دیدگاه‌هاصنفیمصاحبهویژه

نرخ‌گذاری چاپ؛ گرهی که گشوده نمیشود

با نزدیک شدن به پایان سال و تورم و گرانی شدید، بحث نرخ‌گذاری خدمات چاپ دوباره داغ شده است اما جلسه ۱۶ آذر ۱۴۰۳ کمیسیون نرخ‌گذاری در اتاق بازرگانی تهران نشان داد این مسئله هنوز لاینحل است. به گفته فعالین این حوزه نرخ‌های اعلامی نه ضمانت اجرا دارند و نه در بازار رعایت می‌شوند و قیمت‌ها معمولا در حوالی پایین‌تر از برآوردهای کارشناسی می‌چرخد. در گفت‌وگو با دو نفر از حاضران آن نشست، از بیژن گلستانیان، مدیرعامل چاپ رنگین نقش رازی و مهرداد میراسماعیلی، مدیر فروش و بازاریابی و عضو هیات‌مدیره چاپ آفرینش، روشن شد ریشه مشکل در عدم تعادل عرضه و تقاضا، تفاوت ساختار هزینه‌ها و نبود تعهد جمعی است. از زبان خودشان بشنوید:

 

 

بيژن گلستانيان:

شاخص‌گذاری به جای نرخ ثابت

بیژن گلستانیان؛ مدیرعامل شرکت رنگین نقش رازی
بیژن گلستانیان؛ مدیرعامل شرکت رنگین نقش رازی

لطفا بفرمایید که در جلسه ۱۶ آذرماه چه گذشت؟ چه کسانی شرکت کردند؟
حدود ۳۰ نفر دعوت شده بودند، ولی تعداد کمی آمده بودند که حتی به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسید. ماحصل بحث این بود که آیا ما می‌توانیم اصلا یک نرخ ثابت برای چاپخانه‌ها تعیین کنیم یا نمی‌توانیم؟ چون هر سال می‌نشستیم یک عددی را تعیین می‌کردیم. امسال همه به این نتیجه رسیدیم که تا حالا جواب نداده؛ یعنی نه تنها ما قیمت‌ها را تعیین می‌کردیم، اعضا هیچ‌کدام حاضر نبودند آن را رعایت کنند و بازار هم یک قیمتی داشت، یعنی عملا این نرخ‌ها کارایی‌اش را از دست می‌داد.

بحثی که امسال شد و پیشنهادهایی که داشتیم این بود که اگر بتوانیم «شاخص‌های چاپ» را تعیین کنیم، چون هر صنعتی احتیاج به شاخص دارد. شاخص یعنی اینکه آمارهای طولانی را در یک عدد خلاصه کنیم؛ مثل وقتی می‌گویید چیزی دو متر است و معلوم است منظور چیست. من یک سری آمار هم ارائه دادم که نشان بدهد در دنیا شاخص‌های هزینه چاپ چه شکلی است. مثلا مواد اولیه در ایران حدود ۷۸ درصد قیمت چاپ را تعیین می‌کند، در حالی که در دنیا حدود ۲۲ درصد است. یا هزینه انرژی در دنیا سه‌چهار درصد است و در ایران حدود هشت‌دهم درصد. یا دستمزد کارگر تقریبا با اروپا و آمریکا در بعضی بخش‌ها نزدیک است. این‌ها یعنی ساختار هزینه ما با دنیا فرق جدی دارد و با یک نرخ ثابت نمی‌شود همه را یک‌کاسه کرد.

پیشنهاد من این بود که سی‌چهل چاپخانه‌ای را که حسابداری قوی دارند انتخاب کنیم و ازشان آمار و ارقام بگیریم و این «درصدهای شاخص» را برای صنعت چاپ استخراج کنیم. قیمت تمام‌شده سه هزینه اصلی دارد: سربار، مواد مستقیم و دستمزد. سربار خودش ممکن است ده قلم هزینه داشته باشد؛ مثلا اجاره، استهلاک و… اگر ضرایب این‌ها مشخص شود، شاخص‌بندی می‌کنیم و کار راحت‌تر می‌شود. مثلا می‌گویید اجاره من در فروردین پنجاه واحد بود، شاخصش در اردیبهشت شد ۲۰، مثل بورس که می‌گوییم پنج درصد افزایش داشته. این معیار به درد می‌خورد. شما اگر واحد نداشته باشید چطور می‌خواهید با هم حرف بزنید؟ شاخص می‌گوید مثلا دستمزد اداری ده درصد هزینه‌هاست. بعد چاپخانه‌ها را جمع می‌زنیم، میانگین می‌گیریم، می‌رسیم مثلا پانزده درصد میانگین صنعت چاپ. حالا اگر یک چاپخانه پنجاه نفر کارمند گرفته و سی درصد هزینه اداری می‌دهد، می‌فهمد باید خودش را اصلاح کند.

نرخ‌گذاری به صورت سازمانی چه کمکی می‌کند؟
نرخ‌گذاری عددی و تعیین قیمت کاملا اشتباه است اما وقتی شاخص‌ها درمی‌آید شما عملا می‌توانید مقایسه کنید. مثلا فرض کنید در صنعت ما استهلاک ۵۰ درصد هزینه‌ها باشد؛ یک چاپخانه نگاه می‌کند می‌بیند اصلا استهلاک را در حساب‌هایش نگرفته. وقتی این را بفهمد سعی می‌کند خودش را به استاندارد نزدیک کند. یا وقتی می‌رویم دارایی برای دفاع، می‌توانیم بگوییم استاندارد جهانی این است.

خروجی این جلسه چه بود؟
خروجی امسال این بود که حداقل عددی به عنوان نرخ تعیین نشد و قرار شد کارگروه شاخص تشکیل شود؛ اما اینکه کی واقعا شروع کند معلوم نیست. ما مشکل تک‌روی هم داریم؛ مثل موضوع کد کالا که یک‌دفعه رفتیم سمت تعداد خیلی زیاد کد و خیلی‌هایش هم اشتباه شد، چون کار کارشناسی و اتاق فکر ضعیف بود. به نظر من اولین کار همین است که شاخص صنعت را داشته باشیم؛ خیلی مسائل حل می‌شود، حتی بحث سود صنعت و جذابیت سرمایه‌گذاری.

مهرداد ميراسماعيلی:

نرخ‌گذاری بدون اصلاح ريشه‌ها
فقط يک معيار حدودی است

مهرداد اسماعیلی، مدیر فروش و بازاریابی و عضو هیات مدیره چاپ و بسته‌بندی آفرینش
مهرداد اسماعیلی، مدیر فروش و بازاریابی و عضو هیات مدیره چاپ و بسته‌بندی آفرینش

 

در مورد جلسه‌ای که شرکت کردید چه نظری دارید و به چه نتیجه‌ای رسیدید؟
این مسئله پیچیده است و این جلسات معمولا سالی یک‌بار یا دو بار برگزار می‌شود و آخرش هم چاپخانه‌ها به نتیجه واحد نمی‌رسند. از یک طرف همه دوست دارند کار کارشناسی انجام شود، از طرف دیگر همه می‌دانند حتی اگر کارشناسی هم باشد، در بازار غیرکارشناسی قیمت می‌دهند. ریشه‌اش هم این است که عرضه و تقاضا در این کشور با هم هم‌سطح نیست. تعداد چاپخانه‌ها بیشتر از حجم واقعی کار چاپی در بازار است. نتیجه‌اش این می‌شود که هر جور اتحادیه قیمت‌گذاری کند، هر قدر هم دقیق باشد، ضمانت و تعهد اجرایی ندارد؛ چون چاپخانه‌ای که بیکار باشد، حتی اگر بداند دارد زیر قیمت می‌زند، برای اینکه فقط حقوق کارگر و اجاره را بدهد، کار را می‌گیرد.

راهکار آن از نظر شما چیست؟
مشتری‌های ما که در نهایت از ما جعبه و بسته‌بندی می‌گیرند، باید تولیدشان بیشتر شود؛ چه برای بازار داخلی چه برای بازار خارجی. ولی واقعیت این است که تولیدکننده‌ها هزار مشکل دارند. مثالش داروسازی‌ها: قیمت‌هایشان مدام تغییر می‌کند، مواد اولیه‌شان وارد نمی‌شود. از آن طرف صادرکننده‌هایی که قبلا به ده‌ها کشور اطراف صادر می‌کردند، الان شاید به یکی دو کشور صادر کنند. این را هم باید دانست: وقت گذاشتن روی بحث‌های تکراری، بدون حل ریشه، نتیجه جدی نمی‌دهد.

پس این جلسات قیمت‌گذاری چه کمکی می‌کند؟
کمک اساسی نمی‌کند. نهایتا شاید پنج درصد کمک کند که یک عدد حدودی دست بعضی‌ها بدهد تا خودشان را با چاپخانه‌های بزرگ‌تر مقایسه کنند، ولی درمان اصلی نیست. اولا بسیاری از همکاران حتی لیست‌هایی را که تهیه می‌شود کامل نمی‌خوانند. دوما اگر قرار باشد چاپخانه‌هایی که سال‌ها برای خودشان سیستم دقیق ساخته‌اند بیایند همان را برای اتحادیه تبدیل به فرمول عمومی کنند، عملا دارند اطلاعات و تجربه‌شان را مجانی در اختیار رقیب می‌گذارند.

از طرف دیگر برخورد چاپخانه‌ها با نرخ‌گذاری یکسان نیست، چون خودِ چاپخانه‌ها از نظر توان محاسبه قیمت تمام‌شده متفاوت‌اند: گروهی محاسبه صنعتی دقیق دارند و قیمت را لحظه‌ای با کوچک‌ترین تغییرات هزینه (مثل سربار و حقوق) به‌روز می‌کنند، اما حتی در میان همین‌ها هم بعضی واحدهای بزرگ با وجود آگاهی از زیان‌ده بودن، برای حفظ جریان نقد یا گرفتن سفارش عمدا زیر قیمت تمام‌شده می‌زنند و بنابراین نرخ‌نامه برایشان بازدارنده نیست. گروهی دیگر محاسبه دارند اما ضعیف و غیر دقیق است و نرخ‌گذاری نهایتا فقط یک معیار خیلی کلی به آن‌ها می‌دهد تا حدود قیمت را حدس بزنند و خودشان را با بازار مقایسه کنند. در مقابل، بخشی از چاپخانه‌ها اساسا محاسبه‌ای ندارند و قیمت را با نگاه به همسایه یا فشار مشتری تعیین می‌کنند، پس نرخ‌نامه عملا برایشان بی‌معناست.

برای چاپخانه‌هایی که محاسبه‌شان دقیق نیست یا اصلا محاسبه ندارند، نرخ‌نامه چه می‌کند؟
برای آن‌هایی که محاسبه‌شان متوسط یا ضعیف است، فقط یک دید خیلی محدود می‌دهد؛ شاید بفهمند قیمت‌های بازار چقدر با عددهای مطرح‌شده فاصله دارد و یک مقایسه کلی انجام دهند، ولی تحولی ایجاد نمی‌کند.
برای آن‌هایی هم که اصلا محاسبه ندارند، نرخ‌نامه تقریبا بی‌فایده است. این‌ها واقعا قیمت را با نگاه کردن به چاپخانه بغلی یا حرف مشتری تعیین می‌کنند؛ مشتری می‌گوید «این را پنج تومان می‌زنند»، او پتیین‌تر می‌زند که کار را بگیرد، بدون اینکه بداند شاید همان کار برایش شش تومان تمام می‌شود.

با این حساب، بهترین مسیر برای اتحادیه چیست؟
پیشنهاد آقای گلستانیان به نظرم منطقی‌تر است: حرکت به سمت شاخص‌ها و کار اصولی‌تر. اما از آن مهم‌تر، نقش واقعی اتحادیه فرهنگ‌سازی است؛ اتحادیه ابزار قدرتی ندارد که جلوی زیرقیمت‌زدن را بگیرد، اما می‌تواند آموزش بدهد. باید دوره‌های حسابداری صنعتی و محاسبه قیمت به شکل جدی برگزار شود: کلاس‌های حضوری و آنلاین، ویدئوهای کوتاه، محتوای آموزشی با اساتید این حوزه.

حدیث بازوند

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا