اغلب براي شما هم پيش آمده با عناوين پيشگويانهاي مواجه شويد که از زوال مطبوعات خبر ميدهند. نخستين بار تلويزيون بود که با ظهور خود در دهه 1950 بخشي از درآمدهاي تبليغاتي مطبوعات را از آن خود کرد. اين روند با پيدايش اينترنت در سالهاي آغازين دهه 1990-که اطلاعات را در يک نوبت و بهطور دايمي در دسترس عموم قرار ميداد- دنبال شد. در دوران اخير آنچه سبب کاهش درآمدزدايي مطبوعات شد، پديدار شدن نخستين گونههاي آيفون در سال 2007 بود که همگان را برانگيخت تا بخش اعظم اوقات حيات خود را در قلمرو ديجيتالي سپري کنند
سابقا هر زمان که ميزان فروش يک روزنامه يا مجله تنزل مييافت نتيجه اين ميشد که عدهاي شغل خود را از دست ميدادند، نشريه، ورشکسته ميشد و بيم آن ميرفت که مسير نابودي فناوري چاپ آغاز شده باشد. اما بهراستي چنين بود؟ صنعت نشريات کاغذي، بهويژه روزنامهها و مجلات، همواره در وضعيتي ناپايدار به سر ميبرند. موارد متعددي از توفيق ناگهاني و رکود تدريجي نشريات ميتوان يافت، با اين همه صنعت چاپ همواره از خطر نابودي جان به در برده است. در اينجا به اين موضوع ميپردازيم که فرجام مورد انتظار فناوري چاپ در دنياي ديجيتال چيست و چه معنايي براي آينده دارد.
کاغذ عليه فرآورده ديجيتالي
فارغ از تمايل زيباييشناختي به قفسههاي مملو از کتاب يا جلوههاي دلنشين مجلات، کاغذ به دلايل انکارناپذير بيشماري ميتواند به فرآورده ديجيتالي ارجحيت داشته باشد. مطالب چاپ شده با سهولت بيشتري قرائت ميشوند و در مقايسه با همتايان ديجيتالي خود، براي سلامتي چشم مفيدتر هستند، از سويي گرچه صفحه الکترونيکي توانسته از همان رابطه متقابل کاغذ و جوهر گرتهبرداري کند، اما درعين حال مشکلاتي نظير تاخير و خطاي ديد را پيش پاي کاربر ميگذارد. بهعلاوه مطالب چاپ شده هنوز هم بيش از اطلاعات ديجيتالي از اعتبار برخوردارند. خوانندگان، مطالبي را که بر صفحات کاغذي چاپ شده، معتبرتر از يادداشتهاي آنلاين ميدانند. تا جايي که عبارت رايج «هر آنچه ميخواني را باور نکن»، جاي خود را به عبارت «هر آنچه در اينترنت ميخواني را باور نکن» داده است. عبارت اخير بر اين باور گواه دارد که اطلاعات درج شده در کتابها و نشريات چاپي کمتر از مطالبي که بهطور ديجيتالي نشر يافته، شبههآميز است. گرچه اين ادعا درست نيست اما از چنان نيرويي برخوردار است که ميتواند سلطه نشريات کاغذي را حفظ کند.
کتابهاي الکترونيکي محبوبيت خود را از دست ميدهند.
اندرو پيپر ضمن يادداشتي در نشريه اسليت با عنوان “مطالعه از روي کيندل به قوه مطالعه از روي کتاب نيست” چنين اذعان ميدارد که افراد هنگام مطالعه نه تنها چشمها، بلکه تمام اندامهاي خود را به کار ميگيرند؛ «اين که چگونه مطالب خواندني را به دست ميگيريم، يا به آنها نگاه ميکنيم، آنها را ورق ميزنيم، از آنها يادداشت برميداريم، به اشتراکشان ميگذاريم، روي آنها ضرب ميگيريم، حتي مکاني که در آن به مطالعه مينشينيم، همگي مقولاتي هستند که - براي ما به عنوان کساني که پيشينه دراز و پر فرازونشيبي در مطالعه داشتهايم- بيشترين اهميت را دارند.» شايد نکته فوقالذکر توضيحي باشد بر اينکه چرا رشد نجومي کتابهاي الکترونيکي طي چند سال گذشته، اُفت ناگهاني در ميزان فروش را به دنبال داشته است. رواج کتاب الکترونيکي در کوتاهمدت، فروشگاههاي زنجيرهاي کتاب بُردرز در آمريکا را- به سال 2011- تا مرز ورشکستگي سوق داد. اما تا سال 2015، يعني کمتر از پنج سال بعد، صنعت کتابهاي الکترونيکي رو به ضعف گذاشت. تا جايي که برخي از بزرگترين عرضهکنندگان کتب الکترونيکي به راه اندازي کتابفروشيهاي غيرمجازي و واقعي روي آوردند. مخاطبان کتاب الکترونيکي به کتاب کاغذي رجعت کردهاند، يا اينکه به مطالعه هر دو گونه ديجيتالي و کاغذي ميپردازند، اما حقيقت مسلم آن است که کتب الکترونيکي، چنانکه از آنها انتظار ميرفت، کتابهاي سنتي را از رونق نينداختهاند. باور عمومي بر آن است که نشريات کاغذي بر نشريات ديجيتالي رجحان دارند. به همين منوال، کتابها اولويتي روانشناختي و ملموس نيز دارند مبني بر اينکه به خواننده اجازه ميدهند به طريقي واقعي و مادي ازميان صفحات جستوجوگري کند. گشودن عطف کتاب براي نخستينبار، به مشام کشيدن بوي کتاب نو، و احساس سنگينتر شدن يک طرف کتاب و سبکتر شدن طرف ديگر هنگام مطالعه، تجربه منحصر به فردي است که نشريات ديجيتالي قادر به بازآفريني آن نيستند.
نسل جوان ابتداي هزاره سوم، نشريات چاپي را برميگزيند.
يکي از ابعاد معرّفِ جوانان در ابتدا هزاره سوم، نوستالژي است. اين نسل همواره گرايشها و فناوريهاي کهنه را احيا ميکند و به گونهاي کنايهآميز و خطير، پذيراي آنهاست. براي نمونه صنعت وينيل به منظور ابقاي خود از نوستالژي بهره تام ميبرد. نسل يادشده با مطالعه کتابهاي کاغذي رشد يافته و با وجود اينکه از فناوريهاي ديجيتالي با آغوش باز استقبال کرده، اما همچنان بر حفظ تجربه مطالعه به آن شيوهاي اصرار دارد که با آن پرورش يافته است. تنها اين نسل نيست که به نشريات چاپي تمايل دارد. اين دسته همچنين به صورتي فراگير بر اقتصاد، سياست و بيش از همه بر نوآوري تأثير ميگذارد، ازاين رو انديشه اين نسل اهميت بسزايي دارد.
چاپ، آمده تا بماند.
تصور ميشد ويديو به افول راديو منجر گردد. گمان ميرفت MP3ها به انقراض CDها بينجامد. چنين پنداشته ميشد که استريمينگ (تلويزيون سيال يا اينترنتي)، مرگ تلويزيون را در پي داشته باشد. هيچيک از اين پيشبينيها مطابق آنچه مورد انتظار بود، پيش نرفت. در هر يک از اين موارد، آنچه رخ ميدهد زوال نيست، بلکه دگرديسي است. هيچيک از اين فناوريها منسوخ نشدهاند، بلکه بهبود يافتهاند؛ آنها بازارِ هرچند فرعي، اما تازهاي يافتهاند که در آن قادر به شکوفايي هستند. صنعت چاپ هم از اين قايده مستثني نيست. فناوري چاپ روزبهروز خود را تحول ميبخشد، پايدارتر و با محيط زيست سازگارتر ميشود، همچنين گستره نوآوري را وسعت ميبخشد. امروزه چاپگرها ميتوانند در تمام ادارات نقش برنامهريز را ايفا کنند و به جاي ايجاد اختلال در امور، به آنها سامان دهند. چه بسا جديدترين چاپگرهاي ديجيتالي قابل ارتقا هستند؛ براي اين کار ميتوان از نرمافزاري بهره گرفت که چاپگرها را در کنار فرآيند چاپ، مجهز به امکانات چاپ ديجيتال (مثل وبنوشتها، خبرنامهها و نرمافزارهاي موبايل) ميکند. نمايشگاههاي تجاري صنعت چاپ، ازجمله نمايشگاه اخير دروپا (drupa) در سال 2016، با استقبال خوبي مواجه ميشوند و همچنان سرمايهگذاريهاي پررونقي را به خود ميبينند؛ اين خود گواه بر آن است که گردانندگان اين صنعت، آينده چاپ را اميدبخش ميدانند. صنعت چاپ در دوراهي ميان ارتقا يا تنزل، آشکارا و بيترديد بر مورد اول پافشاري داشته است.