
در بخش دوم و پاياني مطلب خواندني مرکب که به چگونگي پيدايش مرکب تحرير بهعنوان مادر همه مرکبهاي صنعتي ميپردازد، شيوه مرکبسازي مللي که از گذشتههاي دور به اين صنعت مبادرت ميکردند شرح داده ميشود. از زهرا سلطاني، حميد فرهمند و جليل جوکار، نويسندههاي اين تحقيق سپاسگزاريم.
عسل باعث دوام رنگ مرکب در طول زمان ميشد و دمکرده افسنتين در مرکب از تخريب کاغذ توسط موشها جلوگيري ميکرد. تعدادي از دستورالعملها پيچيدهتر و داراي جزئيات بيشتر هستند. براي مثال «مرکب پرطاووسي» علاوه بر دوده، زاج، مازو و صمغ شامل بيست افزودني ديگر ميشود، ازجمله زعفران، حنا، گرد طلا، لاجورد و گلاب.
برخي نکاتي که در ساخت مرکب خوشنويسي رعايت ميشد در زير آورده شده است:
۱- چربي دوده بايد کاملا از بين برود تا هنگام نوشتن مرکب يکنواخت باشد و بين حروف فاصله نيافتد.
۲- قبل از اينکه زاج به مرکب افزوده شود آن را بر روي صفحهاي فلزي بر روي آتش حرارت ميدادند تا گوگرد موجود در آن از بين برود و از خاصيت اسيدي آن کاسته شود و در ضمن استفاده بيشازحد زاج مرکب را ميسوزاند؛
۳- آب مازو را ميجوشاندند يا مدتي ميگذاشتند بماند تا تخمير سريعتر صورت بگيرد.
۴- ترکيب مرکب (مواد ممزوج شده) بايد بهخوبي ساييده شود و در رسالات ذکرشده که هرچه بيشتر ساييده شود بهتر است و گفتهاند که کمتر از صد ساعت نباشد.
در رسالات بيانشده که مرکب خوب مرکبي است که سياه و براق و روان باشد و اگر نوشته در آب بيافتد تغيير نکند و برخي مواردي که خوشنويس در هنگام استفاده از مرکب بايد رعايت کند به شرح زير بيان شده است:
۱- بايد مراقب بود که مرکب غليظ نشود؛
۲- مرکب نبايد در دوات آهنين ريخته شود که اگر چنين شود پس از مدت کوتاهي (آهن) را فاسد ميکند؛
۳- ديگر اينکه مرکب از سرمازدگي حفظ شود که زياني بالاتر از آن براي مرکب نيست؛
۴- آب تمبر هندي نيز از مواردي است که اگر در مرکب ريخته شود باعث ميشود که با آن مرکب، نتوان بهخوبي نوشت.
۵- خوشنويس بايد ليقه را در هرماه تعويض کند و زماني که دست از نوشتن برميدارد در دوات را بگذارد تا از گردوغبار محفوظ مانده و خط را تباه نسازد.
۶- همچنين، خوشنويس در محلي که باد ميوزد يا شعاع آفتاب باشد خوشنويسي نکند.
مرکب عثماني
استفاده از مرکب توسط ترکها به قدمت تمدن آسياي ميانه است. عثمانيها در ساخت بررسي تطبيقي مرکبهاي خوشنويسي مورد استفاده در مرکب خوشرنگ و باکيفيت مشهور بودند. مرکبسازي در امپراتوري عثماني يک هنر بود. ترکها مسئوليتي در قبال تقاضاهاي خوشنويسان دريافته بودند و مرکبها طبق نوع خوشنويسي توليد ميشدند. به دست آوردن دوده و ساخت مرکب شغلهاي متفاوتي بودند. مواد و روشهاي متعددي براي ساخت مرکب به کار گرفته ميشد. گفتهشده که در قرن ۱۷ در چهل کارگاه ساخت مرکبسازي استانبول ۶۵ نفر اشتغال داشتند. آنها مرکب را با سوزاندن موي بز سياه و مخلوط خاکستر آن با صمغ و زاج به دست ميآوردند. دو نوع مرکب سياه وجود داشت: يکي با دوده آماده ميشد که مرکب دوده چراغ نام داشت، درحاليکه مرکبهاي ديگر از زاج و مازوها ساخته ميشدند. جزو اصلي مرکب دوده چراغ است که از سوزاندن موادي مانند روغن بزرک، موم، نفتا يا نفت تهيه ميشد، بدين ترتيب که رسوب دوده در کاسه سفالي وارونه بر بالاي چراغي که روغن را ميسوزاند جمعآوري ميشد. با پخت دوده جمعآوريشده در مرکز يک گلوله خمير، پسماند روغن آن را بيرون ميکشيدند و حاصل آن رنگدانههاي حاوي مقدار زيادي کربن بيشکل بود. عثمانيها، بسياري از رنگدانههاي مختلف را در تصويرها در کنار رنگدانههاي سياه استفاده ميکردند. در خوشنويسي عثماني، رايجترين مرکب رنگي که استفاده ميشد قرمز، زرد، سفيد، طالبي، آبي و سبز بود. رنگ سفيد (سفيدآب شيخ)، براي سر صفحهها يا عنوان گذاريها در تزئين قرآنها استفاده ميشد. مرکب قرمز در نسخ خطي، بيشتر براي عنوانها و نقطهگذاري استفاده ميشد. در دوره عثماني خوشنويسان زبانهايشان براي افراد را براي تصحيح اشتباهاتشان به کار ميگرفتند اصطلاح ترکي زبان زدن جوهر تعليمديدهاي که اين عمل را آغاز کردند بهکاربرده شد.
سرآغاز مرکب در چين
در وقايعنگارهاي چيني آغاز افسانهواري براي مرکب آوردهاند و اختراعش را به «تيان ژن» نسبت ميدهند که در دوران هوانگدي، امپراتور زرد، ميزيست. اين افسانه مسلما گوياي حقيقت درباره سرآغاز واقعي مرکب نيست. مرکب رايج در چين و ژاپن و کره مرکبي بوده که بر دوده چراغ يا دوده چوب پايهگذاري شده است. ژاپنيها، واژه انگليسي مرکب (ink) را به هر نوع مرکب ناپايدار اطلاق ميکنند و مرکب جامد را به نام چيني آن سومي (sumi) مينامند.
سومي، مخلوط خوبي از کربن و چسب حيواني بهاضافه تنوعي از ديگر مواد است که بهطور يکنواخت پخششده است. قديميترين شکل کربن براي ساخت مرکب، بهخصوص در منابع تاريخي، دوده است که با سوزاندن چوب صنوبر حاصل ميشد. «فرانک» اشاره ميکند که ديگر نمونههاي چوب شامل کاخ خمرهاي و درخت غان هم استفاده ميشد. در دستورالعملهاي مرکب «کوايمين يائو شيو» رنگدانه يک دوده نرم الک شده از ميان پارچه ابريشمي و ماده چسباننده سريشم حيواني بود. باوجوداين، سفيده تخممرغ هم اضافه ميشد و احتمالا کارکرد واسطه چسباننده را داشت. دستورالعمل تهيه آن شامل صدف خرد شده هم ميشود، درحاليکه دستورالعملهاي بعدي گاهي اوقات شامل پودر شاخ گاوميش يا «لاک الکل» خشکشده هم ميشد. ازجمله مواد ديگر که به مرکب اضافه ميشد يک رنگينه سبز از درخت «qin» بود. از ژلاتين حاصل از پوست حيوانات بزرگ، شاخ گوزن و پوست ماهي بهعنوان سريشم بهطور مکرر استفاده ميشد. در چين، استفاده از پوست گاو ماده و گاوميش، اغلب بهعنوان بهترين پوستها براي توليد سريشم ذکر شده است. البته، در چندين نقل نيز از شاخ گوزن بهعنوان بهترين چسب براي مرکبسازي نام برده شده است. عطرهايي مانند کافور يا مشک را براي جذابتر کردن مرکب براي خريدار به مرکب اضافه ميکردند. علاوهبراين، اين مواد، مرکب را حفظ و بوي به وجود آمده از تجزيه باکتريها را پنهان ميکنند. وقتيکه خمير کربن و محلول چسب آماده شد، اجزاي مرکب در قالبهاي کيک يا قالبهاي چوبي بهشدت فشرده ميشدند. در غرب آسيا، تاريخ مرکب اشتراکاتي با نقاشيها دارد؛ بهعنوان مثال، خوشنويسي ميتواند بهعنوان يک اثر هنري شبيه يک نقاشي مطرح شود و قلممو براي هر دو هنر استفاده ميشد مرکبهاي نوشتاري چيني نيز نقشي مهم در نقاشيهاي چيني دارند و نوشتههاي چيني بسيار جذابتر از طرحهاي نقاشي شده بودند، يعني تفاوت عمدهاي بين آن دو وجود نداشت و هر دو آموخته يک سبک بودند. زماني، بسياري از چين شناسان بر اين عقيده بودند که نوعي از جلا يا لاکالکل، مقدم بر اختراع مرکب نوشتن بوده است. لاکالکل، بهاحتمالزياد براي اهداف خاصي مانند کتيبههاي فلزي يا ديگر سطوحي استفاده ميشد که مرکب آبي بر روي آن کشيده نميشد.
ماده ديگري که «مرکب سنگي» ناميده ميشود، همزمان با اوايل اختراع مرکب بهکاربرده ميشد. باوجوداينکه شبهههاي زيادي در مواد تشکيلدهنده آن وجود دارد، اما ماده اصلي آن گرافيت است که بدون آمادهسازي خاصي براي نوشتن استفاده ميشد و بهعنوان يک ماده معدني در چين يافت شده است. ماده ديگري که استفاده ميشد گرد زغالسنگ با يک بست (يک ماده نفتي يا قير طبيعي) استفاده ميشد.
مرکبهاي چيني مورداستفاده در آثار هنري گاهي اوقات رنگ مايل به قهوهاي و گاهي ته رنگ مايل به آبي داشتهاند که اين تجلي به اجزاي شاکله مرکب مربوط ميشود. بر اساس ساخت دوباره آنها ثابتشده است که مرکبهاي مايل به آبي از دوده صنوبر و مرکبهاي مايل به قهوهاي از دوده چراغ ساختهشدهاند. ساخت مرکب چيني به مخلوط کردن رنگدانه کربن با بست سريشمي و ضربههاي حسابشدهاي براي مخلوط کردن نياز دارد.
مرکب هندي
مرکب هندي که گاهي مرکب چيني ناميده ميشود، درواقع همان مرکب چيني است که بعدها به نام مرکب هندي رواج يافت. اين ماده دوده چراغ است که از سوخت ناقص چوب کاج يا نفت در ظروف سفالين به دست ميآيد. در هند، مرکب زغال چوب بهخوبي مرکب دوده چراغ ساخته ميشد. هنديها، نوشتههاي خود را با قلم آهني مينوشتند. آنها، پوست درخت را نازک و هموار ميکردند و سپس با ميلههاي آهني حروف را روي آن ميکندند، مرکب را روي آن ماليده و سپس آن را پاک ميکردند. رنگ سياه مرکب در گوديهاي خط کنده شده باقي ميماند.
در خطاطي هندي، رنگمايه سياه بدين روش به دست ميآمد. ابتدا، با روشن کردن فتيلهاي که در روغن کنجد قرار ميگرفت، دوده در يک ظرف سفالي جمع ميشد. سپس، مقدار کافي از اين دوده با مقداري صمغ عربي مخلوط ميشد تا مرکب يا جوهر هندي به دست آيد.
اين مرکب، در چين، با يک قلم يا مغز ني برنج که کاغذ هم با آن ساخته ميشد به کار ميرفت. اين مرکب بهآساني از بين نميرود. زماني که مقدار کمي بيکرومات آمونيوم يا پتاسيم به آن اضافه شود و کاغذ حاوي مرکب در معرض پرتوافکني تشعشعات خورشيد قرار گيرد، در مدت کوتاهي تبديل به ترکيب صمغي نامحلولي ميشود که با هيچ نوع ماده شيميايي برداشته نميشود. امروزه، اين مرکب بيشتر براي طراحي و درشتنويسي استفاده ميشود تا اهداف تجاري. اين مرکب مزيتهاي بسياري در طراحي دارد، اما استفاده از آن براي رنگ سياه در نقاشي مينياتور زياد مناسب نيست.
آمادهسازي مرکب هندي به آساني ديگر ترکيباتي است که توسط چينيها استفاده ميشود. پيشازاين در هيچ منبع موثقي ساخت آن بهروشني بيان نشده است، اما آزمايش نشان ميدهد از زغال استخوانهاي ماهي يا مواد گياهي که با آهار سريشم ماهي يا آهار عسل يا نبات را هم براي جلوگيري از ديگري مخلوط شده، ساخته شده است و احتمالا ترک خوردنش به آن اضافه ميکردند.
نقاشان به ترکيب اين مرکب چندان علاقهمند نبودند، اما مرکب هندي را به دليل شفافيت و روان بودنـش ميستـودنـد. چسـبـنـدگـي مرکبهاي هنــدي متفــاوت بود. مرکبي که در اروپا به نام مرکب هندي فروخته ميشود، ارتباطي با هند ندارد و اين مرکب پاک نشدني است (چون داراي نوعي صمغ است). ترکيب اين مرکب برحسب نوع صمغ بهکاررفته تغيير ميکند.
مرکب در ميان اعراب
روشهاي عربي ساخت مرکب پيچيدهتر بودند. در ابتدا، دوده چراغ با سوزاندن روغن، قير يا کلوفان ساخته ميشد. پسازآن، با صمغ و عسل آميخته ميشد و سپس در قالبهاي کوچک کيک يا شيريني فشرده ميشد و در موقع نياز با اضافه کردن آب، مورد استفاده قرار ميگرفت. در حدود ۱۲۰۰ سال پيش از ميلاد مسيح، چينيها اين روش را کامل کردند و مرکبي ساخته شد که در آن رنگ سياه دوده با دود کردن چوب صنوبر و روغن چراغ مخلوط با سريشم ماهي و مشک براي اصلاح بوي روغن بهکار ميرفت. در مصر، مرکب غليظ از آب و دوده با اضافه کردن تثبيتکنندههايي مانند صمغ ساخته ميشد. عنوانها، سرنامهها و سرفصلها با مرکب قرمز نوشته ميشد که نوعي شنگرف (سولفيد براي رنگ جيوه) يا اکسيد سرب بود. مصريها، گاهي از رنگ قهوهاي سپيا براي رنگ کردن نقشها و نوشتههاي روي سنگها استفاده ميکردند که در ميان مرکبهاي طبيعي بادوامترين است.
تنها رنگ مشکي يافت شده در همه نمونهها کربن بيشکل است. رنگدانهاي که بهاحتمالزياد دوده چراغ باشد و با سوزاندن مواد گياهي يا روغن يا زغال توليد شده است. کربن استفاده شده با روشهاي متفاوت با استفاده از مواد خام متفاوت يا حتي اجزاي نرمتر دوده چراغ و ترکيبات بزرگتر زغال توليد ميشد.
در مغرب مرکب سياه از پشم گرفته شده از شکم گوسفند درست ميشد. بدين ترتيب که کلالههاي پشم در يک ظرف سفالي که بالاي آتش قرارداده شده بود تکهتکه ميشد تا سوخته شود. سپس، با سنگ ساييده و بعد به آن آب اضافه ميشد و اين ترکيب حرارتي دوباره ميديد که درنتيجه خميري به دست ميآمد که پس از خنک شدن سخت و سفت بود. اين خمير در موقع نياز در آب حل ميشد و بسته به ميزان رقيقسازي، مرکب سياه يا قهوهاي به دست ميآمد.
نتيجهگيري
بر اساس مطالب بيان شده ميتوان گفت تفاوت چنداني در ترکيب مرکبهاي مورداستفاده توسط اقوام تمدنهاي موردمطالعه وجود ندارد و اجزاي اصلي مرکبهاي مورداستفاده در تمام تمدنها تقريبا يکسان بوده است. تا قبل از استفاده از مرکب آهن مازو از مرکبهاي کربني استفاده ميشد که ماده اصلي آن دوده بود که از سوزاندن مواد مختلف ازجمله روغنها و چوب درختان به دست ميآمد و اغلب با صمغ مخلوط ميشد. بعدها، به اين ترکيب مازو اضافه شد و مرکب آهن ـ مازو جايگزين مرکب کربني شد. آنچه از نتايج پژوهش به دست آمد اين بود که در ترکيب اصلي مرکبهاي همه تمدنها دو عنصر ضرورت کامل دارد: ماده رنگي (رنگينه گياهي يا معدني)؛ و بست (صمغ، سريشم ماهي) که باعث ميشود ماده رنگينه به حالت معلق باقي بماند و به تکيهگاه موردنظر بچسبد. در هر تمدني، با توجه به مواد بومي آن منطقه، مواد رنگي و بستهاي مختلف تهيه ميشد. علاوهبراين براي اهداف متفاوت، ازجمله بهبود کيفيت مرکب، افزودنيهايي به اين اجزا اضافه ميکردند. اين افزودنيها متنوع بودند. درنهايت، هر مرکب با توجه به مواد تشکيلدهنده آن، ويژگيها و خواص متفاوتي پيدا ميکرد. در جدول ذيل ميتوان نتايج اطلاعات بهدستآمده از ترکيبات مرکب در ميان ملل ايران، عثماني، چين، هند و اعراب را با هم مقايسه کرد.