مقاله حاضر به موضوع رقابت چاپ و ديجيتال در عرصه رسانهاي ميپردازد و مدعي است با توجه به نياز اطلاعرساني و خبر پراکني به سرعت، صنعت چاپ در نهايت عرصه را به طور کامل به عنصر ديجيتال و رسانه الکترونيکي واگذار خواهد کرد. اين هم تاکيدي تازه است براي اثبات اين که آينده صنعت چاپ در بخش بستهبندي و تبليغات نهفته است.
تعداد آدمهاي زنده جهان روز به روز بيشتر ميشوند. ميزان با سوادي نيز افزايش مييابد و سواد يعني خواندن و خواندن هم يعني چاپ. روزگاري اين خواندن فقط درباره کتاب به کار ميرفت. سپس عصر روزنامه و مجله رسيد و حجم چاپ را افزايش داد. اما هنگامي که اين حجم در اوج بود ناگهان رخداد ناهمراهي پديد آمد: تولد رسانههاي غيرچاپي موسوم به ديجيتال يا الکترونيک. سکته چاپ ميتوانست از اينجا آغاز شود. حداقل در مورد پديده چاپي رسانهاي، اين بايد رخ ميداد. کار رسانه اطلاعرساني و توزيع خبر است و خبر هم تازه و داغش خوب است. مشکل اين بود که رسانه ديجيتالي کاغذ و چاپ و از آن مهمتر زمان نياز نداشت و ندارد. زمان پايان تحرير خبر در آن برابر است با زمان دريافت خبر توسط مخاطب، و اين بر خلاف رسانه چاپي است که زماني براي چاپ و زماني درازتر براي توزيع نياز دارد. به اين ترتيب از اول هم معلوم بود. حداقل در عرصه رسانه، کانال چاپ قضيه را به کانال ديجيتال باخته و مجبور است فضا را براي آن رها کند. اينگونه است که ميتوان ادعا کرد در زمينه رسانههاي اطلاعرساني، چاپ ديگر جايي نخواهد داشت. اما اين گفتهها تا چه حد درست است؟ آيا رسانههاي چاپي مخاطبان خود را براي هميشه از دست ميدهند؟ قدرت جذب مخاطب در رسانههاي ديجيتال چندين برابر رسانههاي چاپي است. از سوي ديگر امکان مشارکت مخاطبان در رسانههاي ديجيتال، از طريق کامنت، ايميل و … باعث شده اين رسانهها به سرعت محبوبيت بالايي به دست آورند. در روزنامهها ديدگاه و عقايد نويسنده منتشر ميشود و بعد از انتشار مخاطبان اگر خيلي شانس داشته باشند ميتوانند نظرات موافق يا مخالفشان را براي نشريه ارسال کنند تا در مقالات بعدي مد نظر قرار گيرد اين در حالي است که در رسانههاي ديجيتال شرايط به طرز چشمگيري متفاوت است. شما مطلبي را مطالعه ميکنيد در صورت موافقت با مطلب ميتوانيد آن را در صفحات اختصاصي خود در شبکههاي اجتماعي و… به اشتراک بگذاريد. همينطور نظرتان را در قسمت کامنتها منتشر کنيد. اگر هم با مطلب مخالف بوديد بلافاصله واکنش نشان دهيد اين امر باعث شده تا روزنامهنگاران ديجيتال بتوانند بلافاصله بعد از انتشار مطلبشان در محيط مجازي از نظرات مخاطب مطلع شده و حتي مطلبشان را اصلاح کنند در حالي که در رسانههاي چاپي اين امکان وجود نداشته و ندارد. چنين جاذبههايي امکان حذف رسانههاي چاپي را قوت ميبخشد. از سوي ديگر آسيبهاي موجود بر سر راه مطبوعات بر پيچيدگي اوضاع ميافزايد. اين آسيبها را ميتوان به چند دسته تقسيم کرد: نخستين آسيب متوجه مخاطب و متاثر از عدم مخاطبشناسي مطبوعات است؛ امروزه مطبوعات ما با مشکل شمارگان مواجه هستند و اين مساله به اين دليل است که مخاطبان از مطبوعات موجود استقبال متوسطي دارند. انتشار خبر حذف انتشار نسخه چاپي نيوزويک تاييدي بر اين نظريه است. انتشار نسخه کاغذي مجله آمريکايي«نيوزويک» پس از ۸۰ سال از روز سه شنبه اول ژانويه سال ۲۰۱۳ متوقف شد. نيوزويک که سابقهاي ۸۰ ساله در زمينه انتشار مقالات و تحليلهاي خبري دارد، به يک نشريه صرفا آنلاين تبديل شد. کمکم رسانههاي چاپي جاي خود را به رسانههاي ديجيتالي ميدهند و مردم متوجه ميشوند که خريد يک روزنامه و صرف هزينه تنها براي خواندن اخبار آن چندان معقول و منطقي نيست از سويي اصطلاح”مرگ چاپ” براي ناشران مهم دنيا مفهومي بي اهميت نيست و آنها کمکم چاپ کتاب را کنار گذاشته و به کتابهاي الکترونيکي روي آوردهاند.آنها معتقدند که امروز افراد با يک جستجو در اينترنت ميتوانند به کتابهاي مورد علاقهشان دست يابند يا اخبار روزانه را بخوانند بدون اينکه به محيط زيست آسيب برسانند يا هزينههاي هنگفتي را براي چاپ روزنامه يا کتاب صرف کنند. اما کارشناسان محيط زيست به قدرت چاپ يا مرگ چاپ نميانديشند. آنها در پي نکات مثبت يا منفي رسانههاي چاپي و ديجيتال نيستند. بلکه با نسخههاي چاپي کتاب موافق نيستند، چرا که معتقدند براي نسخههاي چاپي کتاب بايد ميليونها درخت قطع شود تا کتابي چاپ شود و قطع هر درخت به نابودي محيط زيست و در نهايت رشد صنعت چاپ ميانجامد، در صورتي که ما ميتوانيم به نسخه ديجيتالي همان کتاب دسترسي داشته باشيم، بدون اينکه خطري محيط زيست را تهديد کند. اما فعلا رسانههاي چاپي يا نسخههاي ديجيتالي هر دو در دسترس هستند و هر فردي بنا به علاقه خود از آنها استفاده ميکند.
نه فقط چاپ، که روزنامهنگاران هم مرخص
اما اين فقط صنعت چاپ نيست که از عرصه رسانهاي اطلاعرساني و خبر پراکني خارج ميشود. روزنامهنگاران هم به اين روند ميپيوندند. طبق يک مقاله از سايت افق اقتصاد، روزنامهنگاري به معناي رسانهنگاري، در دوران تکامل و اوج خود به سر ميبرد. در عين حال, به معناي يک فعاليت حرفهاي در دوران گذار به عصر کاهش ابعاد حرفهاي و ورود به دوره روزنامهنگاري همگاني- اگرنگوييم تودهاي – هستيم. امروزه استفاده از رسانه به عنوان و در نقش فرستنده اطلاعات و پيام از نظر شمار، ابعادي نزديک و چند ده يا چند صد ميليوني پيدا کرده است، در حالي که در گذشته جمعيتهاي ميليوني صرفا دريافتکننده پيام و خبر بودند. علت اين امر توسعه فناوريهاي ارتباطي، افزايش سواد و آگاهي تعداد بالاي جمعيتهاي انساني به حقوق مدني خويش است. روزنامهنگاري در معناي کلاسيک خود عبارت بود از اطلاعرساني اخبار، ارايه تحليل و تفسير پيرامون همان اخبار، دادن تصاوير جامعي از وضع جامعه و روابط اجزاي آن که از ترکيب دادههاي خبري و تحليلي پديد ميآمد. جامعه روزنامهنگاران در جايي بين دادن تصوير متناسب با ثبات وضع موجود و ارايه دلايل نياز به تغيير وضع موجود، زيست حرفهاي و فعاليت ميکرد. به علت شرايط تکنولوژيکي نيز رسانهها (مطبوعات و راديو و تلويزيون) صرفا در اختيار روزنامهنگاران بودند. بنابراين جامعه از نظر رسانهاي به دو گروه مخاطبان رسانه و توليدکنندگان رسانه تقسيم ميشد: گروه معدود روزنامهنگار حرفهاي و گروه بسيار وسيع مخاطب منفعل. رابطه يکطرفه فرستنده و گيرنده. اکنون شرايط بهکلي تغيير کرده است. ابتدا در حوضه اطلاعرساني کساني که ميتوانستند با تلفن همراه خود پيام کوتاه (اس ام اس) بفرستند به رقابت وارد شدند و با آگاهي از خبر، آن را براي همه ميفرستادند. اين پديده شگرف رسانهاي که اکنون پيش پا افتاده به نظر ميرسد، با توسعه سريع فناوري به سرعت تا حد ايستادن در کناري و ارسال زنده خبر مصور از يک رخداد در حال وقوع توسط شهرونداني پرشمار تکامل يافت. اصطلاح رساي «شهروند خبرنگار» براساس اين تحول، جعل و به درستي به فرهنگ عبارات رسانهاي وارد شد و به اين ترتيب بخش عمدهاي از وظايف روزنامهنگاران به طور عمده از آنان منفک و به عهده شهروندان گذاشته شد. سپس نقش شهروندان به حوزه تحليل و تفسير توسعه يافت. آنچه در ابتدا صدور جملات معترضه، متلک و عيبجويي و طرح پرسش بود، به زودي به تحرير تحليلهاي ساختارمند و تفسيرهاي روشنگر انجاميد. امروزه بسياري از سر دبيران، برخي مطالب تحليلي را که صبح در شبکههاي اجتماعي ديدهاند در عصر و هنگام فرآوري روزنامه، از نوشتههاي همکاران خود قويتر مييابند. درست است که شبکهها سرشار از مطالب بيارزش است، ولي در ميان خاکسياه و بيارزش آنها گوهرهايي ناب نيز پيدا ميشود و تعداد و کيفيت آنها نيز در حال افزايش است. اکنون برخي توليدات کارشناساني که دانش خود را در حوزه روزنامهنگاري دادهها (data journalism) به شبکهها ارسال ميکنند بسيار در خور توجه است و حرفهاي عرضه ميشود. دور نيست روزي که واکنشهاي مثبت به مطالب تحليلي اين رسانهنويسان تازهکار، رسانههاي ديجيتال سامان يافته را به محل تبادل اخبار، تبادل ديدگاه و شکلگيري افکار عمومي در يک فضاي عمومي بدل کند: اگوراهايي به وسعت يک کشور و گاهي کل جهان. در چنين وضعيتي براي روزنامهنگاري حرفهاي چه باقي ميماند؟حرفه روزنامهنگاري هنوز يک حيطه کشفنشده و بسيار مهم دارد که اتفاقا «شهروند روزنامهنگاران» را راه گستردهاي به آن باز نيست: هزينهبر، نيازمند کار گروهي باحوصله و دانش متمرکز در حوزههاي مختلف است. اينها کيفياتي است که امکان حصول آنها در شبکههاي رسانهاي موسوم به ديجيتال کم است. البته راه آن بسته نيست و حتي در سال ۲۰۱۶ يک گروه فعال آمريکاي لاتين که کار شبکهاي ميکرد يکي از سه گزارش تحقيقي ارزشمند سال را عرضه کرد. ولي در جريان تکامل ژورناليسم هنوز در اغلب موارد اين روزنامهنگاران حرفهاي هستند که توانايي انجام وظايف روزنامهنگاري تحقيقي را دارند. بيهوده نيست که اکنون در گوشهاي ازصفحه اول نشريات معتبر سياسي جهان عبارتي با مضمون دعوت از خوانندگان براي ارايه سرنخ ديده ميشود. به عنوان جمعبندي ميتوان بدون افسوس نتيجه گرفت ورود مخاطبان سابق به عرصه خبر و سپس ارايه تحليل، فرصت روزنامهنگاران حرفهاي براي ورود به فعاليتهايي بسيار ارزشمند و سازنده در حوزه روزنامهنگاري تحقيقي را افزايش داده است. آنچه براي روزنامهنگاري حرفهاي مانده، بخش بنيادين و تحولساز اين حرفه است: يعني روزنامهنگاري تحقيقي.
آيا عمر رسانههاي چاپي رو به زوال است؟
گسترش فناوريهاي نو به ويژه در عرصه ارتباطات باعث شده تا عرصه رسانه هم شاهد تحولات گشتردهاي باشد. آيا با تولد رسانههاي ديجيتال با دسترسي آسان و فراگير بايد با رسانههاي چاپي همچون روزنامهها و مجلهها خداحافظي کرد؟ يک پژوهشگر ايرنا به طرح اين پرسش از تعدادي از روزنامهنگاران پرداخت و نظر آنها را در ارتباط با رقابت رسانههاي جديد و سنتي و سرنوشت رسانههاي چاپي در عصر توسعه فناوريهاي ديجيتال جويا شد.يکي از اين روزنامهنگاران در مورد مسئله اصلي رقابت بين رسانههاي رسمي و غيررسمي ميگويد: تاکنون رسانههاي سنتي به شکل کاغذي به صورت عرضه در دکهها و بعدها به صورت اشتراک، نياز مخاطبان خود را پاسخ ميدادند اما بعد از اين که فضاي وب پا به عرصه وجود گذاشت و رسانههاي آنلاين شکل گرفتند، رسانههاي سنتي در مقابل رسانههاي جديد عقب افتادند. افرادي که در اين دوره گذار قرار داشتند از فناوري استفاده ميکردند و رويکرد خود را از دريافت اطلاعات به شکل سنتي به سمت دريافت آنلاين اخبار تغيير دادند؛ به اين دليل رسانههاي سنتي و کاغذي نگران از دست دادن مخاطبان خود شدند و در نتيجه رسانههاي نوشتاري ناچار شدند همان قالب مطبوعاتي خود را در قالب آنلاين نيز ارايه دهند. هرچند که در دنياي وب ميتوان فراتر از روزنامه عمل کرد و به عنوان مثال ميتوان اخبار مرتبط را در پايان هر خبر قرار داد يا از عکس و فيلم استفاده کرد اما باز هم در مرحله تحليلي که شامل گفتوگو با کارشناسان، ديدگاه روزنامه نگار و غيره است روزنامه همچنان براي انتقال گزارش يا مقاله جايگاه خود را دارد. عمر رسانههاي چاپي طولانيتر از آن است که در رقابت با رسانههاي ديجيتال حذف شوند وگمان نميرود اين که مقاله يا گزارش درون چه رسانهيي کار شود- شامل کاغدي، الکترونيکي يا گوشي همراه- تاثيري بر روي آينده مطبوعات داشته باشد. نوع رسانه را مخاطب تعيين ميکند. تا زماني که مخاطب رسانههاي سنتي وجود دارند اين رسانهها نيز وجود خواهند داشت؛ در غير اين صورت مجبور ميشوند مانند برخي روزنامههاي مشهور بينالمللي انتشار کاغذي خود را متوقف کنند. تغيير مطبوعات نوشتاري مشروط به تغيير سليقه مردم است اما اين سليقه چه زماني تغيير ميکند قابل پيشبيني نيست و بستگي به تاثير بافت اجتماعي دارد امروز رقابت اصلي ميان روزنامهها و خبرگزاريها نيست بلکه رقابت اصلي ميان رسانههاي رسمي و منابع اطلاعاتي غيررسمي چون توييتر، فيسبوک، وايبر و غيره است. اين شبکههاي اجتماعي از سرعت انتقال اطلاعات بالايي برخوردارند و به راحتي از طريق گوشي همراه و تبلت نيز قابل دسترسي هستند. بنابراين آنها رقيبي جدي براي مطبوعات و خبرگزاريها محسوب ميشوند. اين در حالي است که صحت و سُقم اخبار آن مشخص نيست و از طرفي نيز نميتوان خط خبري خاصي را در آن پيگيري کرد؛ چه بسا که تعدد خبرها در اين شبکهها باعث اعتماد بيشتر کاربران شود. پس امروز نياز به ارايه راهکاري است تا با اين حوزه رقابت شود.
رسانههاي چاپي و عرصههاي تحليلي
دبير سايت هم در گفت و گو با گروه پژوهشهاي خبري ايرنا اظهار داشت: بعد از ظهور اينترنت، سرعت اطلاعرساني افزايش چشمگيري يافت. به دنبال افزايش سرعت در حوزه اطلاعرساني، بنگاههاي رسانهاي که تا قبل از اينترنت در رسانههاي چاپي (مکتوب) يا بنگاههايي که کار جديتر رسانهاي ميکردند مانند راديو و تلويزيون، در بستر جديدي قرار گرفتند که در اين بستر اگر نتوانند اطلاعات را به موقع به مخاطب خود انتقال دهند آنها را از دست خواهند داد. وي افزود: اين سرعت در رسانههاي جديد باعث شد که مخاطبان زيادي براي پيگيري ادامه خط خبري به آن ها مراجعه کنند. مثال معروفي که بيشتر اساتيد از آن استفاده ميکنند جريان اعدام «صدام حسين» است. اين اتفاق حدود اوايل صبح رخ داد؛ درست زماني که سردبيران، روزنامهها را به چاپ رسانده بودند. زماني که سردبيران تصميم به چاپ فوقالعاده گرفتند ديگر دير شده بود و مخاطبان از سايتهاي مختلف اين خبر را دريافت کرده بودند و حتي ادامه خط خبري را از اينترنت دنبال ميکردند. نعمتي ادامه داد: تحول از طريق اينترنت حوزههاي ديگري را نيز در زمينه اطلاعرساني مورد تاثير قرار داد. بعد از به وجود آمدن اينترنت، روزنامهها بيشتر به سمت روزنامهنگاري تحليلي ميروند يعني بيش از اين که بخواهند خبري عمل کنند، تحليل خبر را به مخاطبان خود ارايه ميدهند. به عبارت ديگر در رسانهها و مطبوعات عناصر ۶ گانه خبري وجود دارد که روزنامهها بيشتر بر روي چرايي و چگونگي خبر نمايش ميدهند. بنابراين، مسايلي از اين قبيل باعث شد که رسانهها در عرصه جديدي قرار گيرند و حتي رسانههاي چاپي نيز به سمت ايجاد روزنامههاي آنلاين سوق داده شوند. البته روزنامههاي آنلاين هنوز به طور جدي در ايران شکل نگرفتهاند چرا که هنوز به ازاي هر روزنامه چاپي، روزنامه آنلاين وجود ندارد. پس ابتدا بايد روزنامههاي آنلاين در کشور شکل بگيرد و جاي باز کند تا پس از آن بتوان به سمت پيشرفتهاي ديگري با عنوان روزنامهنگاري مجازي (سايبر ژورناليست) پيش رفت. اين روزنامهنگار در ادامه گفتوگو با پژوهشگر ايرنا تصريح کرد: در دوران جديد روزنامهنگاري آنلاين، تغييرها در حوزه رسانه لحظهاي شد. رسانهها بايد متناسب با اين دگرگوني نسبت خود را با وقايع و رويدادها تعريف کنند. به عنوان مثال روزنامههاي چاپي به اين سمت رفتند که حوزههاي« نرم خبر» را افزايش دهند و حوزههاي تحليلي خود را عميقتر و جديتر کنند. بنابراين اگر رسانههاي چاپي، ديداري و شنيداري متناسب با تحولها تغيير يابند مخاطب خود را از دست نخواهند داد و در غير اين صورت ميدان را براي رسانههاي نوظهور ديگر -که همگي مبتني بر وب هستند- خالي ميکنند. حتي اگر رسانههاي شنيداري کشور نتوانند خود را با فضاي جديد انطباق دهند راديوهاي اينترنتي جاي آنها را خواهند گرفت و در چند سال آينده آنها را از عرصه ي رقابت کنار خواهند زد وي هر چند تاکيد کرد که رسانههاي مدرن از پيشرفت قابل ملاحظهاي برخوردار بودهاند اما ناکارامدي روزنامهها را رد کرد و افزود: بعد از به وجود آمدن فضاي وب مخاطب ميتوانست علاوه بر خواندن مطلب، نظر خود را نيز ارايه دهد. بعد از آن روزنامهها کمي تعامليتر شدند و بخشهايي چون ستونهاي حرف مردم و گزارشهاي مردمي را به مطالب خود اضافه کردند. معتقد نيستم که با پيشرفت رسانههاي مجازي روزنامههاي چاپي کارامدي خود را از دست بدهند.
رسانههاي چاپي و تغيير کارکرد
معاون سردبير يک روزنامه نيز با اشاره به تحول رسانهها ميگويد: زماني رسانهها کاغذي و روزنامهها به عنوان منبع خبررساني محسوب ميشدند؛ بعد که رسانههاي الکترونيک پا به عرصه وجود گذاشتند براي تاکيد به صحت اخبار، استناد به راديو اهميت پيدا کرد. امروز منابع خبري نه روزنامهها و نه راديو و تلويزيون بلکه رسانههاي بينفردي هستند. اينک اخبار از طريق گوشي همراه و مراجعه به سايت هاي خبرگزاريها يا از طريق پيامک انتشار مييابد. وي با تاکيد بر اين که روزنامهها کارکرد اطلاعرساني و خبردهي سريع خود را از دست دادهاند، ميافزايد: امروز چند اتفاق بايد به وقوع بپيوندد؛ اول اين که روزنامهها از خبرنگار بايد به سمت روزنامهنگار حرکت کنند چرا که اخبار خام از طريق خبرگزاريها بسيار سريع در اختيار مردم قرار ميگيرد و روزنامه نميتواند توليد خبر داشته باشد. پس روزنامهها بايد اين ماده خام را تبديل به تحليل کنند و به مخاطبان خود ارايه دهند. وي تحليل و تببين خبر، شفافسازي، ابهامزدايي را از وظايف روزنامهنگاري نوين دانسته و تصريح ميکند: روزنامه هرچند به خاطر محدوديتهاي زماني نميتواند اخبار جديد را منتشر کند اما تا روز بعد وقت دارد تا تحليلهاي عميقي از خبر روز گذشته ارايه دهد؛ به عبارتي امروز کارکرد روزنامهها نه خود خبر بلکه بعد از خبر است. پس نياز روزنامهها نه خبرنويس بلکه تحليلگر خبر و کارشناس روزنامهنگار است. همزمان با افزايش روي آوردن خبرگزاريها و سايتهاي آنلاين به کارهاي تحليلي، نياز است که روزنامهها کارکردهاي جديدي در پيش بگيرند. البته اين موضوع برميگردد به اين که روزنامهنگاري در آينده به چه ميزاني پيشرفت کند. نه تنها روزنامهها، بلکه خبرگزاريها و سايتهاي خبري بايد بتوانند همزمان با تغيير و تحولها، تغيير کارکرد بدهند و از انعطاف لازم در اين مسير برخوردار باشند. از آنجايي که مخاطبان با توجه به نيازهاي خود به گزينش سايتهاي مورد نظر اقدام ميکنند پس نياز است که رسانهها نيز به اين امر توجه داشته باشند؛ در غير اين صورت از صحنه رقابتها کنار زده خواهند شد؛ چرا که بر اساس مکتب کارکردگرايي(فونکسيوناليسم) وقتي کارکردهاي يک شي يا کالا حذف شود آن عنصر به خوديخود از بين ميرود. پس در اين رويکرد رسانههايي که کارکردهايشان را رسانههاي ديگر بر عهده ميگيرند اگر نتوانند براي خود کارکرد جديدي تعريف کنند از دايره نيازهاي مخاطبان حذف ميشوند با توجه به ظهور رسانههاي جديد که قابليت تبديلپذيري، تحرکپذيري، اتصال و غيره دارند به تدريج رسانهها به سمتي پيش ميروند که ميتوان خبر را در حال حرکت، در همه جا و با قابليت تحرکپذيري مطالعه کرد. در آينده بايد رسانهها به سمتي حرکت کنند که روزنامه، مجله، تلويزيون، راديو و سايت داشته باشند و بر حسب نياز و متناسب با شرايط و محتوا از قابليتهاي مورد نظر استفاده کنند. بنابراين اگر روزنامهها به صورت تک بعدي – به صورت کاغذي- به فعاليت خود ادامه دهند به جايي نخواهند رسيد و به دليل وجود رسانههاي رقيب و موازي از صحنه رقابت حذف خواهند شد. در مجموع، با توجه به ويژگيهايي که رسانههاي نو و ديجيتال نسبت به رسانههاي چاپي دارند رقابت در اين عرصه براي رسانههاي چاپي به شدت دشوار شده است و نياز است تا در برهه هاي مختلف تدابير مناسب انديشيده و راهکارهاي مناسب اتخاذ شود. در غير اين صورت چه بسا که رسانههاي جديد عرصه را بر آنها تنگتر کنند و سرانجام به عمر آنها پايان دهند.