
روزگار غریبی است، هرروز خبرهای تهدید جنگ و تحریم و توقیف و بگیروببند و بالا و پائین رفتن نرخ ارز و تغییر مقررات در کنار خبرهای رانتخواریهای حیرتانگیز؛ مثل چند ده میلیارد دلار برنگشته به کشور و درماندگی عموم مردم در برابر این خبرها که گویا هیچ اقدام قضایی یا اجرایی خاصی به دنبال ندارد و فقط برای سیگنال دادن یک دسته در قدرت به دسته دیگر، ردوبدل میشوند و به گوش ما میخورند. به اینها اضافه کنید، افزایش آمارهای فقر و اعتیاد و سرقت و سایر جرائم و تعداد زندانیان و اعدامها را. در این میان گوشه چشمی هم بیاندازید به محیطزیست که چه زخمهایی بر پیکر دارد، نیز پیشآگهیهایی مبنی براینکه خوشخیال نباشید، از دیماه، بازهم ناترازی برق و البته گاز را خواهیم داشت. دوستان لطف میکنند، هرچند یکبار مژده بازگشت گشت ارشاد را هم میدهند و پیامک توقیف ماشین و… غیره هم میفرستند.
صاحبان کسبوکارها، ازجمله خانواده چاپ و بستهبندی در پی فعال شدن اسنپبک، حالا نگران گران شدن مواد مصرفی و دشواری تأمین قطعات ماشینهای فرسوده خویشاند.
بهراستیکه ما مردم عجیبی هستیم. در آینده درباره ما خواهند نوشت: «مردمانی بودند تاب آور که وقتی سرشان را زیرآب میکردند، آبشش درمیآوردند و مثل ماهیهای درون غار که در آبهای آن فضای تاریک، بهجای چشم، شاخک حسی درآوردهاند، با هر شرایطی سازگار می شدند.»
آخر کجای دنیا سراغ دارید که در یک سال اخیر، بهاندازه صدسال پیش از آن، کارت بازرگانی صادرشده باشد؟! و ما چگونه اقتصادی داریم که تعداد رانندگان تاکسی اینترنتی در ایران، به چند برابر رانندگان تاکسی اینترنتی «اوبر» در کل جهان میرسد؟! جالب است در چنین اوضاعی، حتی قبل از بازگشت تحریمهای اسنپبک، قوهقضائیه خبرنگاران و مسئولان رسانهها را انذار میدهد و تهدید میکند که اگر از تأثیر تحریمها بر وضعیت اقتصادی خبررسانی کنند، به جرم تضعیف روحیه مردم، مجازات خواهند شد.
نمیدانم چرا دستاندرکاران حرفه رسانه و خبرنگاری در کشور ما باید مرغ عزا و عروسی باشند؟! یکی نیست بگوید آقاجان، مردم با حرف این خبرنگار و آن رسانه نیست که تأثیر تحریمها و افزایش نرخ ارز را میفهمند، آنها از حالوروز جیب خود و تماشای سفره خالی خود و بغض کودک خود، درمییابند که هرروز چه برسرشان میآید.
سردبیر





