استادکارها با انگیزه‌ترند

استادکارها با انگیزه‌ترند

به عقيده علي فراهاني، مدير چاپ سيرنگ، انگيزه کارکنان از طريق اختصاص بخشي از سود به آنها، يک پيش‌نياز دارد: توسعه فرهنگ و اخلاق کار. وي مي‌گويد با اين امر اصولا موافق است، اما جامعه کارگري در درک واقعي چنين مناسباتي دچار برخي نارسايي‌هاست. وي اعتقاد دارد ما در کشورمان فرهنگي داريم كه وقتي كاري براي فردي انجام مي‌دهيم‏، فردا برايمان وظيفه مي‌شود و آن شخص فكر مي‌كند هميشه بايد آن کار انجام شود.

به نظر من، کار درستي است. البته ما سال‌هاي سال است که روش ديگري را در چاپخانه‌ اعمال مي‌کنيم. به اين ترتيب که بخشي از مبلغي که بابت هر کار دريافت مي‌شود‏، به اپراتورهاي ماشيني که کار با آن انجام شده است، تعلق مي‌گيرد؛ اما از نظر من، مقايسه ايران با آلمان کاملا اشتباه است، چون چاپخانه‌داران آلمان به تامين نيروي انساني متخصص موردنياز خود اطمينان دارند. اگر امروز يک نيرو نباشد، نيروهاي متخصص ديگر براي جايگزيني بسيار زيادند که با قدرت و مهارت وارد چاپخانه مي‌شوند؛ اما در کشور ما نيروها با سيستم استاد- شاگردي و آموزش‌هايي که بسيار در سطح مبتدي است، وارد چاپخانه مي‌شوند و من ضمن اينکه موافق تقسيم سود بين کارکنان هستم، با اينکه به چنين نيروهاي غيرمتخصص و مبتدي بلافاصله سود تعلق بگيرد، مخالفم‏.

 اصولا آيا افزايش انگيزه از راه شريک کردن کارکنان در سود به نظر شما صحيح است و موافق اين امر هستيد؟

بله، موافقم، ولي بايد به‌صورت خاموش باشد؛ يعني هيچ‌گونه سهام يا برگه‌ و اوراقي به کارکنان تعلق نگيرد؛ چون متاسفانه اين اوراق بلافاصله به‌عنوان مستمسک و وسيله‌اي عليه کارفرما استفاده مي‌شود. ما در کشورمان فرهنگي داريم که وقتي کاري براي فردي انجام مي‌دهيم‏، فردا برايمان وظيفه مي‌شود و آن شخص فکر مي‌کند هميشه بايد آن کار انجام شود. اگر در قالب برگه‌هاي سهام يا اوراق، تعهدي براي کارفرما ايجاد شود؛ چه زماني که سودآور باشد و چه زماني که متضرر باشد، مقيد به ايفاي اين تعهد مي‌شود و اين کار عملي نيست. به‌ويژه در سال‌هاي اخير که چاپخانه‌ها به دليل مسائل اقتصادي موجود و نوسان نرخ ارز سودآوري خاصي ندارند و همان‌طور که مي‌دانيد قيمت کاغذ صددرصد به قيمت ارز وابسته است. به اعتقاد من، بايد شرايط ديگري در ايران اعمال شود و اگر قرار است سودي به کارکنان تعلق گيرد، نه از طريق مدير چاپخانه، بلکه از طريق سازمان تأمين اجتماعي باشد؛ مثلا من اين پول را به تأمين اجتماعي بدهم و اين سازمان هزينه‌هاي درمان کارکنان را افزايش دهد و اين کار عملي است، زيرا برخي مراکز مانند شرکت نفت نسبت به ادارات دولتي ديگر شرايط بهتري براي درمان دارند. به ‌بيان ديگر، من مي‌توانم سودي را که مي‌خواهم به کارمندم بدهم‏ به جاي پرداخت نقدي به او، به تأمين اجتماعي پرداخت کنم؛ البته اطمينان ندارم که اين اتفاق بيافتد؛ يعني اگر هم من اين پول را پرداخت کنم‏، قطعا تأمين اجتماعي اين کار را نخواهد کرد. اگر هم در دوره‌اي اين کار صورت بگيرد، با تغيير مديريت، شرايط عوض مي‌شود چون هر شخصي در رأس امور قرار بگيرد، شرايط خود را مي‌گذارد و قوانين جديد وضع مي‌کند و هيچ‌گاه شرايط قبلي را قبول ندارد. در مجموع، فکر مي‌کنم تقسيم سود شرکت براي اينکه يک نيرو تشويق شود و به کارش دلگرم باشد، موضوع خوبي است. البته امروز کارگرها به دليل شرايطي که در جامعه حاکم است گرفتارند و مجبورند به هر کاري تن دهند. ممکن است امروز در چاپخانه کار کنند و فردا پارکبان شوند. به همين دليل است که مي‌گويم اصلا نمي‌شود ايران را با آلمان و بسياري از کشورهاي ديگر مقايسه کرد. شما ايران را با کشوري که ثروتمندترين چاپخانه‌ها را دارد‏، مقايسه کرده‌ايد.

 مقايسه نکرديم. فقط مي‌خواستيم نظرات چاپخانه‌داران ايراني را هم در اين مورد بدانيم و از منظر کارفرما به موضوع نگاه کنيم. شما به‌عنوان يک کارفرما فکر مي‌کنيد اگر کارگران در سهام چاپخانه شريک باشند‏، موفق‌تر خواهيد بود؟

فکر نمي‌کنم اگر سهامي به پرسنل تعلق بگيرد‏، چاپخانه موفق‌تر باشد.

يا شايد به نظرتان اگر کارگران از سهام شرکت يا سهم کارفرما مطلع باشند، جنبه مخرب هم دارد.

بله، مطمئنا مخرب است؛ چون شرايط فرهنگي ما حداقل در محيط کار مناسب اين امر نيست. شما مي‌دانيد که کار چاپ؛ خواه اپراتوري ماشين‌آلات باشد، خواه مراحل پيش از چاپ و… کار بسيار سختي است و وقتي فردي وارد اين حوزه مي‌شود يا بايد از کودکي در اين حرفه بوده باشد‏، يا عشق خاصي به آن داشته يا تحصيلاتش در اين زمينه باشد. در مجموع، به نظر من کار درستي نيست که سهامي به پرسنل تعلق گيرد. همان‌طور که مي‌دانيد چاپ صنعت بسيار سخت و مديريت چاپخانه‌ها کار بسيار دشواري است. کارفرما در چاپخانه بسيار زحمت و سختي مي‌کشد و بايد موارد‌ مختلفي را براي توليد محصولات چاپي در نظر بگيرد. ازاين‌رو، به نظر من ايجاد انگيزه خوب است، اما اينکه شما هم از سود و هم از عمر خود با يک کارگر سهيم شويد، خيلي جذاب نيست.

 راه‌حل‌هاي جايگزين چيست؟ به‌عبارت ديگر اگر عرضه سهام به کارکنان صورت نگيرد‏، چه راه‌حل‌هاي ديگري براي تشويق بيشتر و افزايش بهره‌وري آنها پيشنهاد مي‌کنيد؟

من هيچ اطميناني ندارم نيرويي که الان در چاپخانه کار مي‌کند، دو سال ديگر هم اينجا باشد و بعيد مي‌دانم اين اتفاق بيافتد. مخصوصا نسل جوان امروز چون هم خيلي بي‌حوصله هستند و هم مي‌خواهند به‌سرعت مدارج ترقي را طي کنند و ثروتمند شوند؛ البته بد هم نيست‏، ولي زياده‌خواهي هم که گريبان جامعه را گرفته، پديده‌اي آسيب‌زاست. به قول معروف، آدم معمولا بايد يک بار به بالاتر از سطح خود نگاه کند و يک بار به پايين‌تر، ولي امروزه جوانان متأسفانه خيلي زود مي‌خواهند به مدارج بالا برسند و اگر هم محبتي به آنها بکنيد، فردا همين محبت را وظيفه قطعي و لازم‌الاجراي شما مي‌دانند.

در چاپخانه‌هاي آلمان مثلا اگر قرار است ۱۰۰ يورو به پرسنل حقوق بدهند، ۶۰ يورو مي‌پردازند و ۴۰ يا ۳۰ يورو مابقي را آخر سال اگر شرکت سودآور بود‏، پرداخت مي‌کنند و اگر متضرر بود، پرداخت نمي‌کنند و بر سر اين موضوع با کارکنان به توافق رسيده‌اند. اين اتفاق در همين ماه نوامبر افتاده است و من اطلاع موثق دارم چون چند نفر از بستگانم در چاپخانه‌هاي اين کشور مشغول به کار هستند. البته رکود اقتصادي حاکم بر اروپا هم زمينه‌هاي اين کار را فراهم کرده است. به هر حال، آنها رو به پيشرفت هستند، ولي ما متأسفانه نمي‌توانيم به‌راحتي ماشين‌آلات خود را نوسازي کنيم‏، نيروي جديد استخدام کنيم و او را آموزش دهيم؛ مثلا نيرويي را استخدام مي‌کنيم‏، سال‌هاي سال به او آموزش مي‌دهيم، هزينه مي‌کنيم، سرمايه‌گذاري مي‌کنيم، بعد فردا اين شخص به دليل اينکه از کار خسته شده، ارثي به او رسيده و… تصميم مي‌گيرد از اين شغل و صنعت خارج و وارد شغل ديگري شود.

 در قوانين موجود در ايران ازجمله قانون کار تا چه حد به جنبه جلب مشارکت کارکنان در افزايش بهره‌وري شرکت‌ها توجه نشان داده شده است؟

قانون کار در بيشتر موارد بازدارنده است. شما نمي‌توانيد کار توليدي را پيش بگيريد؛ زيرا موارد بازدارنده و چوب لاي چرخ آنقدر زياد است که از انجام کار پشيمان مي‌شويد. به هر حال، من به‌عنوان نسل دوم حدود بيست و پنج سال است که در چاپخانه مشغول به کار هستم. در واقع، از دوران کودکي درگير مسائل اين صنعت هستم و به اين نتيجه رسيده‌ام که با اين هزينه‌هاي سرسام‌آور، ماشين‌آلات و تجهيزات بسيار گران و بازدهي کم کار کردن در حوزه صنعت چاپ نوعي ديوانگي است. در اين صنعت سودآوري کم است و وقتي سودآوري کم باشد، من به‌عنوان مدير چاپخانه چطور مي‌توانم اين سود را بين نيروها تقسيم کنم؟ مضاف‌براينکه، درگير دارايي، ماليات، وزارت کار و… هم هستم. کارگري بعد از سال‌ها همکاري با چاپخانه، از من دزدي کرد و من با اينکه چند بار متوجه شده‌‌ بودم به دلايلي، مسأله را عنوان نکردم؛ اما وقتي بيش‌ از حد تکرار شد و او را اخراج کردم، وزارت کار مرا مقصر اعلام کرد! درصورتي‌که به نظر من وزارت کار بايد آن شخص را هما‌ن‌جا توبيخ مي‌کرد يا به مراجع ذي‌ربط معرفي مي‌کرد؛ درحالي‌که مرا محکوم کرد و حکم داد که يا او را به کار بازگردانم – که نمي‌خواستم اين کار را بکنم، چون بازگشت فردي که از من دزدي کرده است، براي کارگران ديگر هم جنبه تخريبي دارد- يا مبلغي را به او پرداخت کنم. من هم پرداخت کردم و براي ديگر کارگران جاي شبهه‌ باقي نگذاشتم.

 از جنبه‌هاي مادي و مشوق‌هاي مالي که بگذريم، به نظر شما رفتار اخلاقي و توجه به شأن انساني کارکنان توسط کارفرما‏، تا چه حد مي‌تواند در جلب مشارکت آنها مؤثر باشد؟

همان‌گونه که اشاره کردم امروزه انگيزه جوانان به‌طور کلي بسيار پايين است. آنچه من برداشت مي‌کنم اين است که جوانان بي‌حوصله هستند و اگر براي افزايش انگيزه و کارآيي مثلا به آنها بگوييد که ۱۰ درصد هم به حقوقتان اضافه مي‌کنم، خيلي برايشان فرقي نمي‌کند، اما اکثر نيروهايي که از قديم تربيت شده‌اند، اين‌طور نيستند. ميزان پايبندي آنها به کار خيلي زياد است و استادکارهاي ما حقوقشان هر چقدر هم باشد، با انگيزه و به نحو احسن کار مي‌کنند. حتي بازنشسته هم شده باشند، اگر به آنها نياز داشته باشيم، بلافاصله خود را بدون چشمداشت مي‌رسانند، ولي در ميان جوانان اين موارد ديده نمي‌شود و بعيد هم مي‌دانم با اين وضعيت، آموزش به جايي برسد. به نظر من، آدم بايد اول از همه اخلاق را ياد بگيرد و فراگيري تخصص در مرحله بعدي است. امروزه، متأسفانه اخلاق پايبندي به کار و احترام به بزرگتران در ميان جوانان خيلي رايج نيست. ازاين‌رو، ممکن است نيروي جوان شما دست به‌ کمر مقابلتان بايستد و اگر به او بگوييد که چرا دير آمده است، پاسخ بشنويد که کار داشتم. اگر بخواهيد او را اخراج کنيد، نمي‌شود چون با اداره کار درگير مي‌شويد و استخدام نيروي جديد هم مشکلات خود را دارد. اگر در اين ميان سودي هم به او تعلق بگيرد و در سهام چاپخانه سهيم باشد و به دليلي او را اخراج کنيد‏، از موضوع عليه شما استفاده مي‌کند و هيچ قانوني هم به‌عنوان کارفرما پشتيبان شما نيست.

   در مورد مشکلات صنعت چاپ و راهکارهاي بهبود اوضاع اگر نکته ديگري به نظرتان مي‌رسد، بفرماييد.

در مجموع، اقتصاد مانند يک زنجيره به هم پيوسته است؛ يا همه کارشان خوب است يا همه کارشان بد است. چاپ هم صنعتي است که به باقي مشاغل وابسته است؛ يعني اگر کار و فروش صنايع ديگر کشور کم باشد، کار چاپخانه‌ها هم کم مي‌شود. توليدکننده‌ بايد فروش داشته باشد تا به من سفارش کار دهد. اين‌طور نيست که فقط کار چاپخانه‌ها خوب باشد و صنايع ديگر با رکود مواجه باشند. البته، صرف‌نظر از رانت‌خواري و مسائل ديگر عرض مي‌کنم.

نکته ديگر اين است که چاپخانه‌ها با فرهنگ جامعه ارتباط دارند و اگر به آنها اهميت ندهند و مسائل آنها حل نشود، فرهنگ رو به پسرفت مي‌رود. اگر فرهنگ‌سازي شود که مردم به کتابخواني و کسب اطلاعات رو آورند، هم فرهنگ مردم بالا مي‌رود و هم اين فرهنگ‌سازي در رونق و پيشرفت کار ما بي‌نهايت مؤثر است.

ارسال نظرات

پیامتان راوارد نمایدد
لطفا نامتان را اینجا وارد نمایید