چگونه بحران را از سر بگذرانیم

حسین یاراحمدی
مدیر چاپخانه شهریور
اولین فارغ‌التحصیل کارشناس چاپ از دانشگاه هنر، عنوانی بود که نصیب من شده بود. همین انگیزه‌ای شد که با علاقه و شوق و ذوق خودم را برای بنا نهادن چاپخانه‌ای روز آمد و پیشرو آماده کنم. چندسالی در چاپخانه‌ها کار کردم و با مطالعه و بازدید از نمایشگاه‌ها، دانش و تجربه‌ام را تکمیل‌تر کردم. سرانجام همراه با دوستانی هم‌رای و همدل، آستین‌ها را بالا زدیم تا چاپخانه‌ای قابل قبول بنا کنیم و اگر سرمایه آنچنانی و ماشین‌آلات پیشرفته نداریم، دست کم در حد امکانات موجود با استفاده از دانش فنی و روش‌های علمی و سنجیده، چاپخانه‌ای نمونه باشیم. از اولین روز تاکنون که ۴ سال از شروع به کار چاپخانه‌ ما می‌گذرد، باران بلا بر سر اقتصاد کشور و به تبع آن بر سر ما باریدن گرفته است. با این همه دشواری‌ها را به امید روزهای بهتر، تاب آوردیم. هر سال به امید سال دیگر با تحمل سختی‌های فراوان کار را ادامه دادیم؛ زیر بار قرض رفتیم و پرسنل خود را افزایش دادیم.
اما آنچه امسال بر سر چاپخانه‌ها می‌آید، حکایتی دیگر است.
حالا پس از ۴ سال کار و تلاش و تحمل مشقت مالی، در حالی‌که جایگاهی در چاپخانه‌های تهران کسب کرده‌ایم و مشتریان وفاداری داریم، احساس می‌کنیم تمام جذابیت‌های کار و انگیزه‌ها را از دست داده‌ایم.
شب عید و شروع سال جدید با صعود ناگهانی هزینه‌ها مواجه شدیم، تصمیم گرفتیم به هر صورت ۳۰ نفر پرسنل چاپخانه‌ را نگه داریم و هیچ‌یک از آن‌ها بیکار نشوند. این خط قرمز ما بوده و هنوز هم سعی می‌کنیم به آن وفادار باشیم. اما آیا مسؤلان کشور که این همه از اهمیت اشتغال صحبت می‌کنند، هیچ کاری برای سرپا ماندن ما انجام می‌دهند؟
آیا احساس مسؤلیت و تلاش توأم با ریاضت ما برای تأمین حقوق ۳۰ کارگر در نظر آن‌ها ارزش دارد؟ ما انتظار خاصی نداریم، دولت هیچ گلی به سر ما نزده است، برای گرانی‌ها عملاً هیچ اقدامی نکرده (یا نمی‌تواند بکند) برای مثال در زمینه همین هزینه‌های پرسنلی، افزایش ۳۶ درصدی حقوق و مزایا را به گردن بخش خصوص می‌اندازد ـ در حالی که در بخش دولتی چنین حدی افزایش نمی‌دهند. البته می‌دانیم کمرکارگران هم زیر بار تورم خم شده و آن‌ها و خانواده‌هایشان به سختی سر می‌کنند، ولی بحث بر سر اقتصاد نابسامانی است که دست همه را در پوست گردو گذاشته است. متأسفانه مسؤلان و دولتمردان به سخن ما هیچ توجهی ندارند که گرفتار چه معضلاتی هستیم. هم اکنون ماشین‌چاپ ما به خاطر یک بورد الکترونیک خوابیده است. در حالی که با چند برابر قیمت پارسال هم نمایندگی نمی‌تواند آن را وارد کند.
دو سال پیش یک دستگاه سلفون‌کشی به ارزش ۲۵۰ هزار دلار خریدیم که ۱۳۰ میلیون تومان بابت گمرکی آن پرداختیم، اما مأمور مالیات بدون این که ۳ نفر پرسنل این ماشین و هزینه‌های سلفون و چسب و تعمیرات و غیره را ببیند، تنها با توجه به ارزش ریالی امروز ماشین ، رقم سنگینی بابت مالیات آن تعیین می‌کند.
اما ما از کی بپرسیم که با چه منطقی کاغذ را باید حدود ده برابر گران‌تر از پایان سال ۹۶ و هفت برابر قیمت پایان سال ۹۷ بخریم؟! قیمت جهانی کاغذ حدود کیلیویی یک دلار است. اگر دلار از پارسال تا امسال سه برابر شده باشد، چرا باید قیمت کاغذ و مقوا هفت، هشت برابر شود؟ اسفند ۹۶ ما کاغذ و مقوای گلاسه را کیلویی ۳۷۰۰ یا ۳۸۰۰ تومان می‌خریدیم، امروز که این حرف‌ها را می‌زنیم، به کیلویی ۳۱ هزار تومان رسیده است!
یکی به ما بگوید با کدام منطق، کاغذ (که تماماً با ارز ۴۲۰۰ تومانی وارد شده) باید فراتر از هر کالای دیگری گران شود؟ این چه تناسبی با ادعاهای مدیریت فرهنگی کشور دارد؟
سایر مواد مصرفی چاپ هم وضعی بهتر از کاغذ ندارند، زینک که از کاغذ هم نایاب‌تر و گران‌تر شده است. چند روز پیش اعلام شد که تعاونی لیتوگرافان زینک وارد کرده و بنا بر شنیده ها به تعدادی از لیتوگرافی‌ها، چاپخانه‌ها و ناشران، هر کدام صد برگ زینک داده شده است که عملاً تا کارگاهی بخواهد دارو و پروسِسور خود را برای آن تنظیم کند، تمام شده است بنابراین تعدادی از زینک‌های توزیع شده، سر از بازار سیاه در خواهند آورد.
مرکب هم هر کیلو بین ۷۰ تا ۹۵ هزار تومان به‌دست ما می‌رسد. در مورد مرکب‌های طلایی و نقره‌ای با گرانی ویژه‌‌ای روبرو هستیم. چند روز پیش کار یکی از مشتریانی را برآورد می‌کردم که رنگ پنجم آن یعنی طلایی، هر کیلو ۵۵۰ هزار تومان است. در حالی که کل اجرت چاپ آن کار ۵۰۰ هزار تومان بود، هزینه مرکب آن دو میلیون تومان می‌شد. از این هزینه بالا هیچ چیز به چاپخانه نمی‌رسد. مشتری هم ناراضی می‌َشود و از کارش منصرف می‌َشود یا آن را مختصرتر می‌کند، در نتیجه کار و سفارش کم‌تر می‌شود. این سیکل معیوب، باز هم دست چاپخانه‌دار را تنگ‌تر می‌کند.
گرانی کاغذ و موادمصرفی علاوه بر مشکلاتی که گفته شد، نوعی دلهره برای ما به وجود می‌آورد. چنانچه یک فرم باطله شود، برای جبران آن اگر کل هزینه چاپ را بپردازیم، باز هم کفاف نمی‌دهد. هم‌اکنون یک پالت مقوا ۱۳۰× ۱۰۰ سانتی متری مشتری نزد ماست که ارزش آن ۲۰ میلیون تومان و مسؤلیت نگهداری آن هم به گردن ماست. الان باید حساب همه چیز را بکنیم و استرس آن را هم بکشیم. می‌دانم که همکاران دیگر هم گرفتار همین مسایل هستند. واقعا مانده‌ایم که چه بکنیم. کاش مقامی، مسئولی، کسی بود که چشم‌اندازی در برابر ما ترسیم کند و بگوید قرار است تا کی به کجا برسیم. متأسفانه چنین مسئولی سراغ نداریم. آیا چاپکاران خود می‌خواهند یا می‌توانند گذر از این بحران را با همراهی و همکاری آسان کنند؟
ما می‌توانیم اگر با هم و به فکر هم‌دیگر باشیم.

ارسال نظرات

پیامتان راوارد نمایدد
لطفا نامتان را اینجا وارد نمایید