
فهرست مطالب
- ۱ از تحریریه تا چاپخانه؛ مسیری که زندگی شد
- ۲ از بولتن صنفی تا رسانهای اندیشهمحور
- ۳ تحریریهای میان جوهر و فناوری
- ۴ وقتی تصمیم گرفتیم نقشهی چاپ ایران را ترسیم کنیم
- ۵ از تهران تا دبی؛ روایت تولد ME Printer
- ۶ در مسیرِ یادگیری؛ اعتراف به خطاها و سپاس از همراهیها
- ۷ ردپای همکاران در هر شمارهی صنعت چاپ
- ۸ روزگار سخت رسانهها و شوقِ ماندن در کنار شما
مسیر من در روزنامهنگاری از تحریریهی یک روزنامه آغاز شد؛ جایی که شور دانستن و نوشتن، معنا پیدا میکرد. از همان روزهای نخست، میان تحریریه و میدان خبر در رفتوآمد بودم، با دفترچهای در دست و عطش کشف آنچه در لایههای پنهان رویدادها جریان دارد. هر گفتوگو، هر گزارش و هر تماس تلفنی، دنیایی تازه پیش رویم میگشود و مرا به عمق این حرفه نزدیکتر میکرد.
روزنامه برای من فقط محل کار نبود؛ مدرسهای بود که در آن، دقت، انضباط و حساسیت به واژهها را آموختم. یاد گرفتم که در دل شتاب و فشار زمان، همچنان با وسواس بنویسم، و هیچ خبری را تا زمانی که حقیقتش برایم روشن نشده، منتشر نکنم.
در گذر سالها، این وسواس و انضباط به بخشی از وجودم بدل شد؛ سرمایهای که بعدها در هر تجربهی رسانهای، از نشریهی چاپی تا پلتفرمهای دیجیتال، با خود حمل کردهام. هنوز هم همان اشتیاق نخستین در من زنده است؛ اشتیاق جستوجو، روایت و ساختن تصویری روشنتر از واقعیتهای جامعه از خلال کلمات.
از تحریریه تا چاپخانه؛ مسیری که زندگی شد
دعوت زندهیاد حسین شیرزاد برای همکاری و گرداندن نشریهی صنعت چاپ، نقطهی عطفی در مسیر حرفهای من بود؛ مجلهای که قرار بود از قالب بولتن صنفی بیرون بیاید و به رسانهای واقعی برای جامعهی چاپ ایران تبدیل شود. در آن زمان گمان نمیکردم این پیشنهاد، چنین تأثیر عمیقی بر زندگی من بگذارد. خیلی زود با تحریریهی روزنامه خداحافظی کردم و همهی توان و انرژی خود را وقف رسانهای کردم که میخواست زبان و آینهی صنعت چاپ ایران باشد.
به مرور، شیفتهی این صنعت شدم؛ صنعتی با تاریخی پر فراز و نشیب و نقشی بنیادین در فرهنگ و اقتصاد کشور. در آغاز، چاپ را بیشتر در پیوند با جهان نشر، کتاب، نویسندگان و هنرمندان میدیدم، اما بهتدریج با وجه دیگر و پنهانترش آشنا شدم؛ دنیای پیچیده و پرجاذبهی چاپهای صنعتی و بهویژه چاپ بستهبندی. این آشنایی از دل تماسها و گفتوگوهای مکرر با شرکتهای تولیدی، غذایی و دارویی شکل گرفت؛ شرکتهایی که برای طراحی ظروف، لیبلها و جعبههای خاص خود به سراغ ما میآمدند و در واقع، مسیر تازهای از شناخت را پیش روی ما گشودند.
این تجربه، نگاه مرا به نشریه دگرگون کرد. دیگر «صنعت چاپ» را تنها تریبون یک صنف نمیدیدم، بلکه رسانهای میدانستم که باید پلی باشد میان چاپخانه و فرهنگ، میان فناوری و هنر. بهتدریج، محتوای مجله نیز از اخبار و اطلاعیههای صنفی فاصله گرفت و به تحلیل، گفتوگو، مستندسازی و روایت چهرههای اثرگذار این حوزه گرایش یافت.
از بولتن صنفی تا رسانهای اندیشهمحور
ما تلاش کردیم تا هر شماره نشریه، نه فقط بازتاب رویدادهای چاپخانهها و نمایشگاهها، بلکه تصویری روشن از جریانهای فکری، اقتصادی و فناورانه در این صنعت ارائه کند. همین تغییر نگرش بود که خوانندگان تازهای را به ما افزود؛ از ناشران و طراحان گرفته تا مدیران بازاریابی، تولید و بستهبندی. مجله به تدریج تبدیل شد به مرجعی برای شناخت روندهای نو و مکانی برای گفتوگوی حرفهای میان نسلها و حوزههای مختلف صنعت چاپ.
جاذبهی این صنعت، تحریریهی ما را پیوسته با چالشهای تازه روبهرو میکرد. آنقدر که پس از مدتی، در کنار روزنامهنگاران، چند مهندس نیز در کنار ما، بر صندلیهای تحریریه نشستند. همزمان، فناوری چاپ با شتابی انقلابی در حال دگرگونی بود؛ حروفچینی سربی از میان رفت، لیتوگرافی سنتی جای خود را به فناوریهای نو داد، و چاپ دیجیتال، لارجفرمت و دهها فناوری و مادهی مصرفی تازه، هر روز افق جدیدی پیش رویمان میگشود.
در برابر این تغییرات، ما ناچار بودیم برای هر پدیدهی تازه، زبان و واژهی مناسب بسازیم؛ کاری دشوار و در عین حال هیجانانگیز. گروهی از مهندسان، مترجمان و متخصصان ارتباطات، پیوسته در کنار تحریریه کار میکردند تا واژهها و مفاهیم درست را وارد ادبیات چاپ ایران کنند. در آن سالها، ماهنامه صنعت چاپ بیاغراق، پیشگام در تولید دانش، محتوا و زبان تخصصی این حوزه بود.
تحریریهای میان جوهر و فناوری
پس از چند سال، بیآنکه برنامهریزی از پیشداشتهای در کار باشد، ما بهتدریج به مرجع اطلاعات و ارتباطات صنعت چاپ و بستهبندی تبدیل شدیم؛ حلقهای که چاپخانهها، مراکز پیش از چاپ، طراحان گرافیک، شرکتهای تبلیغاتی، مراکز آموزشی و نیز صنایع غذایی، دارویی، بهداشتی و تولیدکنندگان صنعتی را به هم پیوند میداد. بیآنکه ادعایی داشته باشیم، نقش مشاور را برای بسیاری از این بخشها ایفا میکردیم.
واقعیت این است که در آن سالها هنوز از اینترنت خبری نبود و دسترسی به منابع تخصصی آسان نبود. ما نیز در آغاز چندان آمادگی پاسخگویی به این حجم از پرسشها و درخواستها را نداشتیم. اما همان شور جوانی، حس مسئولیت جمعی و همافزایی میان اعضای تحریریه، ما را وامیداشت تا برای هر مسألهای راهحلی پیدا کنیم. حل هر گره، برایمان نوعی پیروزی بود و پاسخ دادن به هر نیاز، بخشی از رسالت ناگفتهی ما در خدمت به خانوادهی صنعت چاپ ایران.
وقتی تصمیم گرفتیم نقشهی چاپ ایران را ترسیم کنیم
از همان آغاز کار، احساس میکردیم خانوادهی چاپ و اقتصاد ایران به منبعی منسجم از اطلاعات و آمار نیاز دارد؛ دادههایی دربارهی تعداد چاپخانهها، نوع دستگاهها، سیستمهای پیش از چاپ، چاپ و پس از چاپ، مدل و برند ماشینآلات، وضعیت نمایندگیها، و پراکندگی امکانات در تهران و شهرستانها. با همان خیرهسری و شور جوانی، تصمیم گرفتیم دست به کاری بزنیم که تا آن زمان هیچکس در کشور تجربهاش را نداشت: گردآوری و انتشار راهنمای مشاغل صنعت چاپ در مقیاس ملی.
سال ۱۳۷۵ نخستین نسخهی این راهنما منتشر شد؛ کاری که خودمان هم در ابتدا باور نمیکردیم از عهدهاش برآییم. اما نتیجه، فراتر از انتظار بود. پانزده سال بعد، در سال ۱۳۹۰، هنگامی که سومین نسخهی آن را به چاپ رساندیم، تازه دریافتیم که این تلاش طاقتفرسا اگرچه توانمان را گرفت، اما میراثی ماندگار و پرافتخار در قفسهی کتابخانهی صنعت چاپ ایران بر جای گذاشت.
از تهران تا دبی؛ روایت تولد ME Printer
در آن سالها، صنعت چاپ به ظرفیتی دست یافته بود که در سطح منطقه کمنظیر بود. همین تجربه ما را برانگیخت تا چشمانداز گستردهتری ترسیم کنیم. دو سال تمام، بازار و ساختار رسانهای امارات و کشورهای همسایه را مطالعه کردیم و سرانجام در سال ۲۰۰۳، نشریهی ME Printer را به دو زبان انگلیسی و عربی، با توزیع خاورمیانهای پایهگذاری کردیم.
از همان ابتدا، این مجله جایگاه خود را در میان نشریات تخصصی منطقه تثبیت کرد و بیتعارف، یک سر و گردن بالاتر از رقیبان انگلیسیزبان و عربیزبان ظاهر شد. استمرار انتشار آن تا امروز، نه فقط حاصل تجربهی حرفهای ما، بلکه نتیجهی همان پشتکار و روحیهای است که از روزهای نخست در تحریریهی صنعت چاپ شکل گرفت و تا امروز ادامه یافته است.
در مسیرِ یادگیری؛ اعتراف به خطاها و سپاس از همراهیها
اینهمه از دستاوردها گفتم، اما نمیخواهم دو نکتهی مهم از یاد برود.
نخست آنکه ما در این مسیر طولانی، پرتحول و پرفشار، هرگز مصون از خطا نبودیم. اگر قرار بود فهرستی از اشتباهات را بنویسم، شاید بسیاری از تعریفهای بالا رنگ میباخت. اما خطاها بخشی از مسیر یادگیری و رشد ما بودند و هر لغزش، درس تازهای برای گام بعدی شد.
دوم، و مهمتر از همه، اینکه هر آنچه بهدست آمده، حاصل مهر، همراهی و همدلی خانوادهی بزرگ و خلاق چاپ ایران است؛ از استادان باسابقه تا جوانانی که تازه به این عرصه قدم گذاشتهاند. بدون اعتماد و حمایت آنان، هیچیک از این تلاشها به ثمر نمینشست.
ردپای همکاران در هر شمارهی صنعت چاپ
در این مسیر بلند، تنها من نبودم که در کنار ماهنامه صنعت چاپ ایستادم. در طول این ۴۴ سال انتشار، دهها همکار پرتلاش، نویسنده، خبرنگار، عکاس، صفحهآرا، ویراستار و پژوهشگر آمدند و رفتند. بسیاری از آنان جوانانی بودند که نخستین تجربهی حرفهای خود را در همین نشریه آغاز کردند، سالها با عشق کار کردند، پخته شدند و سپس مسیر دیگری در زندگی در پیش گرفتند. برخی دیگر، پس از سالها خدمت، بهافتخار بازنشستگی رسیدند و با خاطرات فراوان از میان ما رفتند.
اما در این جمع پرشمار، دو چهره بیش از همه بر روح و جان نشریه اثر گذاشتند؛ دو همراه که حضورشان، ستونهای هویت ماهنامه صنعت چاپ را استوار ساختند: دکتر یونس شکرخواه و مرتضی تفرشی.
شکرخواه با بینش ژرف و نگاه راهبردی خود در عرصهی رسانه، نقش تعیینکنندهای در گسترش دیدگاه تحلیلی و حرفهای مجله داشت؛ نگاهی که باعث شد صنعت چاپ از یک نشریهی تخصصی صرف، به رسانهای صاحب اندیشه و تحلیل، بدل شود.
و تفرشی، با تعهد، پشتکار و حضور پیوستهاش، سالها بار مسئولیت محتوایی و هویتی مجله را بر دوش کشید و با دقت و عشق، روح تازهای در کالبد آن دمید. نام و اثر این دو یار دیرینه، در تار و پود همهی شمارههای مجله جاری است؛ همانگونه که یاد و خاطرهی همهی همکاران دیگر، بخشی از حافظهی زنده و شریف این نشریه را شکل میدهد.
روزگار سخت رسانهها و شوقِ ماندن در کنار شما
میخواستم یادداشت را همینجا به پایان برسانم، اما در پاسخ به پرسش بسیاری از مخاطبان باید بگویم: امروز، در اقتصادی که بیش از دو دهه تورم دو رقمی را تحمل کرده و نفس کسبوکارهای غیررانتی به شماره افتاده است، رسانهها شاید از همه آسیبپذیرتر باشند. اگر گاهی مجلهی خودتان را لاغرتر از گذشته میبینید یا با صفحات سیاهوسفید، دلیلش همین شرایط دشوار است که شما نیز بهخوبی از آن آگاهید.
بااینحال، تنها انگیزهای که ما را همچنان سرپا نگه داشته، شوقِ با شما بودن است؛ همان اشتیاقی که از نخستین شماره تا امروز، نیروی محرک همهی ما بوده است.
ماهنامه صنعت چاپ همچنان، هر ماه، با همان عشق و تعهد همیشگی، درِ خانهی شما را میکوبد.
درود و سپاس بر شما!
مرتضی کریمیان





