در چند ماه اخير پرتنشترين نوسانات را در اقتصاد ايران به چشم ديديم. قيمت سکه و ارز به گونهاي هر روز و هر ساعت بالاتر رفت که گويي همه در يک کابوس محبوس شده بوديم و آنچه را که داشت رخ ميداد باور نميکرديم، چراکه مشخص بود حقيقت داشتن اين کابوس، کسبوکار را ميخواباند.
در اين شرايط، کسي که ميخواهد در حوزه صنعت چاپ همچنان فعال بماند و به خصوص از چاپ ديجيتال، با يک توجيه اقتصادي مشخص بهره ببرد، چه بايد کند؟ روند چاپ ديجيتال در حال حاضر در دنيا چگونه است و قرار است به کجا برسد؟
در جهان امروز که تبليغات در هر امري حرف اول را ميزند و عنصر چاپ، يکي از اصليترين ابزار اين حرفه است، بايد براي تنظيم رابطه بين عرضه و تقاضا چه کرد؟ در يک طرف چاپخانههايي حضور دارند که با گراني کاغذ دست و پنجه نرم ميکنند و در سمت ديگر، کارفرماياني که بايد به سفارش کالاي خود توجيه اقتصادي ببخشند. شايد پذيرش چنين اتفاقي سخت باشد اما امروز، اولويت مشتري بيشتر از آن که کيفيت کار باشد، چندوچون قيمت است و در اين ميان، مردم جامعه که مصرفکنندگان نهايي هستند، از حق بديهي خود محرومند، آنها هزينه ميکنند اما به اندازه آن مبلغ با کالاي با کيفيتي رو به رو نميشوند. توليدکنندگان صرفا خواستار آن هستند که سرپا باقي بمانند و اين خواسته طبعا روند کاري چاپخانهداران را تغيير ميدهد، ضمن اين که بسياري از دستگاههاي مربوط به چاپ افست نيز بدون استفاده در گوشه کارخانهها باقي ماندهاند و از سوي ديگر اهالي اين صنعت براي ادامه کار دست نگه داشتهاند؛ آنان که روزگاري صنعتي بيرقيب بودند و مشتري ناچار بود خودش را با ساز آنان هماهنگ کند، امروز به دليل روي کار آمدن رقيبي به نام چاپ ديجيتال، موقعيت بلامنازع خود را از دست دادهاند.
وجه به اينکه بايد سرعت توليد محصولات خود را با ذائقه دائما در حال تغيير مردم همگام کنند، در صورتي که کالاي قديمي خود را با بستهبندي جديد عرضه کنند،گوي سبقت را در فروش از يکديگر ربودهاند و اين يک فرصت مسلم براي ترويج چاپ ديجيتال به حساب ميآيد، چراکه به مدد اين فناوري ميتوان جديدترين تغييرات را در اسرع وقت و با تيراژ مناسب اعمال کرد.
آنان حاضرند براي توليدات جديد خود که به اندازه محدودي هم هست، به سراغ چاپ ديجيتال بروند که ذاتا در تيراژ کم، بهصرفهتر است و در عين حال براي کساني که خارج از دايره به موضوع نظر ميکنند، اين اشتباه را به وجود ميآورند که چاپ ديجيتال اساسا يک فرآيند فاقد اعتبار لازم و به قولي دم دستي است و حالا که در هجوم بحران اقتصادي به آن توجه شده، احتمالا در صورت بازگشت رونق اقتصادي، به دست فراموشي سپرده ميشود! اين نگاه غيرمنصفانه به چاپ ديجيتال، تا حدودي حاصل ماهيت خود آن هم هست، چراکه ديجيتال ذاتا براي ساده کردن فعاليتها به وجود آمد اما بايد دانست که عرصهايست سهل و ممتنع؛ به اين معنا که شايد در ظاهر اينطور برداشت شود که هر کسي ميتواند با اندکي تلاش، در عرصه چاپ ديجيتال شروع به کار کند اما هيچ صنعتي وجود ندارد که از مهارت و تخصصگرايي بينياز باشد و به قول معروف، فوت کوزهگري آن را هر کسي عالم نيست. شايد بهتر باشد فعالان چاپ ديجيتال قبل از هر چيز، در جهت تشخص بخشيدن به جايگاه ديجيتال در صنعت چاپ کوشا باشند و بعد با تمرکز روي صنعت بستهبندي، رونقي به فعاليت خود تزريق کنند. به نظر ميرسد برندسازي، اولين اقدامي است که بايد بهعنوان پيش نياز اين امر، صورت بگيرد. اين واقعيت، يکي از نتايجي بود که طي ميزگردي که در دفتر ماهنامه ”صنعت چاپ“ صورت داديم حاصل شد و حالا شما را به مطالعه شرح کامل آن دعوت ميکنيم.
جلال ذکايي (مدير گروه ترنج): تکرار اين حرف شايد ملالآور باشد اما اين يک واقعيت است که ديجيتال راهي براي گريز باقي نگذاشته است و اين صرفا به حوزه چاپ مربوط نميشود بلکه همه حوزهها را در برميگيرد. اوايل، ورود چاپ ديجيتال بهمنزله يک تخريب بود اما اخيرا به چشم يک فرصت به آن نگاه ميکنند. از نگاه من چاپ ديجيتال هم ميتواند فرصت باشد و هم ميتواند تهديد باشد، بايد ديد ما چگونه به سمت آن ميرويم. اگر عاقلانه به آن نظر کنيم حتما ميتواند کسبوکار همه حوزهها را رونق بدهد. وضعيت امروز چاپ ديجيتال چگونه است؟ به محملي براي قاچاق تبديل شده و به لجام گسيختگي نشر غيرقانوني منجر شده است که اين يک آسيب جدي براي حوزه نشر به حساب ميآيد. در هر حوزهاي اگر منطقي و قانونمند جلو برويم و اصول و قواعد ديجيتال را رعايت کنيم، آن را تبديل به يک فرصت کردهايم اما اگر غير از اين باشد چطور؟ امروز دستگاههاي استوک يا دستگاههاي دست دوم بهصورت غيراستاندارد وارد کشور ميشود و معلوم نيست کاربري آنها در کجاست. خروجي اين دستگاهها به رقابتهاي منفي منجر ميشود و دودش به چشم مصرفکننده ميرود. اگر حوزه کتاب را بهعنوان مثال در نظر بگيريم، اين مصرفکننده هم ميتواند ناشر باشد و هم خواننده و از نظر کيفي هم قاعدتا کيفيت مناسب را ندارد. پس اگر ما با موضوع چاپ ديجيتال منطقي برخورد کنيم، اين عرصه يک فرصت است و حتي در آينده نيز فرصتهايي را پيشرو خواهيم داشت. ما تنها صنعتي نيستيم که با رکود و عدم رونق کسبوکار و تحريم و نوسان نرخ ارز مواجهيم. هر بلايي که سر ديگر صنعتها ميآيد، سر ما هم ميآيد و ما در اين مشترک هستيم. آن چيزي که انحصارا و اختصاصا به حوزه چاپ مربوط ميشود و ريشه خيلي از مشکلات است اين است که هيچ مرکز مديريت خاصي براي چاپ ديجيتال نداريم. منظور من لزوما تشکيل يک انجمن يا تشکل يا نهاد و يا نظاير اينها نيست، کما اينکه تجربه خوبي هم از اين اتفاق در خاطرمان نداريم، مقصود اين است که بهتر است مرکزي براي مديريت چاپ ديجيتال وجود داشته باشد که لزوما خارج از دولت باشد و درون صنف و بدنه، تا بتواند اين صنعت را به جايي برساند. بعد ميتوان درباره موضوعاتي مثل جواز داشتن صحبت کرد يا اينکه حداقل به يک سازوکاري دست پيدا کرد. يادم است براي طرحي به نام ”عاشوراييان فجرآفرين“ بنرهايي چاپ و به هيئتها اهدا ميشد. بعد يک پروپوزال کامل را به ارشاد ارائه شد تا اين اتفاق روشمند شود و هم از نظر کيفيت و هم از نظر قيمت همه چيز سامان پيدا کند، اما متأسفانه اين کار به انجام نرسيد، چراکه از جايي دستور رسيده بود اين بنرها به سرعت توليد شود. آن بلايي که آن موقع بر سر چاپ لارج فرمت آمد، الان در حوزههاي مختلف ديگر تداوم يافته است. اگر آن نهاد تنظيمکننده روابط دولت با صنف و همچنين رابطه صنف با بدنه مصرفکننده وجود داشته باشد، مديريت موردنظر ما دستيافتني است.
محمود پديدار (مدير شرکت پديد پردازش پايدار): اگر نگاهي به جايگاه صنعت چاپ ديجيتال در ابعاد بينالمللي آن داشته باشيم، ميبينيم همه شواهد و قرائن و آمار و ارقام و تمامي تجزيه و تحليلهاي آماري مبين رشد خيلي خوب چاپ ديجيتال در آينده است. حجم مالي چاپ ديجيتال در سال ۲۰۱۳ چيزي در حدود ۱۳۰ ميليارد دلار در کل بوده است و طبق پيشبينيهايي که کردهاند اين رشد در سال ۲۰۲۴ با ۲۲۵ درصد رشد به چيزي در حدود ۳۰۰ ميليارد دلار خواهد رسيد. چاپ ديجيتال هم از بُعد تکنولوژي و هم از بعد بازار استفاده درحال رشد است. دستگاهها به سمت هر چه صنعتيترشدن پيش ميروند و اين يعني دستگاهها قابلاطمينانتر ميشوند و حجم توليد ماهيانهشان خيلي بالا ميرود. کيفيت چاپ به مراتب بيشتر ميشود و ثبات کيفيت و گراماژ کاغذ مورد استفاده در چاپ هم بهتر ميشود و همه اينها نشانگر اين است که صنعت چاپ از نظر تکنولوژي رو به رشد است. از نظر کاربردي چاپ ديجيتال در چاپ کتاب حضور خيلي خوبي دارد، چراکه يک ارزش افزوده ايجاد کرده است و آن ايجاد امکان شخصيسازي است که انعطاف خيلي خوبي را ايجاد ميکند. همچنين در چاپ تجاري موقعيت خيلي خوبي دارد و به حوزههايي مثل ليبل و بستهبندي ورود پيدا کرده است. مخاطبان اين شيوه از چاپ هم، دارند به همين نسبت گسترده ميشوند. اگر قبلا ذهنيت ما اين بود که در گوشهاي از يک دفتر فني چاپ ديجيتال صورت ميگيرد حالا ميدانيم که چاپخانههايي بسيار بزرگ براي ديجيتال ساخته شده و چاپخانههاي افست بسياري هم بهعنوان مکمل از اين دستگاه استفاده ميکنند. چاپ ديجيتال در استوديوهاي عکاسي قابل استفاده است و همچنين در مراکز دولتي. اين نگاه کلي و جهاني به چاپ ديجيتال است و روند روبهرشد آن هم کاملا مشخص است. اما در کشور خودمان وضعيت چاپ ديجيتال چگونه است؟ بايد گفت در چند اتفاق غيرمتعارف در ايران در زمينه چاپ ديجيتال صورت ميگيرد که موارد آن را آقاي ذکايي به درستي اشاره کرد. ما در چند سال گذشته يک دوره تحريم را پشت سر گذاشتيم و اين موضوع اثرهاي بسيار منفي را روي چاپ ديجيتال ايجاد کرد. يکي اين که دستگاههاي چاپ ديجيتال آفيس خارج از حوزه صنعت چاپاند و کاربرد ديگري دارند اما به حوزه صنعت چاپ ورود پيدا کردند. شما ميدانيد که خيلي از چاپهايي که به اسم ديجيتال دارد انجام ميشود با دستگاههاي آفيس بهدست ميآيد. اين آسيب متأسفانه تنها مختص به کشور ماست. اگر شما به دروپاي ۲۰۱۶ مراجعه کنيد ميبينيد به رغم اين که نمايشگاه تحت نام و سايه ديجيتال قرار گرفته، شما هرگز نميتوانستيد يک دستگاه آفيس را پيدا کنيد. ديگر آن که دستگاهها که به صورت استوک و بيشناسنامه و متفرقه وارد ميشوند و جز آسيب و دردسر و تبعات منفي چيزي براي اهالي اين صنعت و استفادهکنندگان آن ندارند، وجود ندارد. ظرفيت بالقوه صنعت چاپ در کشور ما خيلي بالاست ولي وقتي قياسي را با کشورهاي همجوار صورت ميدهيم و وضعيت آن را در عربستاني با يک چهارم جمعيت ما يا اماراتي با يک بيستم جمعيت ما مقايسه ميکنيم، ميبينيم فاصلههاي معناداري بين ما و آنها وجود دارد. صنعت چاپ و بهخصوص چاپ ديجيتال در کشور ما مثل طفلي است که به دليل بيماريهاي گوناگون در همان طفوليتاش باقي مانده و نتوانسته بزرگ شود و رشد کند که با وضعيت اقتصادي امروز اتفاق دور از انتظاري هم نيست. جامعه ما درحالحاضر از همه ظرفيتهاي چاپي خود استفاده نميکند و صنعت چاپ فعلي به دليل اين که تحت تأثير مسائلي فرامتني است، نميتواند از تمام ظرفيتهاي خود بهره بگيرد.
سعيد ايران عقيده (مدير چاپ ديجيتال شهاب): شرايط اقتصادي کشور در حال حاضر آنقدر بحراني است که من بيشتر به فکر سرپا نگه داشتن خود هستم تا اينکه بخواهم بدانم چاپ ديجيتال به کجا خواهد رسيد. امروز بازار است که تعيين ميکند سرمايهگذار ماشين دست اول انتخاب کند يا دست دوم؟ يا با ماشين آفيس خدمات عرضه کند. دورهاي که ما کارمان را شروع کرديم قيمت برايمان اصلا مهم نبود. بازار بهشدت نيازمند چنين خدماتي بود و با هر قيمتي خواستار آن بودند. دستگاههاي من هم اروپايي و آمريکايي بودند و قيمتي هم که به مشتري ميدادم قيمت پاييني نبود. قيمت يک پلاتر معمولي از قيمت ۵ دستگاه خودرو پيکان گرانتر بود. در سال ۸۲ ماشيني داشتيم که قيمت آن ۵۵۰ هزار يورو بود. اگر الان بخواهيم چنين دستگاهي را داشته باشيم چه نوع از سرمايهگزاري را بايد برنامهريزي کرده باشيم که توجيه داشته باشد؟ در دوراني هم جامعه اين خدمات را طلب ميکرد و هم دولت وارد گود شد. خودشان کارفرما و پيمانکار شده بودند و در نتيجه، همه ايرادات کار هم پنهان بود. يک تومان را هم براي خودشان ده تومان فاکتور ميکردند. امروز اما من شخصا اصلا کار دولتي را قبول نميکنم. هرچند زماني کسي مثل آقاي ذکايي در بدنه دولت بود که دوست داشت دولت هم در اين زمينه ارتقاء پيدا کند و به همين دليل از افراد متخصص کمک گرفت. در چنين دورههايي نتايج خوبي گرفتيم. الان اما اجازه اظهارنظر به ما نميدهند. کيفيت مرده است. مردم حتي براي پيتزاي ۵هزارتوماني استقبال نشان ميدهند و اين درحالي است که همه ما ميدانيم قيمت تنها پنير آن بيشتر از اين رقم است. جامعه چرا به اين سمت رفت؟ امروز وقتي کسي زنگ ميزند قبل از هر سوال ديگر قيمت را ميپرسد. گويا مشخصات برايش مهم نيست. در دورهاي اما رقابت من و آقاي اسدي در مورد کيفيت بود. به همين دليل ما هر ماشيني را با هر قيمتي ميخريديم تا محصول خوبي توليد کنيم و بتوانيم درباره کيفيت صحبت کنيم. الان اما يک سرماخوردگي ساده صد هزار تومان تمام ميشود و طرف دکتر نميرود. از طرفي ما هم مجبور ميشويم خودمان را با مشتري همساز کنيم. من که نميتوانم هر روز فهرست قيمتم را تغيير بدهم. آنها صرفا به فکر هرچه ارزان تمام شدن کارشان هستند. امروز تصميمگيريها به گونهايست که ما به هر طرفي که ميرويم به بنبست ميخوريم. ما دو پروژه بزرگ را قبل از عيد از دست داديم و اتفاقا خوشحال هم هستيم چراکه جنس موردنياز آن اصلا وجود نداشت. البته کسي بود که آن را به مشتري ارائه بدهد اما ميگفت دو رول بيشتر نميدهد چراکه در آينده نزديک مشتريهاي ديگري هم هستند که آن را بخواهند. ميخواهم بگويم همه در برابر مشکلات اقتصادي بيتفاوت شدهايم و ديگر هيچ خبري حتي غافلگيرمان هم نميکند. اين نابهسامانيها روابط بين اهالي يک صنعت را هم بهم ريخته است و در يک معامله وقتي شما بگوييد خودت را بگذار جاي من، دهن من هم بسته ميشود اما درعينحال، چارهاي هم ندارم. آيا بايد تغيير صنف بدهم؟ در شرايط تغيير شغل نيستم و البته در مشاغل ديگر هم اين داستانها به چشم ميخورد. چرا که هيچکس سر جاي خودش نيست. من امروز حتي به ديگران هم هيچ توصيهاي در زمينه اين حرفه و صنعت نميکنم و هيچ راهکاري ندارم. شايد مديريت هزينه، تنها چيزي باشد که به ذهنم ميرسد، در اين حد که حتي از برخي هزينههاي واجب هم بگذريم تا اوضاع به يک ثبات نسبي برسد. فايده چاپ ديجيتال را هم همه ميدانيم اما از دردسرهايش هم همه باخبريم. از طرف ديگر مزايايي هم دارد. چاپ محصول براساس نياز شايد مهمترين اتفاقي است که اين روش از چاپ رقم زده است.
سعيد عنبرستاني (مدير چاپ ديجيتال مدرن): با آقاي ايرانعقيده موافقم. الان واقعا نميشود راهکار خاصي ارائه داد. تنها بايد آن چيزي را که داريم حفظ کنيم؛ مثل تعداد پرسنل و نوع کاري که دارد صورت ميگيرد تا خود چاپخانه را بتوانيم حفظ کنيم. اين راهحل براي دفاتر متوسط رو به بالاست. ايجاد خلاقيت و يک ارزش افزوده براي مشتري هم ميتواند بهعنوان آخرين راهحل شناخته شود. من شخصا عاشق حرفه چاپ ديجيتال هستم و بيست سال از عمر و جوانيام را در اين راه گذاشتم. به دنبال کشف همه ابعاد تکنولوژيک آن بودم و با اين حرف دوستمان موافقم که چاپ ديجيتال در مسير رشد جهاني است اما درعينحال بايد پذيرفت که ايران يک جزيره است. لاجرم بايد به آن متفاوت نگاه کرد. اخيرا اينطور گفته ميشود که با توجه به کم شدن تيراژ کتاب، ممکن است ناشرها به سراغ چاپ ديجيتال بيايند، اما هنوز چنين اتفاقي رخ نداده است. نميشود انتظار داشت چاپخانهاي چاپ افست خود را کنسل کند و به سراغ ديجيتال برود، هنوز چنين اتفاقاتي رخ نداده است. ما افت کار را از بهمن ماه احساس کرديم. همانطور که گفتم تنها با يک ايده نو ميتوان اين صنعت را نجات داد. سرمايهگذاري جديد به زمان حاضر مربوط نميشود، چراکه هنوز به ثبات نرسيدهايم. اين کاريست که مجموعههاي متوسط رو به بالا بايد انجام دهند. تنها فايده وضعيت فعلي اين است که کارگاههاي بسيار کوچکي که دارند صرفا با يک ماشين آفيس کار ميکنند حذف ميشوند.
سعيد منفرد (مدير فروش شرکت توتاليا): به اعتقاد من خيلي از مشکلات فعلي کوتاهمدت هستند و نبايد آنچنان نگاه عميقي بهشان داشت. يک سري از مشکلات اما درازمدت و ساختارياند و هميشه بودهاند. من فکر ميکنم مشکل اصلي چاپ ديجيتال اين است که از آن اعتبار موردنياز در بازار بيبهره است و شايد بهتر باشد بگوييم اعتبارش را از دست داده و اينطور باب شده که هرگاه کسي ميخواهد کار بيکيفيتي را به چاپ برساند بهسراغ ديجيتال برود. ۱۰ سال قبل چاپ ديجيتاليهاي خيلي خوبي فعال بودند که حذف شدند و بازار به دست يک سري آدمهايي افتاد که دستگاه استوک يا آفيس دارند و کيفيت پايين کار هم برايشان امري عادي است. در بازار امروز گروه ديگري هم داريم که چاپ ديجيتال و افست را با هم تجميع کردهاند و اين اتفاق در داشتن قدرت به آنان خيلي موثر بوده است. اين شرکتها کارها را يک روزه به مشتري تحويل ميدهند. اين روند شايد مشابه اتفاقي باشد که براي هايپرمارکتها افتاد. يعني ابتدا لبنياتي وجود داشت و بعد سوپرمارکت شد و در انتها به هايپرمارکت بدل شد. شايد چاپ ديجيتاليها هم بايد مستقلا ميزان سرويسدهي خود را بالاتر ببرند تا به اين ترتيب مشتري جذب شود. من فکر ميکنم اتفاقا رونق چاپ ديجيتال در زمان حاضر بايد نسبت به شش ماه قبل بيشتر هم باشد، چراکه تيراژها پايين آمده و همه بلاتکليف هستند. همه دنبال کار صدتايي هستند، اما صدتايي با کيفيت. يک واحد توليدي کوچک با يک دستگاه کونيکا و يک آفيس کوچک قدرت جذب مشتري دارد و حتي خط تا را با يک خودکار ميزند. بايد کاري کنيم اين تفاوت و تمايز در بازار به چشم بيايد تا مردم بدانند چاپ ديجيتال کدام است و فتوکپي کدام. اگر شما با چاپخانهها صحبت کنيد به شما ميگويند که تيراژشان اغلب هزارتايي شده است. من کسي را ميشناسم که دويست تايي زينک ميبندد. جلوي اين کار را فعالان چاپ ديجيتال ميتوانند بگيرند. نبايد اجازه بدهند به چاپ ديجيتال بهعنوان امري پيش پا افتاده نگاه شود. فعالان اين عرصه بايد سهم خودشان را از بازار بگيرند. من خيليها را ميشناسم که چاپ ديجيتال دارند و در کنارش يک چاپ افست هم اجاره کردهاند. کار اينان رونق دارد و سفارشهايي با تيراژ هزار و دو هزار را هم تحويل ميگيرند.
سامان اسدي (رئيس هيات مديره گروه شرکتهاي ساروبن): وقتي درباره چاپ ديجيتال صحبت ميکنيم در حال صحبت درباره چند گروه و طيف هستيم؛ يک گروه فروشندگان دستگاههاي چاپ هستند و يک گروه، سرويسدهندگان خدمات چاپ. هر دو داراي نظراتي هستند، ضمن اين که نوع چاپ ديجيتالي که در مورد آن صحبت ميکنيم با هم متفاوت است. ما در دوراني بزرگترين چاپکننده ديجيتال خاورميانه بوديم و بعد شرايط عوض شد و نگاهمان به چاپ ديجيتال تغيير کرد و ميتوان گفت از چشممان افتاد. زماني به جواني که تازه ميخواست کار را شروع کند گفتم تو اگر ميخواهي کاري مثل رفتگري را شروع کني مثل اين است که داري با يک دسته اسکناس بيست توماني بازي ميکني. اگر خيلي خوب کار کني سر ماه يک برگ خودت را ميکشي. اگر هم ميروي مثلا مهندس معمار بشوي باز داري با يک دسته اسکناس کار ميکني که البته ۵۰ توماني است. اگر وارد کار تجارت بشوي داري با يک دسته اسکناس صد دلاري بازي ميکني. تو سر ماه تنها ميتواني يک برگ بکشي پس کاري را انتخاب کن که ارزش داشته باشد. زماني در اقتصاد ايران دسته اسکناسي که در اين مثال گفتم براي چاپ ديجيتال دسته اسکناس بزرگي بود. ما کار و تلاشمان را ميکرديم و برگمان را ميکشيديم. امروز بهعنوان خدماتدهنده چاپ ديجيتال همان زور را ميزنيم و برگهمان را هم ميکشيم. ولي امروز دسته اسکناس چاپ ديجيتال بهعنوان خدماتچي، دوتوماني شده است. دليل هم دارد. يک روزي اگر شما ميخواستيد دستگاه چاپ ديجيتال بخريد بايد يک سرمايه بزرگ ميداشتيد. همانطور که آقاي پديدار گفتند امروز آمار چاپ ديجيتال خيلي رشد کرده ولي ببينيد در چه حوزههايي است که اين رشد خيلي بارز است؟ در آن حوزهاي که دارد دستگاه چاپ ديجيتالي را توليد ميکند که نه در عرصه کار، بلکه براي مثال در اتاق دختر من در خانه است. البته اين را هم در نظر داشته باشيم که چاپ ديجيتال در حوزه بستهبندي هنوز يک جايگاه کاملا متفاوت از حوزه نشر و تبليغات دارد. ما مشترياني داشتيم که سفارشهاي بزرگ به ما ميدادند و دسته اسکناس چاپ ديجيتال را بزرگ کرده بودند همگي يک کونيکا مينولتا ۴۵۰ به قيمت شش يا هفت ميليوني داشتند که سرويس خوب از آن ميگرفتند. در اين بحث اينطور مطرح شد که دستگاه استوک به اشتباه وارد مملکت شد اما من ميگويم اين اتفاق چيزي است که اقتصاد آن را ديکته
کرده است. شرکتي به من ماهي بيست ميليون سفارش چاپ ديجيتال ميداده، از وقتي يک دستگاه هفت تومني خريده، خودش کارهاي خودش را چاپ ميکند و از کيفيت آن هم راضي است. الان در خانه هر کسي که نگاه کنيد يک پرينتر رنگي ليزري هست. تبليغات جهاني هم براي اين محصولات ميشود. الان بيشتر تبليغات با محوريت محيطزيست است و شعارشان هم صرفهجويي در مصرف کاغذ. شما اين روزها هر محصولي که تهيه کنيد، چند موردشان کاتالوگ دارند؟ هيچکدام. اين يک سياست جهاني است. امروز حفظ محيط زيست دغدغه اصلي قشر جوان در کل جهان است. زيراکس بهعنوان شرکتي که ليدر چاپ ديجيتال در اين مملکت بوده امروز راهکارهايي را به ديگران ميفروشد که منجر به هرچه کمتر شدن چاپ کاغذاي است. به تمام سازمانها نرمافزاري ميفروشد که مبتني بر پيپرنت است و به اين ميانجامد که چاپ کاغذي کم شود. شخصا امکان ندارد ديگر روزنامه بخرم. آنلاين ميخوانم. از نظر جهاني، اصولا چاپ درحال کمرنگ شدن است اما رشد ديجيتال را شاهد هستيم زيرا تيراژهاي اندک دارند ارزش پيدا ميکنند. همچنين در حوزه بستهبندي چاپ ديجيتال خيلي ارزش پيدا ميکند. دستگاههاي چاپ ليبل که در صنعت بستهبندي ارزش دارند، مهمترين دستگاههاي نمايشگاه دروپاي اخير بودند. ما امروز در دنيا بهعنوان خدماتدهنده چاپ ديجيتال کمرنگ ميشويم چراکه هر کس نياز داشته باشد دستگاهش را در خانه يا محل کارش دارد. اگر قرار است امروز چاپ ديجيتال را در کشور ارتقاء دهيم بايد روي بستهبندي ديجيتال مانور دهيم، چراکه عمر بستهبندي ادامهدار خواهد بود و کالاها بايد در يک بستهبندي عرضه شوند، زيرا هنوز شما براي کادو دادن يک کتاب هم دوست نداريد از بستهبندي صرفنظر کنيد. متأسفانه فعلا عقبافتادهتر از اين هستيم که بخواهيم روي دستگاههاي چاپ بزرگ سرمايهگذاري فکري و مالي و برنامهريزيهاي اين چنيني کنيم. بهتر است فکرمان را به دستگاههاي کوچکتر محدود کنيم که به راحتي در دفتر کار و خانه کاربري دارد. همچنين در حوزه کاري خودمان بايد به دستگاههاي تکميلي فکر کنيم، چراکه بههرحال هر کسي بعد از چاپ مجبور است آن را تا بزند و ما ميتوانيم خدمات بعد از چاپ را ارائه بدهيم. سرمايهگذاري شرکت ما هم اکنون، روي همين دستگاههاي تکميلي بوده است. از بد روزگار در هنگام شروع کارمان، سرمايهگذاري ما روي دستگاه اروپايي بود و فکرمان اين بود که محصول با کيفيت را به مشتري ميدهيم. امروز اما حتي نميشود قيمت دستگاه اروپايي را به مشتري گفت. از طرف ديگر به خريدار دستگاه ارزان چيني هم نميشود خرده گرفت. اقتصاد ما چنين چيزي را ايجاب ميکند. اين اقتصاد ورشکسته است و تنها با اتکا به نفت زنده مانده است. در چنين وضعيتي بايد به کساني که دستگاه چيني وارد ميکنند، آفرين هم گفت؛ دستکم آنان کالايي را مهيا ميکنند که کساني ميتوانند بخرند. اقتصاد ايران ديگر کشش دستگاه با کيفيت و گران اروپايي را ندارد. در گذشته ما در ماه پنج يا شش دستگاه ميفروختيم و الان هر سه ماه يکي را به فروش ميرسانيم. در مورد آن خريدار با خودم فکر ميکنم چه منطق اقتصادي وجود دارد که يک منگنه را با قيمت ۲۰ ميليون تومان از من بخرد؟ بنابراين ديگر جايي براي رونق اوضاع کسي که ميخواهد کسبوکاري مربوط به خدمات چاپ داشته باشد، وجود ندارد و از سوي ديگر، بستهبندي جاي کار بسياري دارد و چاپ ديجيتال بايد روي آن مانور بدهد. اين يک ظلم است که بخواهيم به مخاطب کم اطلاع، خدمات چاپ ديجيتال را بهعنوان يک تجارت پرسود معرفي کنيم زيرا خودمان ميبينيم که چگونه مشتريهايمان در دو حوزه انتشارات و تبليغات يکي يکي کم ميشوند، چراکه مردم کتابها را در اينترنت ميخوانند و شرکتهاي تبليغاتي هم يک دستگاه چاپگر رنگي کوچک دارند.
ذکايي: خواننده مجله شما با خواندن شرح اين ميزگرد با مجموعهاي از نظرات و ايدهها و راهکارها مواجه ميشود که اصلا اميدوارکننده نيست و حوزههاي مختلفي را هم دربرميگيرد. در اين ميان نکته خيلي مهمي وجود دارد که هر فرد فعال در حوزه چاپ ديجيتال يا حتي چاپ افست بايد بداند و آن موضوع برندسازي است که بايد خيلي به آن توجه شود. در همين وضيعت فعلي که گلايه داريم از کم شدن سفارش و پرداختهاي نامنظم و رکود کار و غيره، کساني هستند که دارند کار خودشان را ميکنند و موفق هم هستند. چرا موفق شدهاند؟ آنان در حوزه برندسازي خوب کار کردهاند و همچنين، حوزه کاري خودشان را تخصصي کردهاند. آنان هم سرمايه داشتند و هم توانايي و از بين همه کارهاي ممکن، صرفا به سراغ يک بخش رفتهاند اما يک مواجهه تخصصي با آن داشتهاند. مشتري هم وقتي او را شناخته تقريبا رضايتش جلب شده است. آنان همچنين هزينه خود را مديريت کردهاند و آن را به حداقل رساندهاند و به جاي قيمتشکني، به سراغ قيمت رقابتي رفتهاند. حالا بياييد ساير حوزههاي کسبوکار را در نظر بگيريد؛ مثلا اسنپ. اين شرکت با استفاده از يک تکنولوژي فضاي کسبوکار را دگرگون کرده است. هم قيمتش را کاهش داده و هم خدماتش را افزايش داده است. به اين ترتيب يک بازار وسيع را از آن خود کرده است. در ابتدا شايد بهنظر برسد کسبوکار آژانسها کساد شد اما واقعيت امر اين است که به حدي از رقابت انجاميد. انواع و اقسام برندهاي ديگر آمدند. بالاخره اين بازار است که تعيين ميکند شما با چه شرايطي در اين بازار بمانيد. جالب است که چندسال قبل افستيها نگران بودند و ميگفتند اگر ديجيتال بيايد ما بدبخت ميشويم و… حالا براي خود ديجيتاليها اين نگراني ايجاد شده که با اين همه دستي که زياد شده چه کار کنيم. هرکس بتواند برندسازي کند مشتري خاص خودش را خواهد داشت.
پديدار: آمار جهاني ميگويد حجم کار چاپ ديجيتال دائما رو به افزايش است. در زمينه الکتروفتوگرافي نشريه پايرا اينطور عنوان کرده که در سال ۲۰۱۸ الکترو فتوتوگرافي چيزي در حدود ۱۰۰ ميليارد صفحه A4 توليد داشته و در سال ۲۰۲۴ به حدود ۱۸۰ ميليارد صفحه ميرسد. پس حجم کار رو به افزايش است. کاري که در منزل يا دفاتر در سطح کوچک انجام ميشود و آقاي اسدي در صحبتهايش به آن اشاره داشت اصلا در حيطه صنعت چاپ به حساب نميآيد. در نمايشگاه دروپا، در هيچ غرفهاي هيچ چاپگر روميزي را مشاهده نميکرديد و حتي دستگاه آفيس هم وجود نداشت. زيرا کاربرد اينها در صنعت چاپ نيست.
ايران عقيده: شما داريد جهاني فکر ميکنيد در حاليکه اينجا ايران است.
محمود پديدار: توضيح خواهم داد. صنعت چاپ در يک نگاه کلي رو به افول است اما صنعت چاپ ديجيتال روبهرشد است. بازار دارد بزرگتر ميشود درحالي که ما شاهد رکود در چاپ افست هستيم. حتي اخيرا آماري منتشر شده بود مبني بر اينکه به زودي کتب آنلاين جاي کتب کاغذي را تمام و کمال ميگيرند اما چنين آماري درست در نيامد و هنوز بسياري از مردم ترجيح ميدهند کتاب را به همان شيوه مرسوم و فيزيکي مطالعه کنند. بايد بدانيم هر تکنولوژي وقتي وارد بازار شود به اين دليل که هنوز به بلوغ خودش نرسيده با ريسک همراه است. اين ريسک هم ميتواند تهديد باشد و هم فرصت. در سال ۱۳۷۰ در صنعت ليتوگرافي وقتي اولين اسکنرهاي درام را که فيلمهاي تفکيک شده ليتوگرافي را توليد ميکردند به ايران آورديم، اجرت کار، سانتي ۵ تومان بود و اين درحالي بود که آن زمان هزينههاي ما بسيار نازل و ناچيز بود. همين اجرت در سالهاي بعد وقتي هزينهها وحشتناک شده بود به ۱۸ ريال رسيد. آقاي ايرانعقيده ميگويد در سال ۸۲ دستگاه ۵۵۰ يورويي را وارد کرده و بايد دانست اين تکنولوژي در آن زمان در ابتداي راه خود بود و سرمايهگذاري ايشان در بازه زماني مناسب انجام شده است. اما تکنولوژي وقتي جلو ميرود تغييرات زيادي را با خود به همراه دارد، هم در دستگاه و تکنولوژي و هم در کاربرد. مطمئن باشيد اگر ما اين مشکلات اقتصادي را هم نداشتيم باز هم ما در حوزه رقابتي چالشهايي را ميداشتيم. در کشورهاي ديگر هم فعالان حوزه در حال رقابتاند. در کشورهاي ديگر هم خيلي از کارخانههاي چاپ افست تعطيل شدند با اين وجود که مشکلات ما را ندارند. شرکتهاي بزرگ هرگز نميتوانند کار تبليغاتي خود را با يک پرينتر روميزي به انجام برسانند. ما داريم درباره صنعت نشر و چاپ تجاري و تبليغاتي و ليبل صحبت ميکنيم، البته اين درست است که امروز به دوران نويني از عرضه کالا به بازار رسيدهايم و همچنين به تعريف جديدي از برقراري ارتباط با مشتري. اگر ما در شرايط خوب، بتوانيم کار کنيم هنر نکردهايم. زيبا اين است که در شرايط بحراني هم بتوانيم پايدار بمانيم. در افست هم همه چيز به همين روال است و کساني باقي ميمانند که روشها و خلاقيتها و تعاريف جديدي از موضوعات را کشف ميکنند. کيفيت بالا وقتي با قيمت مناسب توام بشود و همچنين ارتباط صحيح با مشتري موجب ميشود که کسبوکار نخوابد و در بازار بقا داشت.
سعيد ايرانعقيده: من هميشه روي ماشينآلات حرفهاي پافشاري کردهام و همواره از اين بابت دچار زيان شدهام. در اين کشور چاپخانههاي بسيار خوبي با بچههاي بسيار با دانش فعال بودند که بعد از مدتي از دور خارج شدند. زماني شرکتهايي ميآمدند و کاري را دست ميگرفتند که داراي سطحي از استاندارد بودند. اين استاندارد را شرکتي ميتوانست همراهي کند که از نيروي متخصص، ابزار به جا، ماشين درست و خيلي چيزهاي ديگر بهرهمند باشد. حجم کارهاي بزرگ هم يا براي شرکتهاي خارجي بود يا دولت. مشتري خاص خودش را هم داشت و موفق بود. حالا چطور؟ حالا مشکل ما اين است که تقاضا براي کار ضعيف زياد شده و آنها ميدانند که دارند کار ضعيف تحويل ميگيرند اما برايشان مهم نيست، چون ارزان است. ما داريم جايي زندگي ميکنيم که استاندارد جهاني را ميشناسيم اما نميتوانيم آنها را وارد کشور کنيم. ما مصرفکنندهاي داريم که به دنبال جنس ارزان است. ما در بدترين شرايط موجود سرمايهگذاريمان را ادامه داديم. بديهي است که الان نميتوانيم اعتباري را که طي اين سالها اندوختهايم از بين ببريم. نميتوانيم کاري را که خودمان قبول نداريم از دفتر بيرون بفرستيم. من در آن سالها هر شش ماه يک بار يک تکنولوژي جديد را وارد مملکت ميکردم. الان با گران شدن دستگاهها چه بايد کرد؟ وقتي يک دستگاه صد ميليوني ميخري با چند سفارش ميتواني هزينه خريدت را در بياوري؟ اگر قرار است قيمت محصولمان را پايين بياوريم که سفارش زياد بگيريم، با هزينههاي ديگرمان چه کنيم؟ زماني بود که حاشيه سود ما خوب بود و تقاضاکننده هم از ما يک کيفيت خوب را ميخواست. يادم ميآيد شرکت ما تبليغات دور زمين يک دوره بازيهاي فوتبال را از آن خود کرد، البته بعد از کلي رايزني و اين شرط که اگر خوب نبود پولش را ندهند. ما توانستيم دو سه دوره کار کنيم و پول خيلي خوبي هم بگيريم ولي دست آنوريها توي کار آمد و اين فرصت را از ما گرفتند. بههرحال فرصت رقابت وجود داشت.
محمود پديدار: در بحث چاپ ديجيتال دوستاني هستند که از ۱۵ سال قبل شروع کردهاند و خيلي از آنان موفق نبودهاند. اگر شرکتي مثل چاپ ديجيتال مدرن توانسته دوام بياورد و خودش را به روز کند، به اين خاطر است که تکنولوژيهاي جديد را گرفته و به غير از آن، خودش را به دانش روز هم مجهز کرده است. آقاي ايرانعقيده يکي از افراد برجسته چاپ ديجيتال در تهران است. ايشان يک يأس عميق نسبت به کل شرايط دارند و يا اوضاع را اصلا مناسب نميبينند. کساني مثل خانه چاپ و طرح جزو پايهگذاران چاپ ديجيتال بودند و تأسيسات بزرگي را به خدمت گرفتند ولي به مرور، بايد ميپذيرفتند که با پيشرفت تکنولوژي ديگر به چنين تشکيلات معظمي نياز نيست. يک روز يک دستگاه ۶۵۰۰ را از ما گرفتند به جاي آن دستگاه ۶۰۶۰ که قبلا به خاطرش پول خيلي زيادي داده بودند. آنان زماني اين دستگاههاي گران ۶۰۶۰ را به خدمت گرفتند و بعدها متوجه شدند يک دستگاه ۶۵۰۰ کار آن سه دستگاه ۶۰۶۰ را انجام ميدهد! اين يک دستگاه پروداکشن است و با دستگاه آفيس فرق دارد. تکنولوژي دستگاه ۶۵۰۰ مربوط به ۱۲ سال قبل است و منسوخ شده و هرگز توان رقابت با دستگاههاي مدرن را ندارد. اگر کسي ميخواهد در اين بازار دوام داشته باشد بايد تکنولوژي روز را به خدمت بگيرد. حتي افست هم بايد چنين رويهاي را در پيش بگيرد. در فضاي ديجيتال هر دو سه سال يک بار يک قابليت جديد اضافه ميشود. زماني چاپخانهدار به مشتري ميگفت برو سه روز ديگر بيا و امروز ميتواند بعد از نيم ساعت سفارش را به او تحويل دهد، ضمن اين که اين تحويل بايد با بستهبندي مناسب و شيک و همراه با احترام باشد. امروز از سيستمهاي تعامل آنلاين استفاده ميکنند که مشتري دقيقا ميداند کارش در کدام مرحله از پردازش قرار گرفته است. بنابراين نتيجه ميگيريم که سبد محصولات بايد کامل باشد. اگر چاپخانهاي ديجيتال را به خدمت ميگيرد بايد مراحل تکميلي بعدش را هم فراهم کند. هر چه اين دست پرتر باشد مشتري راضيتر است. ما در شرايطي از اقتصاد قرار گرفتهايم که هيچ کداممان از يک هفته بعدمان خبر نداريم اما اين پايدار نيست و حتما از آن عبور خواهيم کرد.
اسدي: روشي که آقاي پديدار ميگويد براي ما امکانپذير نيست. چرا؟ چون آن سرمايهگذارياي که پيشنهاد ايشان را ميطلبد در عرصههاي اقتصادي ديگر بازدهي بيشتري دارد. پس در شرايط فعلي مملکت چاپ ديجيتال رونق نخواهد گرفت. به عبارت بهتر دوام و درآمد در گرو آن شرايطي است که آقاي پديدار ميگويد اما اين شرايط سطحي از سرمايهگذاري را ميطلبد که در عرصههاي ديگر خيلي بيشتر کار ميکند. بنابراين در چاپ ديجيتال ما محکوم به فنا هستيم. اگر قرار است سرمايهگذار جديدي به حوزه ورود کند، توصيه من به او، بستهبندي است.
عنبرستاني: پيشنهاد من هم براي کسي که هنوز ميخواهد در عرصه فعال باشد اين است که از امکانات موجودش براي ايجاد خلاقيت استفاده کند. او درحقيقت بايد ارزشافزودهاش را به مشتري بفروشد. مثلا ما چاپ ديجيتال را تنها چاپ کتاب و برگ نبينيم. چاپ بنر، وينيل، پوستر و پارچه را هم شامل ميشود. تمرکزشان را هم بيشتر روي لارج فرمت بگذارند. منظور من از کتاب به بالاتر است. ما امروز فروشگاههاي زنجيرهاي داريم که به پوستر ديواري نياز دارند و آنان براي ما نسبت به کتاب، بازار بهتري دارند. اخيرا يک شرکت دانشبنيان براي سفارش کاري به ما مراجعه کرد. من قيمت مناسبي به او دادم و گفتم هر برگ ۱۰۰۰ تومان و او گفت در انقلاب جايي را سراغ دارد که اين کار را با برگي۴۰۰ تومان سفارش ميگيرد. يک بروشور دو رو با خط تا را چطور ميتوانند ۴۰۰ تومان بزنند؟ من نميدانم آنها دارند چطور کار ميکنند اما وجود دارند.
منفرد: من تنها ميخواهم يک نکته را اضافه کنم، چاپ ديجيتال براي حوزه بستهبندي هنوز گران است اما ميتوان براي آينده اميدوار باقي ماند. توصيهام براي شرايط حاضر، ايجاد خلاقيت است.
ذکايي: خيليها به من مراجعه ميکردند و ميخواستند چاپخانه راه بياندازند و تصورشان اين بود که در اين راه سختترين کار گرفتن مجوز است. من به آنها ميگفتم سادهترين کار راه انداختن چاپخانه است. به فرض اين که من مجوز را به تو ندهم، برو به قيمت مثلا ۲۰ ميليون آن را بخر. اينطور شد که همه تصورات ذهني آنان بهم ميريخت. به آنها گفتم وقتي سرمايهات را تهيه کردي و به واردکننده سفارش دادي، در کمتر از ۲۴ ساعت جرثقيل دم دفتر توست براي آن که ماشين را به تو بدهد. تو بگو براي کدام بازار ميخواهي کار کني. مشتريات کيست؟ اگر مشتري داري، هر درخواستي را که او ميخواهد فراهم کن و بعد کسب تو به راه ميافتد. توصيهام به خوانندگان شما اين است که ببينند براي کدام بازار ميخواهند کار کنند. بنابراين فقط بايد به بازار و مشتري نگاه کرد.
ايرانعقيده: فقط يک نکته اساسي باقي مانده است، شرايط زماني و مکاني را مورد توجه قرار بدهيم. درحالحاضر چه بايد کنيم؟ واقعيت اين است که در شرايط اقتصادي امروز هيچکس جرأت سرمايهگذاري ندارد.
سارا کنعاني