اينروزها که دنياي ديجيتال بخش عمده زندگي ما را فرا گرفته است و زندگي الکترونيک به شکلي غيرقابل باور شده است، دنياي نشر نيز بهدنبال اين تغييرات در سالهاي اخير رنگ و بوي ديگري به خود گرفته است، در کنار همه کتابهاي چاپي که مخاطبان خود را دارند اما کتابهاي الکترونيک با شکل و شمايل متنوع و مختلف در مصاف با کتابهاي کاغذي، تلاش ميکنند جمعيت مشغول به اينترنت را بار ديگر با کتاب آشتي دهد و زمينه دسترسي به کتاب را به شکلهاي متنوع و در موقعيتهاي مختلف براي آنها فراهم کند، به همين بهانه مروري کوتاه داريم بر نشر الکترونيک و آيندهاي که پيشروي آن قرار دارد.
نشر الکترونيک
نشر الکترونيک در طول سالهاي اخير به عنوان پديده اي نو و جديد روز به روز در حال گسترش است، مي توان گفت نشر چاپي و مکتوب که تا سال دو هزار محلي براي نشر علم و دانش بود، در هزاره سوم جاي خود را به نشر الکترونيک سپرده است، مفهومي که جاي کار بسياري دارد و مي تواند در عرصه هاي مختلف نمود داشته باشد. مي توان گفت نشر الکترونيک شامل تمام محصولات فرهنگي و آموزشي است که به صورت ديجيتالي پياده سازي و پردازش شده باشند و انتشار نرم افزاري هر نوع کتاب الکترونيکي براساس اين تعريف، نشر الکترونيک به شمار مي آيد. مي توان گفت نشر الکترونيک نشري است که تمام فرآيندهاي نشر سنتي همراه با ابزارهاي ديجيتال موجود در فرآيند توليد، ارتباط و انتقال در آن وجود دارد. البته يادمان نرود که اين ابزارها نشر الکترونيکي را جذابتر و اثرگذارتر کرده به گونه اي که اين نشر در جهان امروز از جايگاه ويژهاي برخوردار شده است. اگر چه به گفته کارشناسان نشر الکترونيکي هنوز در توسعه يافتهترين کشورهاي جهان نيز در برابر هيبت و قدمت چند صد ساله کتاب چاپي، نتوانسته عرض اندام کند اما در عين حال نمي توان مزاياي نشر الکترونيکي را به هيچ عنوان در نشر سنتي جستوجو کرد. در يک نگاه کلي مي توان گفت که اين نشر در جوامعي که از دانش و ديجيتال توسعه يافتهاي برخوردارند، سير صعودي طي ميکند در حالي که در ايران، کپيرايت همچنان مهمترين معضل نشر الکترونيکي محسوب ميشود.
کتاب هاي الکترونيک
بحث عمده اين گزارش درباره کتابهاي الکترونيک است، مهمترين و اصليترين چهره نشر الکترونيک. کتاب الکترونيک هم اما شکلهاي مختلفي را در بر ميگيرد و شامل يک فايل صوتي يا يک فايل تايپ شده در فرمت pdf يا ورد است، کتاب الکترونيک از شکل فيزيکي خارج ميشود و براي آن ديگر نيازي به هزينه کاغذ يا سي دي نيست. اما موضوعي که در ايران طي سالهاي اخير موجب شده است که اهالي نشر اقبال نسبتا کمرنگتري از آن داشته باشند، موضوع کپيرايت است، مسالهاي که به رونق اين بخش خواهد انجاميد، در مساله جديتري يعني استفاده از شبکههاي تجارتي براي بهرهگيري از خدمات و نرمافزارهاي نامحدود قابل بررسي است.
در اين ميان، مهمترين چالش در بهکارگيري بحث کپيرايت است. به کپيرايت به عنوان مساله اي که به راحتي قابل حل است به دليل حفظ تمام سرمايههاي بخش IT توسط اين رشته از فنآوري اطلاعات و تمرکز ويژه سوءاستفادهگران از مزاياي نقض اين قانون يک چالش عمده است. از مسائل اصلي براي پيوستن به بازارهاي جهاني مانند WTO ، حل و فصل مساله کپيرايت در کنار ديگر مسايل و سازوکارهاي جدي ديگري است و اين در حالي است که اعمال اين قانون مستلزم صرف هزينههاي گزافي است. از سوي ديگر، در زمينه پيوستن به بازارهاي بينالمللي در چشماندازهاي چند ساله قرار بود فعاليتهايي مانند طراحي سيستم عامل فارسي مربوط به بحث سيستم نرمافزارهاي متن باز در داخل کشور صورت بگيرد که به دليل صرف هزينههاي ناچيز نتيجه چشمگير و مشخص را در اين زمينه شاهده نبوديم. امروز تمام فعالان اين حوزهها اعم از سازمان نظام صنفي رايانه اي، مجمع تشکلها و انجمن شرکتهاي فنآوري اطلاعات و ارتباطات و انجمن شرکتهاي اينترنتي هر کدام به صورت منفرد و جداگانه فعاليت ميکنند و هيچ کدام حاضر به همکاري و پيوستن به يکديگر نيستند تا با رسيدن به تفاهمي معضل کپيرايت را حل کنند و شرکتهاي توليد کننده نرمافزار را از اين معضل نجات دهند، هرچند بزرگترين چالش در بخش IT نبود تفاهم و همکاري واقعي بين تشکلهاي مرتبط با بحث فنآوري اطلاعات است.
ظرفيت هاي نشر الکترونيک
يکي از موانع و مشکلات اصلي براي گسترش فرهنگ استفاده از نشر ديجيتال، ضعف قوانين کشور در حوزه حق مولف يا همان کپيرايت است. به دليل نبود نظارت مدون و دقيق از سوي قانونگذاران، ناشران تمايلي براي فعاليت در اين حوزه ندارند و ترجيح ميدهند کتابهاي خود را در قالب آثار مکتوب منتشر کنند. در اين ميان کارشناسان معتقد هستند اگر وزارت فرهنگ و ارشاد براي اطمينان خاطر ناشران مصوبه يا دستورالعملي ارائه دهد، بسياري از افراد در اين بخش نيز سرمايهگذاري ميکنند.
از علاقهمنديهاي ناشران مکتوب، کتابهاي صوتي است و ناشران مختلفي به فعاليت در اين حوزه علاقه دارند و تمايل دارند که در اين حوزه نيز فعاليت داشته باشند. اما دغدغه اصلي آنها، نبود قانون کپيرايت است و اغلب از اين موضوع نگران هستند، کتابي که با زحمات تهيه و توليد ميشود، ميتوان به راحتي کپي کرد و در بازار با قيمت بسيار نازلي خريد و فروش کرد. امروز که زيرساختها، تکنولوژي و دانش مورد نياز کتابهاي ديجيتال شامل کتابهاي الکترونيک، کتابهاي صوتي و … در ايران موجود است اما به دليل نبود قوانين نظارتي و حمايتي، افراد محدودي در اين بخش فعاليت ميکنند، خوب است اقدامات موثري در اين زمينه انجام شود. ارزش نشر الکترونيک در توسعه آموزش الکترونيک و حتي تجارت الکترونيک و همچنين اثربخشي و اثرات عملي آن در يادگيري و تحقق آرمانهاي جنبش نرمافزاري و توليد علم بر هيچ کس پوشيده نيست. اما متاسفانه و با وجود تواناييهاي بسيار نه تنها در زمينه نشر الکترونيک پيشرفتي نداشتيم و از فرصتهاي به دست آمده نيز به درستي استفاده نکرديم. مي توان گفت ۲۶سال از ورود مردم جهان به عصر فراتکنولوژي ميگذرد، عصري که بخش عمده فعاليتهاي زندگي در دنيا بر پايههاي زيرساختهاي ديجيتال بنا نهاده شده است. ورود نشر الکترونيک به ايران نيز در طول سال هاي اخير رشد زيادي داشته است و نشر الکترونيک به کمک ابزارهاي نوين فناوري اطلاعات و ارتباطات، فرصتي منحصر به فرد براي ارتقا و توسعه کمي و کيفي صنعت نشر در ايران فراهم ساخته است.
جايي براي ناشران الکترونيک
مجمع ناشران الکترونيک ايران از سال ۱۳۷۸ زير نظر معاونت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تاسيس شد و اکنون بيش از ۳۵۰ عضو دارد، حسن احمدي دبير اين مجمع اما معتقد است که نشر الکترونيک در سال هاي اخير معناي ديگري پيدا کرده است. او مي گويد: «در حوزه نشر الکترونيک ما در کشور خود مراحل مختلفي را گذرانده ايم، در مرحله اول بحث حضور کتاب سنتي بود که بايد ورود به اين عرصه را مي پذيرفت، بعد از ماجراي کپي رايت يکي از دغدغهها اين بود که ما چگونه بايد کتاب ها را به صورت الکترونيک عرضه کنيم، سالهاي زيادي گذشت و کار با تاخير به اين سمت آمد، هرچند در سال هاي اخير اين موضوع سرعت گرفته است. در سال هاي اخير، سايت هاي فروش کتاب و حتي سايت هايي که فروش کتاب الکترونيک انجام مي دهند، به اين حوزه کمک کردند، مثل سايت طاقچه، فيديبو و کتاب راه که در اين عرصه ورود پيدا کردند و به ناشران گفتند که ما مي توانيم به شما کمک کنيم تا کتاب هايتان را غير از کتاب هاي فيزيکي، کتاب هاي الکترونيکي را نيز براي شما بفروشيم.»
وي در بخش ديگر صحبت هاي خود با بيان اينکه سرعت تکنولوژي در سال هاي اخير رو به افزايش است، ادامه مي دهد: «بحث جدي ما در حوزه تکنولوژي گوشي هاي هوشمند است، يعني ما چه کاري مي توانيم در اين حوزه انجام دهيم تا هم بتوانيم از حوزه الکترونيک آن استفاده کنيم و هم بازار کتاب و کتابخواني را افزايش دهيم، چون در يک بعد ديگر ما با مشکل کمبود کاغذ، هزينه چاپ و انبار را داريم، اما امروز تکنولوژي و گوشي هاي هوشمند ميتوانند يک مکمل و کمک کننده خيلي خوب به حوزه نشر باشد و به اين عرصه سرعت دهد. الان با توجه به توسعه گوشي هاي هوشمند، حوزه نشر الکترونيک نيز متحول شده است، از نظر محتوايي نه زيرا نگاه همان است اما از نظر نگاه به حوزه نشر الکترونيک بايد جدي تر به آن نگاه کنيم، چون فضا متفاوت تر شده است.»
احمدي با بيان اينکه سرانه مطالعه کتاب در کشور ما پايين است، يادآور مي شود: «ما اگر بخواهيم اين سرانه مطالعه را افزايش دهيم بايد به سمت تکنولوژي هاي جديدتر برويم، زيرا معتقد هستم گوشي هاي هوشمند مي توانند تحولي جدي در صنعت نشر ما ايجاد کنند، ما در نمايشگاه کتاب، سامانه مديريت يکپارچه نمايشگاهي و فروشگاهي اپکس را رونمايي کرديم. اين سامانه در نمايشگاه اين فرصت را به بازديد کننده ميداد که در کمترين زمان ممکن با همه غرفه هاي نمايشگاهي و محصولات آنها آشنا و با توجه به نياز و طبق نقشه همراه اين نرم افزار به سمت غرفه مورد نظر هدايت شود. به اضافه اينکه بعد از نمايشگاه در يک ارتباط مستقيم و آن لاين محصولات جديد مشارکت کننده مورد نظر را دنبال مي کنند.»
وي درباره ديگر ويژگي هاي اين سامانه مي افزايد: «در مجموع بيش از ۶۰۰ هزار عنوان کتاب براي جستجو با تمامي مشخصات لازم گردآوري شده است که با موتور جستجو پيشرفته قادر به يافتن آنها خواهيد بود. اپکس اين امکان را به مخاطب مي دهد که در صورت لزوم نظرات، پيشنهادات و يا پيام مورد نظر خود را به غرفه مورد نظر به راحتي ارسال کند، علاوه بر ان اطلاعيه هاي صادر شده از سمت ناشر نيز در قالب نوتيفيکيشن به مخاطبان ارسال مي شود. مخاطب با اسکن بارکد ناشر يا غرفه در نمايشگاه، به اطلاعات ثبت شده توسط شرکت دسترسي پيدا ميکند و مي تواند از کاتالوگ هاي ديجيتال شرکت در قالب فايل Pdf بر روي تلفن همراه خود استفاده کند و در صورت فالو کردن غرفه از مزاياي آن بهره ببرد.»
احمدي تاکيد مي کند: «تا پيش از اين هر ناشري که مي خواست به حوزه فروش اينترنتي وارد شود، براي خود يک سايت و سامانه و اپليکيشن جدا تهيه مي کرد تا محصولات و توليدات خود را معرفي کند، يک مخاطب نمي تواند بر روي تلفن همراه خود انواع و اقسام اپليکيشن سه هزار ناشر مختلف را نصب کند و اينکار نشدني است اما اين سامانه فرصتي فراهم آورده است که تمام ناشران در داخل اين سامانه، پنل دارند و مانند يک اپليکيشن اختصاصي در آن پنل مي توانند محصولات خود را عرضه کنند. در فعاليت آزمايشي اين سامانه در نمايشگاه کتاب تهران، حدود ۲ هزار و ۲۰۰ ناشر در اين سامانه عضو شدند و بيش از ۶۰۰ هزار عنوان کتاب خود را معرفي کردند و مخاطبان مي توانستند کتاب مورد نظر خود را از روي شناسنامه، جلد، قيمت و … انتخاب کنند و ناشران الان مي توانند فروش اينترنتي داشته باشند.»
دبير ناشران الکترونيک با اشاره به وجوه سه گانه اين سامانه، توضيح مي دهد: «يک وجه اين سامانه، بازديد کننده است، وجه دوم ناشران و وجه سوم مشارکت کنندگاني هستند که اين مجموعه را ايجاد مي کنند، مزيت اين سامانه اين بود که فقط به روزهاي نمايشگاه اختصاص نداشت بلکه اين بازديدکننده و ناشر اگر در نمايشگاه همديگر را يافته بودند ميتوانستند ارتباطات خود را ادامه دهند، زيرا هر ناشر يک QR CODE داشت که مخاطب آن را اسکن و اطلاعات ناشر را يکجا دريافت مي کرد، همچنين ناشر مي توانست QR CODE مخاطب را اسکن کند و بعد از دنبال کردن، ناشر مي تواند نسبت به محصولات جديدي که عرضه مي کند اطلاعيه ارسال کند تا مخاطب بتواند از آثار جديد مطلع شود.»
احمدي يادآور مي شود: «ما با اين نگاه جلو آمده ايم که با استفاده از اين سامانه، صنعت نشر را به هم متصل کنيم و يک ديجي کتاب در عرصه نشر داشته باشيم، البته به زودي به اين سامانه نويسندگان و افراد مرتبط با حوزه نشر نيز افزوده مي شود، همچنين توليدکنندگان کتاب هاي صوتي يا الکترونيک نيز مي توانند در اين حوزه ورود پيدا کنند.»
آينده نشر الکترونيک و بازنده نهايي
نگاهي به وضعيت نشر الکترونيک در ايران نشان مي دهد که در سال هاي اخير اقبال عمومي مردم از اين حوزه روز به روز گسترش پيدا کرده است، خانه هاي نقلي و کوچک ديگر کمتر جايي براي کتابخانه هاي بزرگ دارد و حافظه لب تاب ها و حافظه هاي جانبي اما ميزبان کتاب هاي الکترونيک رنگارنگي است با حجم هاي مختلف، آثاري که تعداد زيادي از آنها به راحتي در يک لوح فشرده گنجانده ميشود و جابهجاييشان سخت نيست. مرور کتابهاي الکترونيک براي بسياري از افراد جذاب است و به آنان اين فرصت را ميدهد که در هر موقعيت و مکاني بتوانند با استفاده از دستگاه کتابخوان الکترونيک و يا کامپيوتر همراه، در شبکههاي محلي يا شبکه جهاني و وبسايتها و يا بازيهاي آموزشي و چند رسانهاي کتاب مورد علاقهشان را مطالعه کنند. در يک نگاه کلي مي توان گفت زيرساختهاي نشر الکترونيک در کشور وجود دارد و گاهي به حدي متنوع هستند که در انتخاب ممکن است دچار مشکل شويم، اما نکته مهم همان گسترش فرهنگ استفاده از کتابهاي کاغذي و الکترونيکي است. اگرچه کتابخوانهاي سنتي معمولا تمايل چنداني به استفاده از کتابهاي الکترونيکي ندارند، اما دانش آموزان و دانشجويان علاقهمندي بيشتري به استفاده از کتابهاي الکترونيکي نشان ميدهند و در واقع منابع کتابهاي الکترونيکي و فرهنگ استفاده از آن در اين قشر غني تر است. در اين ميان اما فرهنگسازي استفاده از نشر الکترونيک به همراه توسعه قوانين و فضاي کسب و کار در اين عرصه داراي اهميت ويژهاي است، تدوين استانداردهاي مناسب و به روز کردن آنها براي توليد محتوا و مبحث کپيرايت براي حفاظت از حقوق قانوني پديدآورندگان نيز موجب غناي محتوا و دلگرمي توليدکنندگان ميشود. علاوه بر آن حمايت دولت و نهادهاي متولي نشر الکترونيک نيز ميتواند سهم عمدهاي در گسترش نشر الکترونيکي در کشور داشته باشد. نشر کتاب در دنياي ديجيتال بسيار سادهتر از نشر کتاب در ميان کوهي از دستگاههاي ليتوگرافي، چاپ و صحافي پيش ميرود، در اين شيوه انتشار، نيازي به چاپخانه و صرف هزينه چاپ، نشر و توزيع و دردسرهاي مربوط به آن نيست و ميتوان با يک کليک محتواي چند صد صفحهاي يک کتاب را در مقابل ديدگان مشاهده کرد. ميتوان نتيجه گرفت در اين بازي روبه گسترش و توسعهيابنده، همه برندهاند جز بخشهاي سختافزاري سنتي: چاپ، صحافي، و توليد کاغذ تحرير.
ديجيتال شکست پذير است
گزارشهاي در دست است که در آنها صنعت چاپ هنوز آيندهاي دراز و شايد پر منفعت در زمينه نشر کتاب در پيش دارد. انتظار ميرفت انقلاب ديجيتال، نشر سنتي را در هم بکوبد اما کماکان کتابهاي چاپي با طرحها و جلدهايي جذابتر و دوستداشتنيتر روانه بازار ميشوند و خوانندگان را به وسوسه مياندازند. در ادامه اين گزارش مطلب جالبي را از «گاردين» نقل مي کنيم که چندي پيش خبر داده بود استقبال از ايبوکها طي يک سال گذشته در انگلستان ۱۷ درصد کاهش داشته و در عوض، فروش کتابهاي چاپي با هشت درصد رشد مواجه شده، اخيرا باز هم در اينباره مطلبي نوشته که در ادامه ميخوانيد.اين گزارش به قلم «الکس پرستون» نويسنده کتاب «وقتي مرغهاي ماهيخوار آتش ميگيرند» نوشته شده است. کتابها با اسرار غبارگرفتهشان، هميشه نوعي جذبه مسحورکننده با خود دارند. به نظر ميآيد ما در برهه خاصي از تاريخ طراحي کتاب هستيم. نشانههاي توجه به ظاهر کتابها در جايجاي جهان به چشم ميخورد. «لينکلن در باردو» نوشته «جورج ساندرز» با آن جلد بهيادماندنياش را مثال ميزنم، يا «جاده ابريشم» نوشته «پيتر فرانکوپن» که جلدش با الهام از کاشيهاي مسجد امام اصفهان طراحي شده است؛ از جلد مجلل «مار اسکس» اثر «سارا پري» که کاشيهاي «ويليام موريس» را يادآوري ميکند و طراحي جلد کتابهاي «چيماماندا نگوزي آديچي» تا لباس جديد آثار «فيتزجرالد»، «آستين» و «ديکنز» که ديگر نمونههاي اين طرحهاي خلاقانه هستند.
يک دهه پيش که ظهور دستگاههاي کتابخوان صنعت نشر را گيج کرده بود، ناشران ناگهان با بحران مالي مواجه شدند و به نظر ميرسيد «آمازون» دارد کل بازار را از آن خود ميکند. آن موقع جلد کتابها خيلي متفاوت بود.
ناشران آن برهه با چاپ کتابهايي که به اندازه ايبوکها بيرنگورو و فراموششدني بودند، به بازار ديجيتال پاسخ دادند. دوران جلدهاي نازک و فتوشاپي بود و اعتماد به نفس از دسترفته ناشران در محصولي که ارائه ميکردند، نمايان بود.
اما روند فروش ايبوکها بعد از رسيدن به قله سال ۲۰۱۴، کند شد و فروش کتابهاي جلد سخت رشد پيدا کرد. جديدترين آمارگيري هم نشان داده در سال ۲۰۱۶ فروش ايبوکها ۱۷ درصد کاهش پيدا کرده و استقبال از رقيبهاي چاپي آنها هشت درصد بيشتر شده است. در اين دوران ارزش محصولات ناشران بالاتر رفت و کتابفروشيها قفسههايشان را با جلدهاي جواهرگون و فريبنده کتابها پر کردند.
«کريستوفر دوهامل» نويسنده کتاب «ملاقات با دستنوشتههاي مهم»، شرايط کنوني عرصه نشر را با اواخر قرن پانزدهم که صنعت چاپ ظهور و براي هميشه بازار کتاب را متحول کرد، مقايسه ميکند: «دستنويسها ناگهان از سوي چاپگرها احساس خطر کردند. آنها شروع کردند به اِعمال کارهايي در دستنوشتههايشان که ميدانستند چاپگرها قادر به انجام آنها نيستند. آنها حاشيههاي هوشمندانهاي طراحي کردند که خواننده تصور ميکرد يک حشره واقعي روي کتاب است. تصاوير خارقالعادهاي خلق کردند و رنگ را به کتابها و تصاوير برگرداندند چون به خوبي ميدانستند اين کارها در توليد کتابهاي چاپي غيرممکن است. دنياي فناوري و دستساز رودرروي هم قرار گرفته بودند و سعي ميکردند کاري را ارائه دهند که ديگري از آن عاجز است.» ما ميدانيم نتيجه اين مبارزهها چه شد (گرچه «او هامل» اشاره ميکند در قرن بيستويکم هم گروهي هستند که کتابهاي دستنويس توليد ميکنند). با اين حال، ناشران و کتابفروشان امروزي اميدوار و خوشبين هستند که تاريخ تکرار نشود.
«جيــــمزدانت» مديرعامـــل انتشـــارات «واترستونز» معتقد است امر احياي کتابهاي چاپي، واقعي و ماندگار است. تمرکز بر ارائه کتابهاي ارزانقيمت به عنوان ابژهء ميل، محور فعاليتهاي «واترستونز» شد. «دانت» در اينباره ميگويد: «من بيشترين فروش کتابها را مرهون چگونگي عرضه آنها هستم. اينکه چطور آن را در اختيار مشتري ميگذاريد و حس لمس کردن کتاب را به خوانندگان هديه ميکنيد، خيلي مهم است. ما در اين راستا، مبلمان فروشگاههاي «واترستونز» را عوض کرديم. ميزهاي کوچکي داريم تا تمرکز بيشتري روي آنچه نمايش ميدهيم باشد. همه چيز با هدف تشويق مردم به کتابخواني و تبديل کتابفروشيها به مکاني براي کشف زيباييها پيش ميرود. «دانت» فکر نميکند موج کنوني براي کتابهاي زيبا، مسأله جديدي است، بلکه او اين را نوعي بازگشت به ارزشهاي پيشين صنعت نشر ميداند. او ادامه ميدهد: «بعد از بحران مالي، ما کم کردن هزينهها را شروع کرديم و سعي داشتيم با کاهش قيمتها، ارزش توليد را بالا ببريم. به نظر من ناشران متوجه شدند مشتريها خواهان دليلي هستند تا به کتابفروشيها بروند. اين به معناي خريد کتابهاي مناسب با قيمت و طراحي خوب است. ما شاهد رابطه روشني بين کتابهاي موفق و آثار زيبا هستيم. بنابراين، اين رويه براي ما سودآوري هم داشت.» کتابفروشيهاي مستقل هم از جريان ارائه کتابهاي خوشمنظره سود بردهاند. «مري جيمز» که کتابفروشي «آلدبرگ» را به همراه همسرش «جان» اداره ميکند، ميگويد که کارشان در حال شکوفايي است. او با تجربه هر دو نوع کتابهاي چاپي و ديجيتالي، به اين نتيجه رسيده است که بيرنگ و لعاب بودن کتابهاي «کيندل» نميتواند از پس کتابهايي که ميتوان به دست گرفت و لمس کرد، بربيايد. او در اينباره ميگويد: «آنچه مردم در «کيندل» ميخوانند، يادشان نميماند، چون همه چيز عين هم به نظر ميرسد. آنها ميگويند: دارم اين کتاب را ميخوانم اما يادم نميآيد اسمش چيست و نويسندهاش کيست. اما درباره کتابهاي چاپي، لمس فيزيکي، رنگ و بافت آن در ذهن شما ميماند.»
جلدها معماگونهاند و اغلب به اندازه خود کتاب خلاقانه و الهامبخش هستند. «ميتزي انجل» ناشر «فيبر» ميگويد: «يک طراح خوب به اندازه ويراستار، متن را تفسير ميکند. گاهي جلدي غيرمنتظره و هوشمندانه، ميتواند يک انتشارات را دقيقا به بهترين راه براي بارور کردن يک کتاب برساند. اين ميتواند در يک لحظه مسأله را روشن کند. تو با خودت فکر ميکني: آها! فهميدم چطور اين اثر را چاپ کنم.»
طي زمان انجام تحقيقاتم براي نوشتن اين مقاله، دور خودم را پر کرده بودم از کتابهاي زيبا، آنها را کف اتاق پذيرايي پهن کرده بودم و به دنبال الگوها و مشابهتهايشان بودم. دوست نداشتم آنها را در قفسه بگذارم و آن چهرههاي زيبا را از جلو چشمم دور کنم. در ميانشان کتابهاي آشپزي، اطلسها، رمانهايي مثل «ق مثل قوش» نوشته «هلن مکدونالد»، «مهاجر خوب» از «نيکش شوکلا»، «شهر باز» نوشته «تايجو کول» و «راهآهن زيرزميني» از «کولسون وايهد» بود. «مار اسکس» و «جاده ابريشم» هم که از پرفروشترينهاي اخير بازار کتاب بودهاند، ميان اين کتابها ميدرخشيدند.
با اين حال، يک نگراني وجود دارد که کتابها به جاي منبع الهام، دانش و تخيل، به ابژههاي تجمل و نمادهاي دکوري تبديل شوند. دوستداشتنيترين کتابهاي کتابخانه من در واقع اصلا زيبا نيستند: يک نسخه قديمي با جلد سخت از «گتسبي بزرگ» بدون پوشش کاغذي و يک جلد از مجله نقد ادبي «نيويورک» که به «قايق موتوري» نوشته «رناتا ادلر» پرداخته بود و در حمام از دستم در آب افتاد. ما بايد متوجه باشيم که از قديم ارتباطي بين زيبايي و يادگيري وجود داشته است. چه کتابمان جزو دستنوشتههايي با قدمت و جاذبه تاريخي باشد و چه جزئي از فناوري قديم، بايد کار طراحان و ناشران را گرامي بداريم، چون آنها به مبارزهطلبيهاي جسورانه ايبوکها به خوبي پاسخ گفتهاند.
همچنين بايد متوجه باشيم که زيباترين کتابهاي چند سال اخير، جزو درخشانترين و الهامبخشترينِ آنها هم بودهاند. توجه و دقت در طراحي آثار قرون وسطايي و تاريخي، حرفهاي مهمي درباره محتواي آنها و ارزش ادبيشان به زبان ميآورد اما اين مسأله درباره طراحيهاي جديد کمتر صدق ميکند.
*****
در ادامه نظر سه نفر از نويسندگان پرفروشترين آثار طي سالهاي اخير را درباره طراحي جلد کتابهايشان ميخوانيد:
«سارا پري» نويسنده «مار اسکس»
طراح جلد: «پيتر داير»
«قرار بود براي انتشارات «Serpent’s Tail» هر تصويري را که به نظرم خيرهکنندهاي ميآمد، بفرستم. بنابراين چندين تصوير از کاشيهايي را که در موزه کاشي «جکفيلد» ـ تعداد زيادي از کارهاي «ويليام موريس» و «ويليام دو مورگان» ـ ديده بودم، برايشان ايميل کردم. به کل کاشيها را فراموش کردم تا اينکه ايميل طرحي پيشنهادي به دستم رسيد. در ماشين بودم و سکسکه خيلي بدي داشتم که نميخواست بند بيايد. ايميل را با گوشيام باز کردم و وقتي طرح را ديدم، آنچنان خوشحال شدم که سکسکهام بند آمد. در لحظه فهميدم که طرح بينقصي است. طراحي تأثير زيادي بر موفقيت يک کتاب در بازار دارد. جلد يک اثر به سادگي يک طراحي تأثيرگذار و غيرمعمول نيست، بلکه چيزي را درباره کتاب بيان ميکند که من به سختي تلاش کردهام به آن دست پيدا کنم و اميد دارم خواننده متوجهش شود. جلد کتابم کاملا در سنتهاي ويکتوريايي (طرحهاي ويليام موريس) ريشه داشت و در عين حال ظاهري معاصر دارد. اگر کتاب جلد تاريخي کمي متعارفتر داشت، به خوبي نشاندهنده مضمون کتاب نبود و به نظر من به اين اندازه موردپسند خواننده قرار نميگرفت. من هم آن را نميپسنديدم!»
«هلن مکدونالد» نويسنده «ق مثل قوش»
طراح: «کريس وُرمل» و «سوزان دين»
«طراحي جلد کتابم با چنان سرعت و سهولتي انجام شد که بعدها احساس کردم کار تقدير ناگزيرم بوده است. هيچ جلد جايگزيني وجود نداشت. حدود يک سال بعد از انتشار کتاب، ناشرم «دن فرانکلين» برايم نوشت آيا فکري درباره تصوير جلد دارم يا نه. عنوان کتاب او را ياد حروف الفباي چاپي «ويليام نيکلسون» ميانداخت تا يک جلد عکسي. او گفت که ميتوانيم دنبال تصويرگري باشيم که به سبک «نيکلسون» جلد را طراحي ميکند.
«سوزان دين»، «کريس ورمل» را به عنوان يک گزينه کاملا مناسب پيشنهاد داد و من خيلي خوشحال شدم. بنابراين چند عکس از قوشم «ميبل» و تصاويري از نشيمنگاه، پابند و ساکهايي با طرح اين پرنده براي «ورمل» فرستادم و ۹ روز بعد طرح مدادي جلد کتاب برايم ايميل شد. عالي بود!»
«پيتر فرانکوپن» نويسنده «جاده ابريشم»
طراح: «اما يوبانک»
«ابتدا ماکتي از يک طراح آمريکايي به دستم رسيد که تصوير يک کاميون کمپرسي را با نقش برجستهاي پارسي با قدمتي ۲۰۰۰ ساله نشان ميداد. آنها گفتند: «اين مفهوم کهن و نو را کنار هم نشان ميدهد.» کاملا دلسرد شدم. مجموعهاي از تصاوير را براي «بلومزبري» فرستادم. يکي از آنها همان موقع در مسجد اصفهان بود. «اما يوبانک» با ايدهاي نو از سفر برگشت و وقتي کپي آن را ديدم، تقريبا از خوشحالي گريهام گرفت.
او به من گفت که «بلومزبري» واقعا روي اين طرح فکر کرده. آنها جلد سخت کتاب را در نواري بنفشرنگ پيچيده و بعد با نوشتههاي سفيد و طلايي آن را مزين کرده بودند… ميدانستم مردم ميفهمند که اين طرح فقط درباره شترها و جاده کهن ابريشم نيست، بلکه درباره تاريخ جهان است…»