بسیار میشنویم که دوره روزنامهها و نشریات کاغذی و کتاب چاپی به سر آمده، البته این واقعیتی است انکارناپذیر که روزنامهها در رقابت با رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی قافیه را باختهاند. اما هنوز هم رسانههای کاغذی کارکرد معین و البته مؤثری دارند و از اعتبار و اطمینان بیشتری نزد مخاطب برخوردارند.
چراکه رسانه مکتوبT کالای اندیشه است، تولید فکر میکند و اخلاقمدار است.
در یک طبقهبندی کلی میتوان گفت که رسانه مکتوب برای نقد و تحلیل است، در حالیکه شبکههای اجتماعی عموماً برای اوقات فراغتاند. اگر رسانههای کاغذی ما اصول کار را رعایت کنند و بهدرستی و بهصورت حرفهای منتشر شوند، هنوز هم مشتریان معینی دارند. اما این اصول کدامند؟ به اختصار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تولید محتوای درست
- مخاطبشناسی
- تحلیل سنجیده و خلاقانه مبتنی بر دادههای معتبر و فکت و فیگور.
- عکس و گرافیک مناسب که در خدمت درک بهتر مطلب باشد.
اگر تحلیل درست ارائه شود، تنها چند سطر از آن در توئیتر یا شبکههای اجتماعی دیگر، میتواند حجم قابل قبولی مخاطب را به منبع اصلی یعنی همان رسانه کاغذی هدایت کند.
اما جالب است که حتی در دنیای امروز و با وجود گسترش اینترنت در همه اجزای زندگی و درگیر کردن زن و مرد و پیر و جوان، هنوز هم در و دیوار شهر و قفسه فروشگاهها پر است از محصولات چاپی. تبلیغات گوناگون در سطح شهر، روی تابلوها، بیلبوردها و غیره که یکی، دو دهه پیش اصلاً با چنین گستردگی و فراوانی به چشم نمیخورند. اینها هم در نوع خود رسانهاند. حتی هر جعبه شیرینی و شکلات و هر لیبل روی بطری نیز برای خود رسانه به حساب میآید. هر وجه یک جعبه که در برابر بیننده قرار میگیرد، کادری است که تصویر و متن در آن لیآت شده و پیامی را به مخاطب منتقل میکند که مخاطب میتواند به آن جذب شود و اعتماد کند یا با تردید به آن بنگرد.
انتخاب متن و عکس و ترکیببندی آنها دقیقاً همان پروسهای است که در صفحه مطبوعات طی میشود، اما این رسانه دیگر قافیه را به دنیای مجازی نمیبازد. پوشش هر محصول و محافظ و ارائهکننده آن، نوعی بستهبندی است. از یک لفاف نازک گرفته تا کارتن حاوی تلویزیون LCD یا یخچال ساید بای ساید، نوعی بستهبندی و بستری برای گرافیک و چاپ هستند.
«دانشجویان ارتباطات باید درباره این صنعت مهم بین رشتهای یعنی صنعت چاپ، اطلاعات داشته باشند. امکانات و محدودیتها و تنوع آن را بشناسند تا بهموقع و بجا در حرفه خود آن را به کار گیرند.
حتی اگر بپذیریم که دوران روزنامه کاغذی تا چند سال دیگر بهکلی به سرمیآید، دانشجویانی که در زمانه روزنامه کاغذی تحصیل کردهاند، باید در آینده نوستالژی خود را از این صنعت داشته باشند. خیلی عجیب است که دانشجوی روزنامهنگاری و ارتباطات، هیچ شناختی از صنعت چاپ نداشته باشد. ما در عرض سه دهه، شاهد بودیم که به یکباره تمام ابزار کارمان تغییر کرد. حروفچینی سربی، لاینو تایپ و اشتریوتوپی به سرعت جای خود را به تایپ کامپیوتری، نرمافزارهای حروفچینی و صفحهآرایی و ادیت عکس داد. با همان آموختهها بود که توانستیم در کنار جوانترها که دستشان به موس و صفحه کلید و چشمشان با مانیتور خو گرفته است، به کار ادامه دهیم. درک مجموعه عملیات پیش از چاپ، چاپ و صحافی و دنبال کردن فرایند تولید محتوا تا خروجی محصول چاپی (مانند کتاب، مجله، جعبه و غیره)، ذهن دانشجو را به کار میاندازد، خلاقیت کسب میکند و ارزش کار و تخصص را به او یادآور میشود.
دانشجویان ارتباطات با شناخت صنعت چاپ، دنیای خود را گسترش میدهند، حتی درک بهتری از رسانههای غیرچاپی هم پیدا خواهند کرد.
امیدوارم هیأت علمی دانشکدههای ارتباطات، روزنامهنگاری و روابط عمومی و برنامهریزان آموزشی، برنامهریزی شایستهای در این زمینه ارائه دهند.