وضعيت صنعت چاپ از جنبه نوع کارهايي که به آن رجوع ميشود و چاپ بستهبندي و صنعتي را به عملکرد عمده آن تبديل کرده است، ضرورت تعيين تکليف چاپخانههاي کوچک را جدي ميکند. آنها يا بايد با سرمايهگذاريهاي عمده فناوري و توان توليد، خود را ارتقا دهند و يا با آميزش و شراکت توان کافي براي عبور از گردنه توسعه توان توليدي از طريق خريد، فناوري و امکانات مدرن به دست آورند. غالبا به موضوع شراکت بهاي چنداني داده نميشود زيرا از يک سو باور بر اين است که ايرانيها نميتوانند کار شراکتي انجام دهند و از سوي ديگر تصوير درستي از چگونگي شراکت دو يا چند چاپخانه براي توسعه توان توليدي وجود ندارد. مطلب حاضر فرض را بر اين ميگيرد که چاپخانههاي ما از اين مراحل گذشته و بر ترس خود از شراکت فايق آمده باشند و اکنون در پي چند و چون شراکت و ادغام هستند. هشت توصيه عمومي که در قالب پرسش مطرح شده و پاسخهاي در خور به آنها ما را قادر ميسازد درباره فضايي که در آن به مشارکتي وارد ميشويم، تصور روشنتري داشته باشيم.
به دليل بيثباتي بازار و ريسک ادامه مسير به تنهايي و بدون کمک ديگران، در حال حاضر بسياري از مردم در جستوجوي شروع يک تجارت با همکاري يکديگر هستند. ايبانگ اِکا(Ebong Eka) ميگويد: دشواري دراين است که شروع يک مشارکت ميتواند بسيار چالش انگيز باشد. بسياري از کارآفرينان عاشق ايده کسب و کارشان ميشوند، اما به دليل فقدان عملکرد مناسب، يا به دليل عدم تقسيم مسئوليت به صورت درست ميان شرکاي تجاري، شکست ميخورند. به عبارت ديگر، قبل ازاينکه شما حتي به مرحلهاي برسيد که بخواهيد شراکت خود را رسميکنيد، کارهايي را براي بنيان نهادن پايه تجارت مشترکتان بايد انجام دهيد. به منظور کمک به شما براي تنظيم شراکت، سوالات زير را از خود بپرسيد:
۱- آيا شما شرکاي خوبي هستيد؟
در هر تجارت جديد، به خصوص در يک شرکت کوچک که توسط شرکاي تجاري اداره ميشود، هر کس تا حد اعلا قابليتها و زمان خود را وقف کار ميکند. کسبوکار نياز به ترکيبي از استعداد تعداد محدودي از افراد دارد تا گستره متنوعي از کارها نظير مديريت، سرمايهگذاري، خلاقيت، تکنولوژي و… را پوشش دهد. گيربر (Gerber)ميگويد: تعادل در يافتن همکاراني است که ميتوانند با هم کار کنند و خدمت يا محصولي عالي را تحويل دهند، در حالي که بايد اطمينان حاصل شود که دراين ميان کسي آماده و قادر به مديريت امور مالي يا مديريت فني و… است.
۲- شما چه چيزي را وارد رابطه ميکنيد؟ و چگونه به آن ارج مينهيد؟
يک رابطه نبايد صرفا شراکت افراد مشابه هم باشد. گاهي شراکت زماني نتيجه بهتري ميدهد که تنها يک فرد مسئول گروه باشد يا تنها يک فرد سهام بيشتري داشته باشد. بنابراين، کليد يک رابطه موفق اين است که سهم نسبي شرکا به وضوح تعيين شود و همه شرکا در مورد ارزش سهم يکديگر به توافق برسند. شايد شروع يک کسبوکار بدون تامين منابع مالي و سرمايهگذاري از سوي يکي از شرکا امکانپذير نباشد. هرچند ممکن است اين کار ساير شرکا را در مضيقه قرار دهد. ممکن است يک کسب و کار نيازمند يک معامله مهم با مشتري باشد که يکي از شرکا آن معامله را انجام ميدهد. ممکن است يکي از شرکا، يک تکنولوژي جديد را اختراع کند. ممکن است روش درست، ترکيبي از روشهاي ذکر شده باشد.
۳-آيا همه شما متعهد هستيد؟
شرکا قبل از آغاز به کار بايد مرز بين تعهدات فردي خود را با تعهداتشان در مشارکت، تعيين کنند. به عنوان مثال، يکي از شرکا در زمان شروع کسبوکار ممکن است بخواهد تعهدات محدودي در حيطه کارياش داشته باشد و مايل باشد تعادل خاصي را در زندگي کاري برقرار کند. همچنين اگر يکي از شرکا مسئوليتهاي مراقبت از خانوادهاي پرجمعيت را بر عهده داشته باشد، نبايد انتظار تعهد به کار تمام وقت ازاين شخص برود.
۴- آيا موضوع مهم ديگري وجود دارد که تاکنون درباره آن صحبت نشده است؟
شفافسازي در هر رابطهاي مهم است. و اين مسالهاي غيرمعمول نيست. بنابراين، شرکا بايد در مورد رسميکردن رابطه خود تدابيري بينديشند و براي روشن شدن مسايل جديد و بالقوه مشکلساز، در اسرع وقت با هم صحبت کنند.
۵- آيا بودجه کافي در اختيار داريد؟
ابعاد مالي يک رابطه تجاري همانند ازدواج ممکن است استرسزا باشد. شرکا بايد هم براي کسبوکار و هم براي نيازهاي خودشان بودجه را افزايش دهند. بودجه بايد تعيين کند که چه مقدار سرمايه براي شروع يک کسبوکار لازم است و نيز اين سرمايه از کجا تامين ميشود. همچنين لازم است موارد ضروري منجر به سوددهي، در زمان شروع کسب و کار تعيين شود. گيربر(Gerber) ميگويد: استرس در امور مالي شخصي، موضوع مهمي براي همه کارآفرينان در آغاز شروع کسبوکار است. با پيشرفت کار، شرکا مطمئن ميشوند که در صورت از دست دادن درآمد، توانايي اداره شرايط را در موقعيت مشابه خواهند داشت. از طرف ديگر، حسابهاي مالي آنها تراز نخواهد شد و اولويتهاي آنان در مورد چگونگي، مدت زمان، حفظ و هدايت کسبوکار ممکن است تغيير کند.
۶- چگونه تصميمگيري خواهيد کرد؟
شرکا بايد مشخص کنند که تصميمگيري با چه کسي است.» اغلب، شرکا سرمايهگذاريها و مسئوليتها را به طور مساوي به اشتراک ميگذارند و در مورد مسايل مهم به توافق ميرسند که همگي با هم تصميم بگيرند. در موارد ديگر، کنترل نهايي در آينده شرکت بر عهده اکثريت شرکا است؛ در حالي که يک شريک با سهم کمتر نسبت به سايرين حق وتو کردن تصميمات بزرگ، مانند فروش شرکت يا آوردن يک شريک جديد را دارد.
۷- اگر شراکت شما به اتمام برسد چه اتفاقي ميافتد؟
جدايي و تفکيک شرکا از هم، يکي از مسايلي است که مردم نميخواهند به آن فکر کنند. اما بسيار مهم است که دلايل بر هم زننده يک شراکت، در نظر گرفته شود. گاهي اوقات شکست در شراکت ناشي از يک مشکل است. مانند نزاع شرکا بر سر منابع مالي، متدها يا سر زدن عملي نامطلوب نسبت به کسبوکار از جانب يکي از آنها؛ اما اغلب به سادگي موقعيتهاي افراد عوض ميشود. به عنوان مثال ممکن است يکي از شرکا در جايي ديگر مشغول به کار شود، به دنبال فرصتي ديگر يا بازنشستگي باشد، فوت کند يا بيمار شود و قادر به ادامه کار نباشد. بنابراين شرکا نياز دارند از قبل براي آنچه که ممکن است در آينده اتفاق بياُفتد، برنامهريزي کنند.
۸- آيا شما بايد يک نهاد حقوقي را شکل دهيد؟ و قرارداد شراکت شما چه چيزهايي را بايد دربربگيرد؟
در هر مشارکت، شرکا بايد يک نهاد قانوني را در اسرع وقت ايجاد کنند تا به کسب و کارشان يک هويت مستقل بدهند. يک قرارداد خوب بايد موارد مهم زير را دربر بگيرد.
- قدرت نسبي، نقشها و مسئوليتهاي شرکا.
- هزينههاي اوليه آنها در کسبوکار و درصد مالکيتشان.
– حقوق اقتصادي شرکا درمورد پول نقد، سود و از دست دادن سرمايه.
- اداره امور و اختلافات.
- حقوق خروج از مشارکت و قراردادهاي جنبي.