مساله پایداری چقدر پایدار است؟
منبع: مجله label&labeling
گروه پژوهش
در این مقاله به فرآیندهای بازگرداندن زباله محصولات به چرخه تولید نگاهی عمیق تر میاندازیم. فوردان هارت گزارش میدهد.
این روزها بسیاری از شرکتها و کارخانجات صنعتی میخواهند محصولات و فرآیندهای خود را پایدارتر کنند، اما پیدا کردن نقطه شروع برای این کار چندان ساده نیست. از بین مواد اولیهی زیست تجدیدپذیر، قابل بازیافت و قابل کمپوست کدام انتخاب مناسبتری است؟ قوانین و مقررات مربوط به پایداری هم هنوز آنقدرها واضح و روشن نیستند. از طرف دیگر تقاضای برندها برای تولیدات پایدار، تامینکنندگان و کارخانهها را تحت فشار مضاعف گذاشته است. چه باید کرد؟
طبق آمار سازمان محافظت از محیط زیست امریکا(EPA)، مقدار مصرف انسان از منابع طبیعی در ۵۰ سال گذشته از تمام طول تاریخ بیشتر بوده است. با این خطر بزرگی که زمین با آن مواجه شده، افزایش تقاضا برای پایداری در صنایع بستهبندی و لیبل آنقدرها هم تعجبآور نیست.
وب سایت Finat به تازگی چهاردهمین گزارش خود را با نام«رادار» منتشر کرده که در آن از فعالان بازار چاپ لیبل در رابطه با مسالهی پایداری نظرسنجی کرده است. سوال نظر سنجی این است که داشتن گواهینامه «رعایت قوانین مربوط به حفاظت از محیط زیست» چقدر در انتخاب تامینکننده برایشان اهمیت دارد. ۷۵ درصد از شرکتکنندگان آن را مهم دانستهاند و ۲۵ درصد پاسخ دادهاند که این مدرک برای آنها ضروری بوده و فقط با تامینکنندههایی که این گواهینامه را داشته باشند، کار میکنند.
توجه به پایداری محصولات مسالهای است که با استقبال و تقاضای مشتریان، به این حد از جدیت و پیگیری رسیده است. شرکت Avery Dennison در یکی از وبینارهای مربوط به لیبلهای قابل کمپوست خود میگوید: “جوانان و نوجوانان امروزی مهمترین حامیان و متقاضیان کالاهای پایدار هستند که باعث میشوند دغدغهی پایداری جدیتر از همیشه پیگیری شود. آنها حاضرند برای این تقاضای خود پول بیشتری هزینه کنند. نزدیک به ۷۵ درصد از مشتریان امروزی حاضرند برای اینکه بستهبندی کالایی که خریداری میکنند پایدار باشد، تا ۱۰ الی ۲۵ درصد هزینهی بیشتری بپردازند.”
اما فقط مساله خواستن در میان نیست، بسیاری از راهکارهای پایداری در عمل با شکست مواجه میشوند. برای این که دغدغه پایداری در عمل هم به بار بنشیند، به طرحریزی و استراتژیهای مستحکمی نیاز است. مثلا در ایالات متحدهی آمریکا هنوز مسالهی بازیافت زبالهها جای کار دارد. به گزارش EPA در سال ۲۰۱۸، ۶۹ میلیون تن زباله در این کشور بازیافت شده و ۲۵ میلیون تن از زبالهها کمپوست شده است. با اینکه به نظر میرسد که این رقم حجم قابل توجهی باشد ولی آمار زباله در این کشور که توسط شهرداری اعلام شده در همان سال، ۲۹۲.۴ میلیون تن بوده است. از این حجم، ۳۵ میلیون تن زباله هم از راه سوخت به انرژی تبدیل شده ولی با این حال همچنان ۱۴۶ میلیون تن(۵۰ درصد از حجم کل) به سایتهای دفن زباله منتقل شدهاند.
آمریکا توانسته از سال ۱۹۶۰ تا سال ۲۰۱۸، حجم زبالههایی را که به سایتهای دفن زباله منتقل میشوند را از ۹۴ درصد، به ۵۰ درصد برساند، اما مساله اینجاست که به موازات آن، حجم زبالهها در همین مدت هم بیشتر شده است. طبق آمار EPA حجم زبالههای آمریکا از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۸، معادل ۲۰۴.۳ میلیون تن افزایش پیدا کرده است. البته حجم بازیافت هم در همین مدت از ۶ درصد، به ۳۲ درصد رسیده است.
به گفتهی EPA، یکی از مهمترین چالشهای بر سر راه بازیافت زبالهها این است که نمیتوان همه انواع زباله را با یک روش بازیافت کرد. چندین روش مختلف برای بازیافت زبالهها وجود دارد که هرکدام تجهیزات خاص خودش را میطلبد، تا جایی که گاهی اوقات تنها وجه مشترک در آنها این است که همه برای داشتن زمینی سالمتر و سبزتر طراحی شدهاند.
مواد قابل بازیافت
سازمان حفاظت از محیط زیست، مواد قابل بازیافت را در سادهترین حالت به این شکل تعریف کرده است: “موادی که بعد از مصرف، میتوانند به مواد خام اولیه سالم و مناسب برای تولید کالای مصرفی دیگری تبدیل شوند، بدون آنکه از منابع دست اول استفاده کنند.” بازیافت شناختهشدهترین و رایجترین روش پایداریست. اما به گفته مجله فورچون، بازیافت دو وجه دارد: اول آنکه زباله مورد نظر قابل بازیافت باشد و دوم اینکه تجهیزات و امکانات مناسب برای تبدیل مواد خام بازیافتی به کالای جدید، فراهم باشد.
حتی میتوان گفت که همه مواد قابل بازیافت هم به یک اندازه قابل بازیافت نیستند. مثلا آلومینیوم مادهای کاملا قابل بازیافت، سالم و دوستدار محیط زیست است. تولید قوطی با آلومینیوم قابل بازیافت میتواند آثار بد گلخانهای را تا ۹۵ درصد کاهش دهد. پس آلومینیوم ماده خام اولیهای است که استفاه از آن هم برای زمین و هم برند تولیدکننده، سودآور است. اما بازیافت پلاستیک این چنین نیست. البته در تئوری، تمام انواع پلاستیک قابل بازیافت هستند، ولی اکثر آنها بازیافت نمیشوند چون فرآیند بازیافت پلاستیک پیچیده و گران است و در آخر هم پلاستیک بازیافت شده، کیفیت پلاستیک اولیه را نخواهد داشت.
صنعت لیبل در تلاش است که تا جای ممکن بستهبندیهای قابل بازیافت به بازار عرضه کند. طبق گزارش قبلی L&L بیش از ۸۵ درصد از کمپانیها و سازمانهای فعال در زنجیرهی تولید بستهبندی، برای حمایت بیشتر از فرآیندهای پایدار تولید، اعلام آمادگی کردهاند. این کمپانی میخواهند تا جای ممکن از مواد خام قابل بازیافت و بازیافت شده استفاده کنند. مثلا کمپانی کانادایی Labelcraft متعهد شده که برای آستر لیبلهای خود هم از مواد بازیافتی استفاده کند و هم آنها را به شکلی تولید کند که قابل بازگشت به چرخهی بازیافت باشند. صد درصد این آسترها از مواد بازیافتی ساخته میشوند درصورتیکه آسترهای سنتی حاوی حجم زیادی از سیلیکون هستند که به راحتی قابل بازیافت نیست. این ابتکار باعث شد که جایزهی پایداری Sustainability Excellence Award سال ۲۰۲۰، از جانب FTA به کمپانی Labelcraft اعطا شود.
کمپانی EcoEnclose یکی دیگر از دوستداران محیط زیست است که برای تولید آسترلیبلها، برچسبها و تگهای قیمت کالاها از ۱۰۰ درصد مواد بازیافتی که ۱۰۰ درصد قابل بازیافت هستند استفاده میکند. طبق گزارش رادار، ۴۰ درصد از این کمپانیها حجمی قابل توجهی از آسترلیبلهای خود را از مواد بازیافتی تولید میکنند.
مواد زیست تجدیدپذیر
یکی دیگر از روشهایی که پایداری محیط زیست را به ارمغان میآورد، استفاده از مواد زیست تجدیدپذیر است. تفاوت میان مواد زیست تجدیدپذیر و مواد قابل کمپوست کمی گیج کننده است. آیا مواد زیست تجدیدپذیر، قابل کمپوست هم هستند؟ آیا مواد قابل کمپوست زیست تجدیدپذیرند؟ جواب هم بله است هم خیر. مواد زیست تجدیدپذیر موادی هستند که بدون دخالت انسان و بدون آسیبرسانی به محیط زیست، دوباره به چرخه طبیعت بازمیگردند. طبق این تعریف مواد زیست تجدیدپذیر با مواد قابل کمپوست تفاوتی ندارند، اما یک فرق میان آنهاست و آن این است که مواد قابل کمپوست، کاملا اورگانیک هستند. این مواد، پسماندهای آلی تجزیهشده و نسبتا پایدار هستند که هیچ ماده ترکیبی مصنوعی در آنها وجود ندارد. پس میتوان گفت که تمام مواد قابل کمپوست، زیست تجدیدپذیر هم هستند ولی برعکس آن الزاما درست نیست. یک نکته دیگر این است که تمام موادی که در فرآیند تجزیه خود به ذرات ریز تبدیل میشوند و وارد خاک میشوند، الزاما طبیعی نیستند. بلکه مقدار زمان لازم برای تجزیه ماده و این که آیا بعد از تجزیه دوباره قابل استفاده هست یا نه، هم باید مدنظر قرار بگیرد.
یک اصطلاح مهم دیگر که معمولا در مورد مواد پلاستیکی استفاده میشود، «مواد زیست پایه» است. پلاستیکهای زیست پایه به تعریف سازمان حفاظت از محیط زیست به پلاستیکهایی گفته میشود که به جای استفاده از فرآوردههای نفتی و گازی، از گیاهان ساخته میشوند. البته این طور نیست که چون این پلاستیکها از مواد گیاهی ساخته میشوند، برای محیط زیست امن هستند و به راحتی به آن بازمیگردند. طبق توضیح سازمان حفاظت از محیط زیست، پلاستیکهای پایه زیستی میتوانند با ساختاری کاملا مشابه با ساختار پلاستیکهای نفتی ساخته شوند که در این صورت، به اندازهی پلاستیکهای نفتی زمان لازم است تا تجزیه شوند و به چرخهی طبیعت بازگردند. در واقع میزان تجدیدپذیر بودن یا قابل کمپوست بودن این مواد به طراحی ساختار آنها بستگی دارد.
مواد قابل کمپوست
یک تفاوت دیگر میان مواد قابل کمپوست و تجدیدپذیر این است که مواد قابل کمپوست برای تجزیه شدن به فرآیندهای کارخانهای نیاز دارند ولی در مورد مواد تجدیدپذیر این طور نیست. مواد قابل کمپوست را در کارخانه از راههای هوازی یا غیرهوازی به مواد ریزتر تبدیل میکنند که بعدا در مصارف مختلف دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. در وبینار شرکت Avery Dennison به دو ویژگی اصلی این نوع مواد اشاره شد: اول زمان لازم برای کمپوست شدن مواد که تقریبا سه ماه طول میکشد و دوم این که یک ماده قابل کمپوست باید پایه گیاهی یا حیوانی داشته و اجزای سمی نداشته باشد.
یکی از رایجترین پلاستیکهای قابل کمپوست، پلی لاکتیک اسید PLA نام دارد. این پلاستیک از شکرهای گیاهی مانند ذرت درست میشود و روش بازیافت آن با پلاستیکهای دیگر متفاوت است. هنگام استفاده از مواد قابل کمپوست برای تولید یک بستهبندی، دیگر اجزای تولید مانند مرکب، چسب و افزودنیها هم باید با مادهی قابل کمپوست سازگار باشند.
از مزایای استفاده از مواد قابل کمپوست میتوان به کیفیت بالا، مقاومت در مقابل یخ زدگی، مصرف انرژی و اثرات گلخانهای کمتر، هنگام تولید در مقایسه با پلاستیکهای سنتی اشاره کرد.
همچنین مواد قابل کمپوست معمولا تحت نظارتها و مقررات شدید دولتی قرار میگیرند که در هر کشوری متفاوت است. در آمریکا، وضع قوانین و مقررات این حوزه در انجمن تست مواد(ASTM International) انجام میشود و کمیسیون تجارت فدرال(FTC) مسئولیت اعمال قوانین و نظارت بر آن را بر عهده دارد.
یکی از قوانینی که در همهی جهان پذیرفته شده این است که این مواد بعد از آن که سه ماه از تجزیه آن گذشت و از توری ۲ میلیمتری عبور داده شدند، نباید بیشتر از ۱۰ درصد از حجم کل مواد اصلی، دورریز داشته باشند. همچنین بعد از فرایند کمپوستسازی، مواد بهدست آمده را آزمایش میکنند که سمی نباشد. بعد از آن از این مواد به طور مستقیم به عنوان کود در صنایع کشاوزی استفاده میشود.
در حال حاضر گواهینامه و تجهیزات مختلفی برای کمپوستسازی مواد فراهم شده که شرکتها میتوانند برای گرفتن آنها اقدام کنند. یکی از پیشگامان کمپوستسازی، شرکت HP Indigo است که سری مرکبهای چاپ دیجیتال دارای گواهی قابل کمپوست را تولید کرده که برای مصارف صنعتی و خانگی قابل استفاده است.
چالشهای مواد قابل کمپوست
همان طور که قبلا گفتیم، مواد قابل کمپوستی که مصارف صنعتی داشتهاند باید از یک سری فرآیندهای دقیق بگذرند تا برای مصارف کشاورزی قابل مصرف باشند، اما متاسفانه در اکثر مواد این اتفاق نمیافتد. سازمان حفاظت از محیط زیست امریکا صریحا اعلام کرده که پلاستیکهای قابل کمپوست فقط میتوانند در مصارف صنعتی دوباره مورد استفاده قرار بگیرند و صلاحیت استفاده برای مصارف کشاورزی را ندارند برای همین این مواد معمولا از سایر زبالههای قابل کمپوست که امن هستند جدا میشوند و برای تجزیه و تبدیل به کارخانجات اختصاصی منتقل میشوند.
آیا بازیافت پلاستیکهای قابل کمپوست امکانپذیر است؟ سازمان حفاظت از محیط زیست امریکا میگوید:”خیر، پلاستیکهای قابل کمپوست، قابل بازیافت نیستند و در صورت مخلوط شدن با مواد دیگر در فرآیند بازیافت، در کل فرآیند اختلال ایجاد میکنند.” سوال دیگر این است که آیا میشود این مواد را در سایت دفع زباله رها کرد تا خود به خود تجزیه و کمپوست شوند؟ جواب این است که خیر، پلاستیکهای قابل کمپوست به طور خود به خود کمپوست نمیشوند.
اِما زانگ شوارتز از شرکت Because Health، تفاوت میان کارخانه کمپوست و سایت دفن زباله را اینگونه شرح میدهد: “در کارخانههای کمپوست دما، رطوبت و جریان هوا به شکلی تنظیم میشود که فرآیند کمپوست شدن مواد هرچه سریعتر انجام بگیرد. فرآیند کمپوست شدن زمانی که مواد در معرض اکسیژن قرار میگیرند و مدام هم زده میشوند، به بهترین حالت ممکن انجام میشود. اما این قضیه در سایت دفن زباله برعکس است، در این زمینها زبالهها مرتبا روی هم تلنبار میشوند و زبالههای زیرین هیچ تماسی با اکسیژن ندارند.”
فرآیند کمپوست کردن مواد میتواند در خانهها هم انجام شود ولی نمیتوان به آن به عنوان یک راهحل قطعی نگاه کرد. به همین خاطر است که بسیاری از کارخانهها از تولید پلاستیکهای قابل کمپوست صرف نظر میکنند. پس از قرار معلوم پلاستیکهای قابل کمپوست در کنار مزایایشان، معایب قابل توجهی هم دارند. از جمله چالشهای استفاده از این نوع پلاستک این است که اولا، تشخیص آن از پلاستکهای سنتی آسان نیست، برای غذا یا نوشیدنیهای داغ مناسب نیستند و برای نگهداری و انبار آنها به شرایط خاصی نیاز است. علاوه بر اینها، هنگام استفاده از آنها برای تولید بستهبندی، باید تمام دیگر اجزای بستهبندی مانند چسب و مرکب با آن سازگار باشند. در نهایت اینکه کاربرد مواد قابل کمپوست، خدمت به محیط زیست است اما برای بهرهمندی مناسب از مزایای آن، باید ابتدا زیرساختهای مناسبی ایجاد شده باشد.
کاهش مصرف، استفاده دوباره، بازیافت
این عبارت معروف در زمینه بازیافت فقط یک شعار نیست، بلکه به مراحل چرخه مدیریت زباله به ترتیب اولویت آنها اشاره میکند. چرخه مدیریت زباله در شرکت Avery Dennison طولانیتر هم هست: کاهش مصرف، استفادهی دوباره، بازیافت، کمپوست، بازیابی انرژی و در آخر سایت دفن زباله. مرحله اول از این چرخه، بااهمیتترین مرحله است که هیچوقت از اهمیت آن کاسته نمیشود. این مرحله به معنی کاهش مصرف هم از طرف مشتریان و هم از طرف تولیدکنندگان است. شرکتی که در خط مقدم این جنبش قرار دارد، کمپانی Loop است. این شرکت میخواهد ذهنیت «بستهبندی دور ریختنی» را در ذهن مشتریان تغییر دهد و مدلهای قدیمیتر را جایگزین کند. مانند زمانهای قدیم که شیرفروشها بطریهای شیر را پشت در خانهها میگذاشتند و بعدا دوباره برای جمعآوری بطریهای خالی آنها برمیگشتند.
ایده «مرد شیرفروش» از ذهن تام زاکی، بنیانگذار شرکت بازیافت TerraCycle بیرون آمده که قصد دارد مدل مرد شیرفروش را برای تمام کالاها پیادهسازی کند. در این مدل مشتریان میتوانند با چند دلار هزینه بیشتر، محصول خود را در بستهبندیهای پایداری تحویل بگیرند که بعد از اتمام مصرف، ماموری از طرف شرکت برای جمعآوری آنها میآید و یا خود مشتری آنها را به فروشگاه تحویل میدهد. بعد این بستهبندیها دوباره شستوشو و ضدعفونی و برای مصارف بعدی آماده میشوند. به گفته زاکی، شرکت لوپ یک شرکت تولیداتی نیست، بلکه کارخانه مدیریت زباله است. ما در اینجا سعی میکنیم قبل از این که زبالهها تولید شوند، فکری به حالشان بکنیم.
شاید در آینده بتوان این رویکرد را به کارخانههای بیشتری تعمیم داد، به این شکل که تولیدکنندگان بستهبندی فقط تولیدکننده نباشند، بلکه مراکز مدیریت زباله باشند و این حرکت از جایی آغاز میشود که به جای این که به فکر بازیافت زبالههای ایجاد شده باشیم، سعی کنیم تولیدات خود را از مرحله طراحی و تولید پایدار کنیم. با حرکت از بستهبندی دورریختنی به سمت بستهبندیهای چندبار مصرف، تحولات و فرصتهای فوق العادهای در طراحی بستهبندی به وجود میآید چون تولیدکنندگان باید در طراحیهای خود بیش از هر چیز استقامت بستهبندی را هم مورد توجه قرار دهند.
یکی از برندهای بزرگی که به جنبش لوپ پیوسته، برند Dove است. این برند برای انواع دئودورانت خود از ظروف استیل ضد زنگ استفاده میکند که مشتری بعد از تمام شدن محصول، میتواند دوباره آن را پر کند. البته مواد پرکننده محصول هم به صورت پک عرضه میشوند ولی خوبی آن این است که در این پکها، ۵۴ درصد پلاستیک کمتری استفاده میشود که ۹۸ درصد از این پلاستیک مصرفی هم قابل بازیافت است.
دغدغه پایداری در جهان، نه از بین میرود و نه باید از بین برود. اگر میخواهیم که آینده زمین سالم و به دور از آلودگی باشد، باید فرهنگ الگوی مصرف زیاد و دورریز را عوض کنیم. علاوه بر اینها، جنبش پایداری، خلاقیتها و امکانات خاص خودش را برای بازار به ارمغان میآورد.
صنعت بستهبندی نقش مهم و پررنگی را در آینده سبز زمین ایفا میکند. سازمان حفاظت از محیط زیست امریکا تایید میکند که صنایع بستهبندی هستند که تعیین میکنند که یک بستهبندی بعد از مصرف کالا مسیر بازیافت را طی کند یا زمینهای دفع زباله را. ولی میتوان به جای این که به دنبال راهی برای بازگرداندن زبالهها به چرخه مصرف مجدد باشیم، به ابتدای مسیر تولید بازگردیم و آن را بهینه کنیم. همان طورکه لوپ میگوید: “مسیر مدیریت زباله از ابتدا شروع میشود.”