
اگرچه محاسبه نقطه سربهسر و دستيابي به آن مطلوب است، اما نميتواند هدف نهايي يک واحد توليدي و انتفاعي باشد. سرمايهگذاران در اينگونه واحدها، با سود مساوي صفر قانع نميشوند و بازده مطلوبي را از سرمايهگذاريهاي خود انتظار دارند.
تجزيهوتحليل C.V.P براي تعيين سطح مطلوبي از فعاليت (ميزان توليد) که ضمن تأمين اقلام ثابت و متغير بهاي تمامشده، سود قابلقبول و از پيش تعيينشدهاي را نيز تأمين کند، مورداستفاده قرار ميگيرد. اگر سود مورد انتظار برحسب ريال بيانشده باشد، ميتوان بهسادگي آن را به رقم اقلام ثابت اضافه کرد و با همان فرمول متداول نقطه سربهسر، سطح مطلوب فعاليت را محاسبه کرد. مثلا اگر شرکت آفتاب که در بخش قبل مثال زده شد (قيمت فروش هر واحد از فوارهها به مبلغ ۵۰۰ ريال، اقلام متغير هر واحد از آن ۳۰۰ ريال و اقلام ثابت کلا بالغبر ۱،۰۰۰،۰۰۰ ريال برآورد شده است )، انتظار تحصيل سودي برابر ۸۰۰،۰۰۰ ريال را داشته باشد، محاسبه سطح مطلوب توليد فوارههاي گردان به شرح زير انجام ميشود:
سود مورد انتظار + اقلام ثابت + اقلام متغير = درآمد کل فروش
ريال ۴،۵۰۰،۰۰۰ = 500 × ۹،۰۰۰ = TR = درآمد کل فروش
در پارهاي از موارد، سود مورد انتظار برحسب يک رقم ثابت بيان نميشود بلکه بر مبناي درصدي از درآمد فروش تعيين ميشود. مثلا اگر سود مورد انتظار شرکت آفتاب به ميزان ۲۰ درصد درآمد فروش و اقلام متغير نيز به ميزان ۶۰ درصد درآمد فروش تعيينشده باشد، محاسبات به شرح زير انجام ميگردد:
سود مورد انتظار + اقلام ثابت بهاي تمامشده + اقلام متغير بهاي تمامشده = درآمد فروش
واحد ۱۰،۰۰۰ = 500 ÷ ۵،۰۰۰،۰۰۰
– بـررسـي آثـار تغـيير اقـلام ثابـت بهاي تمامشده
عنوان اقلام ثابت بهاي تمامشده به مخارجي اطلاق ميگردد که در آينده بسيار نزديک قابلتغيير نباشد. اما بسياري از اقلام ثابت، جنبه اختياري دارد و در صورت تمايل مديريت، ميتوان آن را در آينده نزديک يا در بلندمدت تغيير داد. در ارزيابي تصميمات مربوط به اقلام ثابت، تجزيهوتحليل C.V.P نقش ارزندهاي دارد.
اين تجزيهوتحليل با استفاده از اقلام ثابت جديد بهآساني انجامپذير است. با ادامه مثال شرکت آفتاب، فرض کنيد که انتظار ميرود اقلام ثابت در دوره آينده اضافه و به ۱،۵۰۰،۰۰۰ ريال بالغ گردد. در اين صورت، نقطه سربهسر جديد به شرح زير محاسبه ميشود:
نقطه سربهسر جديد را از طريق بررسي حاشيه فروش نيز ميتوان به دست آورد. از آنجا که حاشيه فروش (CM) هر واحد از محـصول بالغبر ۲۰۰ ريال
(۲۰۰ = 300 – ۵۰۰) است، افزايش اقلام ثابت به ميزان ۵۰۰،۰۰۰ ريال مستلزم اضافهتوليدي معادل ۲،۵۰۰ واحد (۲،۵۰۰ = 200 ÷ ۵۰۰،۰۰۰) است تا اين اقلام ثابت اضافي را تحت پوشش قرار دهد. بنابراين:
نقطه سربهسر جديد، واحد ۷،۵۰۰ = 2،۵۰۰ + ۵،۰۰۰ نقطه سربهسر قديم
– بـررسـي آثـار تغـيير اقـلام متغير بهاي تمامشده
اغلب اوقات ممکن است که نرخ مواد اوليه، دستمزد يا ساير اقلام متغير، دستخوش تغيير گردد و درنتيجه ضرورت اصلاح در اقلام متغير مدل نقطه سربهسر را ايجاب کند. مثلا اگر در مثال شرکت آفتاب، اقلام متغير يک واحد از ۳۰۰ ريال به ۳۷۵ ريال افزايش يابد، محاسبه نقطه سربهسر جديد به شرح زير انجام خواهد گرفت:
همانگونه که ملاحظه ميشود، افزايش اقلام متغير يک واحد، حاشيه فروش (CM) را کاهش ميدهد و بنابراين براي تأمين اقلام ثابت لازم است که تعداد بيشتري از محصول توليد و فروخته شود.
– بررسي آثار تغيير قيمت فروش
اثر تغيير قيمت فروش محصول بر نقطه سربهسر، مشابه اثر تغيير اقلام متغير است. زيرا هر دو اين تغييرات، ميزان حاشيه فروش را تحت تاثير قرار ميدهد. مثلا اگر در مثال شرکت آفتاب، قيمت فروش فوارههاي گردان از ۵۰۰ ريال به ۴۶۰ ريال کاهش يابد، محاسبه نقطه سربهسر جديد به شرح زير است:
– بررسي آثار تغيير استراتژي مديريت
در بررسي آثار تغييرات مشروح بالا، همواره فرض بر اين بود که در هر يک از حالات، تنها يکي از پارامترها تغيير ميکند و همانطور که ملاحظه شد، محاسبه نقطه سربهسر جديد در اينگونه موارد آسان بود. اما اغلب در عمل، چند پارامتر بهطور همزمان تغيير ميکند که تجزيهوتحليل رياضي آن امکانپذير است، اما ارائه آن در يک نمودار، عملي نيست.
براي بررسي بيشتر اينگونه تغييرات مرکب، ميتوان چند تغيير را بهطور همزمان در يک محاسبه C.V.P دخالت داد. فرض کنيد که مديريت شرکت آفتاب تصميم به افزايش دستمزد کارگران گرفته است که درنتيجه آن، اقلام متغير بهاي تمامشده يک واحد نيز اضافه ميگردد. شرکت آفتاب، براي حفظ سود مورد انتظار خود در سطح ۹۰۰،۰۰۰ ريال، دو راهحل در مقابل خود دارد. راهحل اول اين است که قيمت فروش فواره بهمنظور جبران افزايش اقلام متغير بهاي تمامشده، بالابرده شود که اين راهحل ممکن است باعث شود تعداد محصول فروختهشده کاهش يابد. راهحل دوم، خريداري يک ماشين جديد و خودکار کردن قسمتي از فرايند توليد است که اين امر موجب کاهش اقلام متغير مثلا دستمزد ميگردد. خريداري اين ماشين، اقلام ثابت بهاي تمامشده شرکت را از يکميليون ريال به سه ميليون ريال افزايش ميدهد، اما در عوض اقلام متغير بهاي تمامشده يک واحد از ۳۰۰ ريال به ۲۶۰ ريال کاهش مييابد. تعداد فروش موردنياز براي تأمين سود مورد انتظار (۹۰۰،۰۰۰ ريال) در صورت اجراي راهحل دوم، به شرح زير محاسبه ميشود:
در راهحل اول، قيمت فروش هر واحد از محصول به ۵۵۰ ريال افزايش مييابد و براي حصول اطمينان از کم نشدن تعداد فروش يک برنامه بازاريابي جديد اجرا ميگردد. اجراي اين برنامه موجب افزايش اقلام ثابت بهاي تمامشده به ميزان ۸۰۰،۰۰۰ ريال ميشود. ضمنا اقلام متغير بهاي تمامشده يک واحد نيز ( به علت افزايش دستمزد ) به ميزان ۴۲۵ ريال برآورد شده است. بنابراين، محاسبه نقطه سربهسر در صورت اجراي راهحل اول، به شرح زير است :
مديريت شرکت آفتاب است که بايد براي انتخاب يکي از دو راهحل مشروح بالا تصميم گيري کند. بديهي است که اجراي راهحلهاي بالا موجب تحصيل سود مساوي ميشود، اما راهحل دوم براي دستيابي به اين سود، به فروش کمتري نياز دارد. به هر صورت تصميمگيري بر مبناي اين اطلاعات چندان هم آسان نيست زيرا متغيرها و عوامل ديگري نيز در آن دخالت دارد. مثلا در راهحل دوم مديريت خود را براي اقلام ثابتي معادل سه ميليون ريال متعهد ميکند. همانطور که ملاحظه ميشود، عليرغم اطلاعاتي که حسابداري مديريت فراهم ميکند، تصميمگيري کماکان به عهده مديران باقي ميماند. بررسي اينگونه مسائل و ساير پارامترهاي موثر بر اين تصميمات، در بخشهاي بعدي با تفصيل بيشتري انجام ميشود.
نسبت حاشيه ايمني
اين نسبت، معياري از تفاوت بين فروش واقعي و فروش در نقطه سربهسر را بهصورت درصدي از فروش ارائه ميکند.
مثلا اگر فروش واقعي يک واحد توليدي بالغبر ۲۴۰۰۰ واحد و فروش در نقطه سربهسر آن بالغبر ۱۵۰۰۰ واحد باشد، نسبت حاشيه ايمني به شرح زير محاسبه ميگردد:
نسبت حاشيه ايمني را ميتوان براي ارقام پيشبينيشده دورههاي مالي آتي نيز بکار برد. مثلا اگر پيشبيني فروش يک واحد توليدي بالغبر ۴۰ ميليون ريال و پيشبيني فروش در نقطه سربهسر بالغبر ۲۶ ميليون ريال باشد، در اين صورت:
نسبت حاشيه ايمني را در مراحل طرحريزي ميتوان بهعنوان معياري از سنجش احتمال خطر بکار برد. اين معيار يکي از ضوابط مدل تصميمگيري، در انتخاب يکراه از بين راهحلهاي موجود، محسوب ميشود. اگرچه نميتوان عدد معيني را بهعنوان يک حاشيه ايمني مناسب تعيين کرد، اما بهطورکلي ميتوان گفت که هرچه اين نسبت بالاتر باشد، احتمال خطر راهحل در دست بررسي ازنظر تحمل زيان کمتر است.
منبع : کتاب حسابداري مديريت، تاليف دکتر رضا شباهنگ، انتشارات سازمان حسابرسي