یادی از ناشناخته‌ترین و بزرگترین خیّر مدرسه‌ساز ایران؛ جلیل خسروشاهی از شرکت مینو تا انتشارات فنی و مدرسه‌سازی

جلیل خسروشاهی

مینو، پُرآوازه‌ترین برند شیرینی و شکلات در دهه ۴۰ و ۵۰ و مورد پسند خانواده‌های ایرانی بود که پس از انقلاب و تاکنون نیز در کنار برندهای سرشناس دیگر، هنوز از آوازه و اعتبار ویژه‌ای برخوردار است. شرکت پارس‌مینو را برادران خسروشاهی بنا نهادند و با همت و تلاش و خلاقیت شبانه روزی آن را توسعه دادند.

به‌دنبال وقوع انقلاب اسلامی، پارس‌مینو و شرکت‌های این گروه، ملی شدند (سال ۶۰)، هرچند که ابتدا مدیران آن یعنی علی و جلیل خسروشاهی در ایران بودند و همچنان به رتق‌وفتق امور کارخانه می‌پرداختند. از سال ۵۸ آن‌ها از رفتن به کارخانه منع شدند. علی خسروشاهی سال بعد، خسته از پیگیری‌ها ، روانه خارج شد. جلیل خسروشاهی اما تا سال ۱۳۶۴ در تهران ماند، سرانجام او هم ناچار به مهاجرت شد. سال‌های فراغت از کارخانه، جلیل خسروشاهی خود را تمام‌وقت، وقف کارهای خیریه و امور فرهنگی و آموزشی کرد. تنها پس از درگذشت او بود که از زبان رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور شنیدیم که جلیل خسروشاهی بزرگ‌ترین مدرسه‌ساز کشور بوده است!

داستان زندگی و خدمات او در دوره مدیریت شرکت مینو و نیز پس از رانده‌شدن از شرکت، دو فصل جالب از زندگی یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های اقتصادی و صنعتی ایران است. در ادامه بخش‌هایی از زندگی و کار جلیل خسروشاهی را از زبان خواهرزاده‌اش؛ سیدرضا کروبی (مدیرعامل چاپخانه اخترشمال) که در سه دهه آخر عمر او، همراه و معتمد او بود، می‌خوانید.

سردیس جلیل خسروشاهی، در ورودی ساختمان انتشارات فنی ایران، با آن چهره نجیب، مهربان و اندیشناک، احترام هر تازه‌واردی را برمی‌انگیزد. سالن آمفی‌تئاتر خسروشاهی در طبقه اول این ساختمان نیز یاد او را به مناسبت‌های مختلف و در نشست‌های فعالان محیط‌زیست، آموزش کودکان و انجمن ویراستاران زنده می‌کند.

جلیل خسروشاهی که به پایه‌گذاری شرکت پارس مینو شهرت دارد، موسس انتشارات فنی ایران است. قصه شکل‌گیری این انتشارات، گوشه‌ای از ذوق فرهنگی و میهن‌دوستی او را نمایان می‌سازد.

سیدرضا کروبی؛ مدیرعامل کنونی انتشارات فنی ایران، این قصه را برای ما بازگو می‌کند و در ادامه بخش دیگری از زندگی جلیل خسروشاهی را که به امور خیریه و مدرسه‌سازی اختصاص داشت، با ما در میان می‌گذارد:

گروه صنعتی پارس‌مینو، باید در ادامه مسیر تکاملی فعالیت بخشی از تاجران دهه ۳۰ دیده شود. جلیل خسروشاهی متولد ۱۲۹۸ که در خانواده‌ای نامدار در زمینه تجارت در تبریز متولد شده بود، پس از تحصیلات متوسطه به توصیه پدر راهی قزوین می‌شود تا در کارخانه پارچه‌بافی آذربایجان مشغول به کار شود. با کمک یک مهندس ایتالیایی کارخانه را به خوبی مدیریت می‌کند. با تلاش بسیار، زبان انگلیسی را یاد می‌گیرد. پس از ازدواج، با زن و فرزند به آلمان می‌رود و در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، در هامبورگ به تجارت فرش مشغول می‌شود.

او در آلمان بعضی محصولات مورد نیاز ایران را انتخاب می‌کند و به کمک برادرش در ایران توزیع می‌کند. نمایندگی چند برند معتبر از قبیل یونی‌لیور، هنکل، نستله و شرکت‌های دارویی ساندورز و بوتس را می‌گیرد.

سال ۱۳۳۸ او و برادرش، علی خسروشاهی (که مغز متفکر اقتصادی بود)، شرکت صنعتی پارس‌مینو را تأسیس کردند. شرکت خوراک (که اکنون به نام قاسم فعالیت می‌کند) نیز برای واردات و پخش محصولات تأسیس شد. در سال‌های بعد، کم‌کم به فکر تولید همان محصولات، تحت لیسانس شرکت‌های اروپایی برآمدند. نستله مهم‌ترین شریک تجاری پارس‌مینو بود.

کارخانه مینو سال ۱۳۴۱ در جاده مخصوص کرج افتتاح شد؛ کار این شرکت نه واردات، بلکه تولید بود.

آب‌نبات چوبی، ویفر، پفک نمکی، انواع شکلات و غیره، دنیای کودکان و خانواده‌های ایرانی را شیرین کرد. شرکت مینو به زودی به بزرگ‌ترین کارخانه شیرینی و موادغذایی در خاورمیانه تبدیل شد که در سه شیفت کار می‌کرد و محصولات آن به کشورهای مختلف به‌ویژه همسایگان عرب صادر می‌شد.

طرح‌های توسعه شرکت مینو با خرید ۱۰۰ هکتار زمین در خرمدره از توابع ابهر، شتابی چشمگیر گرفت.

نقطه عطفی غمبار

درگذشت نابهنگام همسر جوان جلیل خسروشاهی، او را بسیار رنجور و آزرده ساخت. او به همراه دو دختر نوجوان خود، به ایران بازگشت و از اولین روزهای بازگشت، دنبال راهکارهایی برای کمک به مستمندان و رفع مشکلات محرومان و دستگیری از آن‌ها بود. گرچه در شرکت مینو با جدیت کار می‌کرد ولی بخش قابل‌توجهی از وقت و درآمد خود را به امور خیریه اختصاص می‌داد. او نخست سراغ ساکنان گود غار (محله هرندی کنونی) در تهران رفت. و با مرحوم علی اصغر صفار هرندی که در مسجد آن محل به امور خیریه می‌پرداخت آشنا شد و از آن طریق به حمایت از بینوایان و یتیمان و خانواده‌های بی‌سرپرست پرداخت. در این راه از همراهی مصطفی عالی‌نسب که از مدیران خوشنام صنعت (صاحب کارخانه علاءالدین و کارتن میهن) و از خیرین بنام بود، بهره‌مند شد.

خسروشاهی موسسه‌ای درمانی به سرپرستی آقای گلشن و دکتر سخا برای درمان بیماران نیازمند تأسیس کرده بود.

در دهه ۵۰، تعداد ۱۸۰خانوار در قم، ۱۶۰ خانوار در تهران و ۱۵۰خانوار در تبریز تحت‌حمایت او قرار داشت. این کمک‌ها پس از آن و پس از انقلاب و تمام سال‌هایی که او خارج از ایران بود نیز ادامه یافت و توسعه پیدا کرد.

توسعه کارخانه و چاپخانه

شرکت مینو به همت علی و جلیل خسروشاهی و نیز حسن، فرزند علی در دهه ۵۰ ، رشد چشمگیری داشت. هم فروش داخل و هم صادرات آن رشدی فزاینده داشت که علاوه بر محصولات شیرینی و شکلات دو واحد جدید داروسازی (تحت لیسانس ساندوز) و لوازم آرایشی (تحت لیسانس اورآل پاریس) در گروه پارس‌مینو راه‌اندازی شد.

انتخاب کارشناسانه و دقیق دستگاه‌ها و خط تولید کارخانه‌ها، ضامن تولید محصولات مرغوب در حجم بالا بود.  این دستگاه‌ها هنوز هم از کارایی خوبی برخوردارند. و یکی از دلایل پابرجا ماندن شرکت مینو، زیرساخت‌های قوی و کارآیی ماشین‌آلات و سازماندهی و تجهیز بخش‌های مختلف آن در زمان تصدی برادران خسروشاهی است. بهترین دستگاه ها و خطوط تولید برای واحدهای مختلف شیرینی، شکلات و بیسکویت از ایتالیا، سوییس و آلمان خریداری و نصب شدند.

گرچه چاپخانه، به اهمیت خطوط تولید کارخانه مینو و شرکت‌های دارویی و آرایشی و شرکت پخش خوراک نبود و برادران خسروشاهی تمایلی به گرفتن وام و سرمایه گذاری سنگین برای چاپخانه نداشتند، با این حال در نیمه دهه ۵۰ اقداماتی برای توسعه آن صورت گرفت. ماشین دو رنگ ۵/۴ ورقی افست آن زمان ماشین چاپ بسیار خوبی به شمار می آمد و چاپخانه شرکت پارس‌مینو اولین دستگاه دایکات بوبست را در سال ۱۳۴۶ وارد کرد. علاوه براین چیدمان ماشین آلات توسط شرکت آلمانی صورت گرفته بود.  پدرم، مرحوم سید حسین کروبی (مدیر چاپ اخترشمال) نیز  چند سالی به منظور راه اندازی و تثبیت چاپخانه، مدیریت چاپخانه شرکت مینو را عهده‌دار بود.

کارخانه پارس‌مینو از هر جهت به رشد کمی و کیفی قابل‌ملاحظه‌ای رسیده بود. کارخانه‌های شیرینی و شکلات، دارویی، آرایشی با برندهای معتبر و بازار خوب صادراتی و نیز کلی انبار و امکانات حمل‌ونقل و نیروی کارآزموده در اختیار شرکت مینو بود.

از زبان دایی‌ام (جلیل خسروشاهی) شنیدم که می‌گفت؛ سال ۵۹ ما می‌توانستیم شرکت رانتری مکینتاش (یکی از معروف‌ترین تولیدکننده‌های شیرینی و شکلات انگلستان) را بخریم. بعدها نستله این شرکت را خرید.

سال‌های دور از پارس‌مینو

در آستانه انقلاب و سال ۵۷، بعضی از کارخانه‌داران و صاحبان سرمایه‌های بزرگ، کشور را ترک کرده بودند. اما علی و جلیل خسروشاهی؛ مدیران شرکت مینو در تهران ماندند و به کار خود ادامه می‌دادند. البته پاره‌ای از ناآرامی‌ها در کارخانه رخ می‌داد ولی به‌طور کلی آن‌ها مشکلی نداشتند و همچنان طرح‌های توسعه را دنبال می‌کردند.

آن‌ها می‌گفتند؛ ما کاری نکرده‌ایم که نگران باشیم. ضمن این‌که آقای خسروشاهی از دهه ۴۰ که در کارهای خیریه و مدرسه‌سازی فعالیت داشت با بعضی مقامات و چهره‌های نظام جدید از قبل ارتباط داشت. حاج‌آقا صفار هرندی که ارتباط بسیار نزدیکی با ایشان داشت. همچنین آقای عالی‌نسب که یار و همکار چندین ساله جلیل خسروشاهی بود، بعد از انقلاب مشاور اقتصادی نخست‌وزیر بود. البته خسروشاهی هیچ‌وقت از این ارتباط جهت مسائل شخصی و حفظ سرمایه خود استفاده نکرد.

به‌هرحال هیچ بهانه‌ای برای مصادره نبود. برادران خسروشاهی نه چیزی برده بودند، نه وامی گرفته بودند که پس نداده باشند، نه با دربار همکاری داشتند و نه فراری بودند. با این ‌همه به‌خاطر جو غالب در آن روزها، سال ۵۸ شورای اسلامی کارخانه، به آن‌ها گفت که دیگر به کارخانه نیایید. حتی در اواخر ۵۸ رفتار بدی با برادران خسروشاهی در کارخانه شد. علی یک سال بعد، در سال ۵۹ افسرده از این رفتارها و بی‌پاسخ ماندن پیگیری‌هایی که داشت، ایران را ترک کرد و به سوئیس رفت.

جلیل خسروشاهی همچنان در ایران ماند. بعد از ملی شدن کارخانه و امکانات شرکت مینو، او می‌گفت: اگر با این کار، نفعی به مردم کشورم می‌رسد من هیچ اعتراضی ندارم.

به‌هرحال او تا سال ۶۴ در ایران ماند و پیگیر عودت‌دادن اموال خود نبود. حتی از ارتباطات خوب با عالی نسب و سایر مقامات نظام جدید که با او آشنا بودند، هیچ استفاده‌ای در این مورد نکرد.

تأسیس شرکت انتشارات فنی ایران

فراغت از کارهای شرکت پارس‌مینو در سال‌های پس از انقلاب، مجالی برای پرداختن به کارهای فرهنگی فراهم آورد. جلیل خسروشاهی به زبان‌های انگلیسی، فرانسه و آلمانی تسلط کامل داشت و اهل تفکر و دنیادیده و ایران‌دوست بود. او پیوسته دغدغه زندگی مردم را داشت و مسائل اجتماعی و سعادت جامعه، فکر او را مشغول می‌کرد.

او به این نتیجه رسیده بود که کشور پیشرفت نمی‌کند مگر اینکه همه از نعمت سواد برخوردار باشند و آموزش‌های مقدماتی را ببینند و نیروهای ماهر برای کارهای مختلف به‌صورت روش‎مند، تربیت شوند. هم مدرسه‌سازی و هم انتشارات فنی، اقداماتی در این راستا بودند . در واقع ایده تأسیس انتشارات فنی ایران به سال‌های دورتر برمی‌گردد. زمانی‌که در ابتدای دهه ۳۰ به آلمان رفته بود، زمانی‌که بیشتر شهرهای آلمان ویرانه بودند و مردم در فقر و درماندگی در خرابه‌ها زندگی می‌کردند. او شاهد بود که چگونه مردم آلمان توانستند با تدبیر و همبستگی، دوباره شهرهایی آباد بنا کنند و از فقر و ویرانی، به رفاه و آبادانی برسند. او می‌گفت: “فهمیدم که زیرساخت آموزشی، به‌ویژه آموزش فنی ـ حرفه‌ای قوی آلمان چه نقش موثری در این پیشرفت‌ها دارد. همان‌جا به فکر ایجاد مرکزی برای آموزش فنی و تربیت نیروی کار ماهر در شاخه‌های مختلف صنعتی در ایران افتادم.”

حالا که فراغتی پیدا کرده بود، شرایط را برای تحقق آن ایده فراهم دید. در تیر ۱۳۶۰ شرکت انتشارات فنی ایران را به ثبت رساند و ساختمانی سه طبقه و کلنگی را در خیابان میرعماد خرید و به آن اختصاص داد.

یکی از اولین کتاب‌هایی که قصد انتشار آن را داشت دائره‌المعارف باغبانی بود که تالیف آن را به عهده دوستش مهندس عباسعلی منیعی گذاشت که استادی دقیق و باسواد بود. خسروشاهی هر روز می‌رفت آقای منیعی را از در خانه سوار می‌کرد و با خود به دفتر انتشارات می‌آورد و می‌گفت: “مهندس! بنویس، وقت نداریم.” او برای همه کارها همین روحیه را داشت. وقت را تلف نمی‌کرد و دوست نداشت وصیت کند و پس از مرگ کارها را به گردن دیگران بیندازد. تصمیم گرفته بود تا خودش زنده است، همه ثروتش را خرج مدرسه‌سازی و کارهای خیریه کند.

او کتابخانه کوچکی هم به‌عنوان منابع مورد نیاز مهندس منیعی فراهم آورد تا او کمتر مجبور باشد برای مراجعه به منابع مختلف، از انتشارات خارج شود. کتاب «پرورش درختان میوه» سرانجام به‌صورت یک دانشنامه بی‌نظیر آماده شد. ویرایش آن را خود جلیل خسروشاهی انجام داد و به چاپ رساند. این کتاب سال ۱۳۷۰، کتاب سال شد.

من از سال ۱۳۷۱ مدیرعامل انتشارات فنی ایران شدم. جلیل خسروشاهی در خارج کشور، کتاب‌های درجه یک آموزش فنی‌و‍‌حرفه‌ای را در رشته‌های مختلف انتخاب و به ما معرفی می‌کرد که همه آن‌ها مصور و دارای عکس‌های آموزشی دقیق بودند. در اینجا با همان دقتی که آقای خسروشاهی انتظار داشتند، کتاب‌ها ترجمه و آماده‌سازی می‌شد و با صفحه‌آرایی و چاپ و کاغذ خوب و با قیمت ارزان به چاپ می‌رسیدند. شاید اولین کتاب‌هایی بودند که روی جلد آن‌ها ورنی UV زده می‌شد. آقای بیژن جناب هم طراحی جلد آن‌ها را انجام می‌داد که برای کتاب‌های فنی کارگران، معمول نبود.

سپس شاخه محیط‌زیست به‌عنوان یکی از گرایش‌های اصلی فعالیت انتشارات تعریف شد. اولین کتاب را هم خود جلیل خسروشاهی در آمریکا انتخاب کرد؛ کتاب «۵۰ کار ساده برای حفظ کره زمین».

در مجموع تاکنون انتشارات فنی ایران بیش از ۲هزار عنوان کتاب منتشر کرده که حدود ۱۳۰ عنوان کتاب‌های آموزش فنی است (در زمینه لوله‌کشی، برق، تاسیسات، بنایی، درودگری، مکانیکی، الکترونیک و… و آموزش چاپ).

نورافکن راهنمای ما در انتخاب کتاب، نحوه ترجمه و تولید محتوا و نیز فروش، این جمله همیشگی خسروشاهی است: “به‌صرفه و صلاح مملکت باشد”. بنابراین ما طبق توافق اولیه، بیشتر از ۱۰ درصد سود برای فروش کتاب‌ها در نظر نمی‌گرفتیم. اما به هر حال با فروش اندک کتاب‌های فنی و محیط‌زیستی، دچار ضرر و زیان می‌شدیم. بنابراین تصمیم گرفتیم به انتشار کتاب‌های کودکان بپردازیم شاید گشایشی در وضع شرکت به وجود آید. خوشبختانه استقبال از کارهای کودک بسیار خوب شد و دهه ۸۰ موفق شدیم انتشارات را به سود برسانیم. ده‌ها کارشناس کتاب کودک و مرکز بهزیستی و مدارس و غیره به همکاری دعوت شدند و ما در ژانر خاصی از کتاب‌ها به نام مهارت‌های زندگی به‌عنوان پیشگام و کاربلد شناخته شدیم و از سال ۱۳۹۴، با برند “نردبان” کتاب‌های کودک و نوجوان و محصولات فرهنگی خود را ارائه می‌دهیم.

اکنون ۴۳ سال از تاسیس انتشارات فنی ایران می‎‌گذرد. این انتشارات جزو ۱۰ ناشر اول کودک و نوجوان است. بیش از چهارصد عنوان کتاب محیط‌زیستی و بیش از هزار عنوان کتاب مهارت زندگی منتشر کرده که شامل ژانرهای جدیدی در ادبیات کودکان است ( مثل تربیت جنسی و خودمراقبتی). بخشی از افتخارات انتشارات فنی ایران به این شرح است:

  • پنج دوره برنده جایزه جشنواره رشد
  • برنده جایزه ملی محیط‌زیست ایران
  • برنده چهار دوره جایزه کتاب برتر سال
  • برنده جایزه ناشر برتر زیست‌محیطی
  • ناشر برگزیده جشنواره کتاب سال محیط‌زیست
  • فعالیت‌های فرهنگی شامل برگزاری همایش‌ها و حمایت از سازمان‌های مردم‌نهاد.

کتاب‌های نردبان نیز در میان کتاب های کودکان جایگاه ویژه‌ای دارند و با این اوصاف شناخته می‌شوند:

  • ناشر بزرگترین مجموعه کتاب‌های محیط‌زیستی کودکان و نوجوانان در ایران
  • ناشر بزرگترین مجموعه ‌مهارت‌های زندگی کودکان و نوجوانان در ایران
  • ناشر کتاب‌های مورد تایید سازمان تعلیم و تربیت کودک برای مهدهای کودک

اهداکننده ناشناس

جلیل خسروشاهی از سال ۱۳۶۴ از ایران مهاجرت کرد. اما همیشه دلش برای ایران می‌تپید. از سال‌ها قبل از انقلاب شرکتی به نام اوریم پکس در آلمان خریدهای خارجی شرکت مینو را انجام می‌داد و آنجا دارایی‌هایی داشت. خسروشاهی در آن سال‌ها که ایران درگیر جنگ با عراق بود، از دارایی خود به‌صورت ناشناس کمک‌هایی به هلال احمر می‌فرستاد. او میلیون‌ها دلار را از کشورهای مختلف مثل آلمان، سنگاپور و آمریکا به حساب هلال احمر می‌فرستاد.

تداوم مدرسه‌سازی

خسروشاهی از سال‌های دور به فکر چاره‌ای برای کاهش فقر و رنج در اقشار ضعیف بود. همه کارهای او در قالب خیریه، با این انگیزه انجام می‌شد. او بارها در این‌باره با آقای عالی‌نسب مشورت کرده بود. سرانجام به این باور رسیده بود که در درجه اول باید با فقر آموزش، مبارزه کند. تمام سال‌هایی که در خارج کشور بود، مدرسه‌سازی در مناطق محروم را ادامه داد. او به‌ویژه به مدرسه‌سازی در مناطق محروم و صعب‌العبور توجه ویژه‌ای داشت.

در دهه ۷۰ دفتری در تبریز ایجاد شد به نام خیرین مدرسه‌ساز تبریز. ساختمانی در تبریز برای مهندسان و هدایت کارهای اجرایی به این کار اختصاص یافت. خسروشاهی دورادور، عضو این خیرین بود. من از سال ۸۰ افتخار این را داشتم که به نمایندگی از خسروشاهی مدیریت ساخت مدارس را عهده‌دار شوم. اغلب این مدارس در نقاط صعب‌العبور ساخته می‌شد.

بزرگترین مدرسه‌ساز ایران در گمنامی

جلیل خسروشاهی تا سال ۸۰ کار نظارت بر ساخت‌وساز مدارس را به تیم آقای نقی خسروشاهی، شوهر خواهر محترمشان سپرده بودند. ایشان به‌خاطر سن بالا نمی‌توانستند به نقاط صعب‌العبور بروند. بنابراین کار به من و آقای اسلامی سپرده شد. با توجه به توصیه مکرر دایی برای مقاوم‌سازی ساختمان مدارس در برابر زلزله یا به قول خودشان ضدزلزله بودن ساختمان‌ها، باید نقشه‌های سازه قابل‌اجرا در مناطق صعب‌العبور تهیه می‌کردیم.

خود آقای خسروشاهی هم در این زمینه تحقیق می‌کرد. من به‌خاطر ارتباطی که با استادان دانشکده فنی دانشگاه تهران داشتم، از دکتر گتمیری و مهندس عالم‌زاده خواهش کردم نقشه‌های مناسبی در اختیار ما بگذارند. آن استادان بزرگوار بدون دریافت هیچ وجهی، نقشه‌های مناسبی که ساده، سبک و قابل‌اجرا در فرصت کم و مقاوم در برابر زلزله برای مدارس دو، سه و پنج کلاسه بود، طراحی کردند. این نقشه‌های تیپ به کارها سرعت بخشید و بعدها الگویی شد برای کارهای مشابه در مناطق دیگر. با این روش هزینه‌های ساخت‌وساز هم تا ۳۰ درصد کاهش یافت. جالب است که این ساختمان‌های پیچ‌ومهره‌ای حتی در صورت لزوم، قابل جابجایی هستند.

گفتنی است که طبق قانون نوسازی مدارس هرکس ۵۱ درصد هزینه مدرسه‌ای را پرداخت کرده باشد، می‌تواند نام انتخابی خود را روی آن مدرسه بگذارد. ولی آقای خسروشاهی ممنوع کرده بود که اصلا اسمی از او آورده شود. او اسم‌های افراد تأثیرگذار مثل پروین اعتصامی، ستارخان، صلاح‌الدین ایوبی، کشاورز، دانش، ناصر خسرو، سعدی، نظامی، دهخدا، باغچه‌بان و … را ترجیح می‌داد.

او تا ششم شهریور ۸۶ که دیده از جهان فرو بست، بیش از ۴۵۲ مدرسه و هنرستان و نیز هزار سرویس بهداشتی برای مدارس ساخته بود که اغلب مدیران حتی اسم سازنده آن‌ها را نمی‌دانستند. تنها در مراسم ترحیم ایشان بود که آقای حبیب‌اله بور بور (معاون وزیر وقت آموزش و پرورش) با بیان این آمار، او را بزرگترین مدرسه‌ساز ایران اعلام کرد. در یادنامه‌ای که به همین مناسبت توسط سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور وزارت آموزش و پرورش منتشر شد، نام و نشانی ۴۵۲ مدرسه و تعداد کلاس‌های هر کدام، نوشته شده است. در این یادنامه، از زبان محمدحسین حازمی (باجناق آقای خسروشاهی) می‌خوانیم:

“استاندار محترم آذربایجان چند بار خواست با ایشان ملاقات کند و از زحمات و خدماتش تقدیر و تشکر کند، اما حاج آقا حاضر نشد چنین اقدامی صورت پذیرد.”

مصطفی تیزکار؛ رئیس سابق سازمان آموزش و پرورش آذربایجان شرقی نیز درباره جلیل خسروشاهی می‌گوید:”ایشان ناشناخته‌ترین خیّر مدرسه‌ساز بود. ان‌شاءالله از شناخته‌شده‌ترین‌ها پیش حضرت حق باشد.”

خانه من ایران است

جلیل خسروشاهی چه در اقامت دوره اول قبل از انقلاب و در سنین جوانی که با خانواده در آلمان بود و چه در دوره دوم بعد از انقلاب که با اکراه روانه سوئیس شد، بعد از مرگ همسرش ازدواج نکرد و هیچگاه خانه‌ای نخرید و تا سال‌های پایانی عمر، مثل یک مسافر در هتل اقامت داشت. هر وقت هم از او می‌پرسیدیم چرا خانه‌ای نمی‌گیرد، می‌گفت: «خانه من ایران است».

او با همه آزردگی خاطر و سختی‌هایی که متحمل شد، با تمام وجود به سرزمین و مردم ایران عشق می‌ورزید و پیوسته در اندیشه راه‌حل‌هایی برای توسعه فرهنگی و اجتماعی بود. با این دیدگاه بود که مدرسه‌سازی و انتشار کتاب‌های فنی و محیط‌زیستی را به مثابه نوعی مبارزه علیه فقرِ دانش، دنبال می‌کرد. او سعادت جامعه را از راه دسترسی به دانش می‌دانست و آخرین سفارشی که از زبان او شنیدم این بود که دقت کنید مدرسه‌هایی که می‌سازید همه ضد زلزله باشند!

او علی‌رغم خدمات بسیار و ساخت ۴۵۲ مدرسه، این کارها را قابل گفتن نمی‌دانست. می‌گفت: «من هیچ‌وقت خودم را طلبکار مردم کشورم نمی‌دانم. اگر ثروتی دارم به‌خاطر ذکاوتم نیست، بلکه تنها به‌خاطر اوضاع نابسامان اقتصادی و عدم توزیع عادلانه ثروت است.»

پس از مهاجرت در سال ۱۳۶۴ فقط یکبار در سال ۱۳۷۳ به مناسبت ازدواج من با نوه ایشان، به ایران آمدند. او در این سفر هم پیگیر بازگرداندن هیچ‌یک از اموال مصادره‌ای نشد. حتی برای زمین‌هایی که در تبریز برای خانه‌سازی مستمندان خریداری کرده بود و آن‌ها را هم کسانی در اختیار گرفته بودند، شکایتی نکرد. با این حال در این سفر هم او را برای ادای پاره‌ای توضیحات احضار کردند! بنابراین باز هم رنجیده‌خاطر سرزمینش را ترک گفت و به اتاق خود در هتلی در سوئیس برگشت. سال‌های آخر عمر به انتخاب خودش در یک سرای سالمندان در سوئیس اقامت گزید و ششم شهریور ۱۳۸۶ در همان‌جا زندگی را وداع گفت. پیکر او به ایران انتقال یافت و مطابق وصیتش در یک گور عادی در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

راهش ادامه دارد

هنوز هم مدارسی با همان نقشه‌ها در مناطق محروم ساخته می‌شود و در سال ۱۳۹۶ من مجموعه ورزشی خوبی را برای دانش‌آموزان به نام جلیل خسروشاهی در مهاباد ساختم.

شرکت انتشارات فنی ایران در تداوم مسیری که جلیل خسروشاهی ترسیم کرد، حالا با برند نردبان، یکی از ده ناشر بزرگ کتاب‌های کودک و نوجوان در کشور و ابداع‌گر سبک خاصی از کتاب‌های مهارت زندگی کودکان است.

من هر بار به شرکت انتشارات فنی ایران قدم می‌گذارم، ابتدا به سردیس دایی بزرگوارم، سلام می‌کنم. او زنده است.

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

 

 

 

 

ارسال نظرات

پیامتان راوارد نمایدد
لطفا نامتان را اینجا وارد نمایید