستان کوتاه و بلند و شعر معاصر فارسي اما از چهرههاي جوان هم استفاده ميکنيم. هر نشري يک منطق زيبايي شناسي دارد و ما هم بر اساس يک سري سياستگذاريها يک فرمت چاپ را براي خودمان به ثبات رساندهايم. ما کاغذ نخودي را انتخاب کردهايم اما گراماژ جلد و گراماژ کاغذهاي متن کتاب با هم تفاوت دارد. طبيعتا اگر ميخواستيم از کاغذ عادي استفاده کنيم، ارزانتر ميشد، اما ما اين تصميم را گرفتهايم. وقتي شما يک محصول فرهنگي را تقديم مشتري ميکنيد بايد امضاي نشرتان را پاي آن داشته باشيد، يعني اسم و طرح و محتوا و فيزيک بايد به هم بيايد تا او يادش بيايد کتاب را از کجا خريده است؛ هرچند که به سبب اين انتخاب کمتر کتاب قطور انتخاب ميکنيم يا اينکه آثار را دو جلدي به چاپ ميرسانيم و هزينه زيادي متحمل ميشويم اما ميارزد. طرح جلدمان را هم از نقاشي مدرن ايراني بهره ميگيريم. چاپ ما به دو روش افست و ديجيتال انجام ميشود، بستگي دارد به اين که چه کتابي را با چه تيراژي ميخواهيم چاپ کنيم، البته عمدتا افست است.»
کاغذهاي سبک، قيمتهاي سنگين
به سراغ انتشارات ديگري ميروم که آثار ادبيات کلاسيک ايراني را به چاپ ميرساند و به منظور نگه داشتن کلاس کاري و حفظ شأن چهرههاي فرهنگ و ادب پارسي، ناچار به حفظ کيفيت محصولات نفيس است. يکي از مسوولان اين انتشارات در توضيح اين که در سالي که براي ناشران سخت گذشته، چگونه کار خود را مديريت کردهاند ميگويد: «وقتي کاغذ گران ميشود تنها کاري که ميشود کرد اين است که تيراژ را پايين بياوريم. بعضي از کتابها مثل ديوان شعر شاعران کهن جايز است که براي آنها هزينه کني. ما کتابي داريم که هزينه طراحي جلد آن چيزي در حدود يک ميليون و ۵۰۰ هزار تومان شده و دليلش اين است که کار، نگارگري بوده و نه کپيکاري. ما اين هزينه را پرداخت کرديم و بعد از آن، به تعداد مشتري از روي آن چاپ کرديم. روش چاپ اما همچنان افست است. هر ايراني در خانهاش کتاب حافظ و مولانا را دارد اما مردم از چاپهاي جديد هم استقبال ميکنند.»
سري هم به نشر چشمه ميزنم و غرفه آنقدر شلوغ است که مجال صحبت با ناظر چاپ وجود ندارد. تنها فرصت ميکنم درباره يکي از کتابهاي به شدت قطوري که در دو سال اخير فروش خوبي داشته سوالي بپرسم. «جزء از کل» نوشته استيو تولتز، ترجمه پيمان خاکسار، بيش از ۶۵۰ صفحه دارد و در عين حال کتابي سبک به حساب ميآيد، ضمن اين که جلد به نسبت محکمي هم براي آن صحافي کردهاند. براي کتابهايي از اين دست، از «کاغذ بالکي» استفاده ميشود که وزن بسيار کمي دارد. يادم ميآيد در جريان گفت و گويي که با خاکسار داشتم متوجه شدم نسخه اصلي اين کتاب بيش از هزار صفحه بوده و تولتز به اصرار ناشر خود از ميزان آن ميکاهد و اگر چنين نميشد، احتمالا مخاطب کتابخوان و خاص ايراني از نسخه دوجلدي آن هم استقبال ميکرد، چرا که کاغذها هرچقدر هم که مطابق با جديدترين فناوري روز توليد شده باشند، باز هم صحافي اثري هزار برگهاي ممکن نيست.
کيفيت، امري صرفا اقتصادي نيست
و اما انتشارات کلهر که عمر آن به بيش از ۳۵ سال ميرسد. با علي اصغر سميعي فرد، مديرعامل آن همکلام ميشوم تا از نگاه يک ناشر کارکشته و قديمي، به فضاي چاپ و نشر امروز واقف شوم. از او درباره اوضاع اين روزهاي کتاب سوال ميکنم و ميگويد: «رعايت کيفيت چاپ هزينهبر است اما هيچ دليلي باعث نميشود از آن صرفنظر کنيم. کيفيت اصلا يک موضوع صرفا اقتصادي نيست. کيفيت، امري علمي و فرهنگي است. هر مديري ميتواند به صرف کمي دقت و سليقه و مديريت، کيفيت را با يک هزينه معقول نگه دارد. ما صرفا افست کار ميکنيم و اين صرفا به خاطر افزايش هزينه در چاپ ديجيتال نيست. واقعيت اين است که آن نوع از کار اساسا مناسب کتابهاي ما نيست؛ همچنين موضوع کپيرايت هم اهميت خيلي زيادي دارد. اگر من کتابم را ديجيتال چاپ کنم ممکن است خيليهاي ديگر هم بتوانند اين کار را انجام بدهند. ما وارد ديجيتال نميشويم تا بتوانيم وضعيت کتاب خودمان را در بازار بهتر رصد کنيم. چاپ ديجيتال خيلي پيشرفت کرده اما هنوز به پاي افست نرسيده است. البته اين را هم بايد گفت که وقتي از سرنوشت کتاب از نظر ميزان فروش آگاهي نداري طبيعي است که به سراغ چاپ افست بروي اما انتشارات باسابقه و قديمي همچون ما اين موضوع را حل کردهاند و کارشناساني دارند که ميتوانند وضع فروش يک اثر را پيشبيني کنند. با توجه به شرايط فعلي چاپ افست، ما حداقل تيراژها را ميزنيم تا کيفيت و قيمت مناسب را با هم داشته باشيم. مايي که پاي افست ايستادهايم، در حقيقت توقع درآمد ماليمان را از درآمد کتاب بستهايم. برداشت ما اين است که اين بحران تمام شدني است و تا هنگام تمام شدنش صبر ميکنيم. به همين دليل اگر نگوييم سوبسيد ميدهيم، قطعا در حال مراعات حال دانشجو هستيم تا بتوانيم از اين مسير به سلامت عبور کنيم.»
انتشارات کلهر آثار فاخر فارسي را با چاپ و جلد بسيار نفيسي عرضه ميکند که شايد در نگاه اول و با در نظر گرفتن وضعيت کنوني اقتصاد، توجيه منطقي نداشته باشد. از سميعيفرد در اين باره سوال ميکنم و ميگويد: «ادبيات کهن ما يک گهر گرانبهاست که بايد آن را در يک بستر ارزشمند قرار داد و به همين دليل موجه است اگر کار را با چرم طبيعي يا مصنوعي مجلد کنيم. ما مجموعهاي براي صحافي کارهاي ويژه داريم و دليل ايجادش اين بوده که بتوانيم به خلاقيتهاي ذهنيمان جامه عمل بپوشانيم. به خصوص که هنر صحافي هم در کشور ما بسيار ديرپا و ريشهدار است. يک ديوان حافظ با چرم مصنوعي ۴۲۰ هزار تومان است و با چرم طبيعي بين يک ميليون و ۲۰۰ تا يک ميليون و ۴۵۰ . خريداران اين کتب نفيس هم مشخص است، نوعروسها يا کساني که ميخواهند به يک مهمان خارجي هديه بدهند و از همين رو ما روابط خوبي هم با وزارت امور خارجه داريم. براي اين کتب از کاغذ گلاسه سود ميبريم. نوعي از کاغذ هم وجود دارد به نام کاغذ عطري که با نام تجاري مارگونو معروف است اما به اين دليل که استفاده درازمدت از کتاب موجب سردرد ميشد ديگر کمتر مورد توجه است، ضمن اين که رنگ چاپ روي کاغذ عطري کمي کدر ميشود. ما با بازرگانان دغدغهمند ارتباط داريم و آنان بهطور ويژه کاغذهاي با کيفيت بالا را برايمان ميآورند. البته از زمان سفارش تا تحويل هم سه ماه زمان لازم است.»
صبوري تا عبور بحران
سميعي فرد ميگويد: «کاغذ يک رکن است و گران شدنش يک مساله سخت اما بايد دانست ثبات قيمت مهمتر از گران شدن است. در تورم اولين چيزي که از سبد خريد مردم حذف ميشود محصولات فرهنگي است، پس بايد فکري کرد. اخيرا يک کتاب تخصصي در حوزه عکاسي را به چاپ رساندهايم که نياز دانشجوست. ما حجم کتاب را به حداقل رسانديم و اين موضوع را با ديويدي همراهش به حداقل رسانديم. ما سود را در نظر نميگيريم و به اين فکر ميکنيم که چطور ميشود با حداقل هزينه، محصول نهايي مفيدي را با قيمت مناسب به بازار بفرستيم. يعني اگر سوبسيد نميتوانيم بدهيم دست کم قيد سودمان را ميزنيم. براي تأمين ارز کاغذ وقفهاي رخ داده که ما را نگران کرده. اگر دوران ثبات بازگردد ما روند بهتري را در توليد در پيش ميگيريم. اين توضيحات در بخش کتب دانشگاهي بود. در بخش کتب نفيس هم مساله کاغذ اثرگذار است اما مسائل جديتري وجود دارد، مثل قيمت چرم. وقتي دلار بالا ميرود ما مرکب چاپ را گرانتر ميخريم. در کتب نفيس موضوع مهم نحوه فرآوري آن است. کتاب نفيس بايد با يک ديدگاه هنري و نفيس به دست بيايد. بخش زيادي از مردم ما تشخيص خوبي براي کيفيت کار ندارند حتي اگر ظاهر آن عيان باشد و براي مثال اگر چيزي صرفا ظاهر چرم داشته باشد آن را چرم ميپندارند. اي کاش يک مرکز کنترل کيفي براي آثار نفيس هم داشتيم. نميشود طرح قالي را به عنوان طرح تذهيب روي کتاب کار کرد و دلخوش بود اثري هنري خلق شده است. حروف نستعليق عروس خط دنياست و براي ما حرمت زيادي دارد و ما بعضا ميبينيم حروف آن را دفرمه ميکنند تا به زعم خود خلاقيتي هنري به خرج داده باشند اما در واقع آن را ذايل کردهاند. هر کتاب نفيسي طراحي مخصوص به خود را ميخواهد و قطعا نميتوان آن طرحي را که براي قرآن به کار ميبريم در کتاب ديگري مثل شاهنامه هم داشته باشيم. کتاب نفيس شأني دارد. وقتي کتابي به دست ما ميرسد ما ماکتي براي آن ميسازيم و بر اساس اندازه دقيق ميليمتري آن طراحي تذهيب داريم. هر کتابي محتواي خاص خود و اجزاي خاص خود را دارد. شمسه براي قرآن متداولترين است و از واگيرههاي زوج براي آن استفاده ميشود ولي براي «شاهنامه» به اين دليل که در آن از هفت خان رستم صحبت شده از عدد ۷ واگيره آورديم. در جزئيات هم از طرح اسليمي يا گل ختايي استفاده نکرديم. صرفا از تشعير به صورت قلمگيري استفاده شد که هر کدام از اينها يکي از هفت خان را به نمايش ميگذارد. بايد دانست که کتاب نفيس تنها کاغذ گلاسه و جلد چرم و مرکب طلا نيست. کتاب نفيس شأنيتي دارد که بايد حفظ شود. رنگ بايد هارموني داشته باشد و … . شرح ماجرا مفصل است و جاي بحث آن اينجا نيست. تنها ميتوان گفت ما اقلام ضروري چاپ را که تعيين کننده سطح کيفيت است،خودمان تأمين ميکنيم تا بتوانيم تمام جوانب امر را در اختيار داشته باشيم و به مدد اين اتفاق اعتبارمان را نگه داريم.»
کاغذهاي ناسازگار با چاپ ديجيتال
بعد از صحبت با اين ناشر کهنهکار به سراغ يک ناشر جديد و نوظهور ميروم تا بفهمم انگيزههاي آنان از شروع کار چه بوده و حالا با توجه به تجربه اندک، چگونه کار خود را مديريت ميکنند؟
با نشر مايا صحبت ميکنم و جواد نعمتي مدير آن ميگويد: «چهار سال است کارمان را شروع کردهايم و فکر نميکرديم کاغذ اينقدر گران شود. کاغذ از ۶۰ تومان به ۱۰۰ تومان رسيد و ما هم اگر سودي نکرديم دست کم، سرسلامت بيرون آمديم و همين خوب است. کتابهاي ما به دو روش ديجيتال و افست به چاپ ميرسند. آثار ما در تيراژ هزارتايي به چاپ ميرسند. ما يک گروه اتاق فکر داريم و بررسي ميکنيم که چه کتابي ميفروشد و چه کتابي نه، به همين منظور براي نوع چاپ آن تصميم ميگيريم. خيلي اوقات مولف با اين که اولين کتابش را به چاپ ميرساند فرد سرشناسي است و ما ميدانيم اثرش با استقبال مواجه ميشود، بنابراين با آسودگي خاطر تيراژ را بالا ميبريم.»
نعمتي اضافه ميکند: «اخيرا وضعيت چاپ ديجيتال بهتر شده ولي همچنان نواقصي وجود دارد؛ ما در بازار کاغذهايي داريم که چاپ ديجيتال روي آن نمينشيند مثل بالک روسي. يکي از کتابهايمان را به خاطر استفاده از همين کاغذ خمير کرديم. در مقابل، بالک سوئدي و بالک نروژي به دليل نرم بودن بهتر به کار ميآيد و به قولي جوهر روي آن مينشيند.»
راه بازگشت را در پيش ميگيرم و به کتابهايي فکر ميکنم که به دلايل اقتصادي، از خانههاي مردم جا ماندند ونشد که رسالت فرهنگي مولفانشان را به انجام برسانند و يک جمله از گفتوگويم با ناشر قديمي در ذهنم زنگ ميزند: «اگر اين جمعيتي که در نمايشگاه ميبيني واقعا کتاب ميخواند و مداوم ميخواند، ما ميتوانستيم همه مشکلات را حل کنيم، حتي اقتصاد. چراکه با بينش و آگاهي ميشود از بحران عبور کرد.»