محدود ساختن رسانهها، به نام امنیت به کام مافیا
وقتی بشنوید تیم ملی کشورتان به ته جدول سقوط کرده، چه حالی پیدا میکنید؟
حال و روز حرفهایهای مطبوعات و رسانه در روز جهانی آزادی رسانهها، یعنی سوم ماه مه برابر با ۱۳ اردیبهشت، چنان بود. ایران در ردهبندی «شاخص آزادی رسانهها در جهان» بین ۱۸۰ کشور، در ردیف ۱۷۴ قرار گرفت.
با هر دیدگاهی که به این شاخص نگاه کنیم، خود را در وضعیتی نامطلوب مییابیم. حتی اگر اعتبار مرجع گزارشکننده و نحوه داوری این رتبهبندی را زیر سئوال ببریم و جرزنی کنیم، باز هم تنها چند پله میتوانیم رتبه ایران را جا بجا کنیم.
اما این شاخص، مثل اغلب پدیدههای دیگر، تنها به دستاندرکاران مطبوعات و رسانه مربوط نمیشود، بلکه بر زندگی و روحیه تکتک افراد جامعه، اثر میگذارد. این شاخص میتواند یکی از دلایل افسردگی در جامعه، احساس نومیدی بین جوانان و فرار مغزها و همه عواقب آن باشد. نبود آزادی مطبوعات و رسانهها، نشانهای از تعطیل شدن بخشهایی از قانون اساسی مرتبط با حقوق مردم است؛ نشانهای از عملکرد معکوس قانون و دستگاه قضاست؛ نشانهای از غیرشفاف بودن و گسترش فساد است؛ نشانهای از رواج بیعدالتی و تضییق حقوق عموم مردم و نشانهای از دهها شاخص ویرانگر و شرمآور دیگر است.
از همین چند نشانهای که برشمردیم، چه حاصل میشود جز به فنا رفتن سرمایه اجتماعی، گسترش فقر و محرومیت و کاهش کیفیت زندگی، گسترش بیکاری، کارتنخوابی، حاشیهنشینی، فقر، فحشا، اعتیاد و انباشته شدن زندانها، لبریز شدن دادگاهها از پروندهها و خودکشی و فرار مغزها و خدا میداند که دامنه این رنجنامه، از کجاست تا به کجا؛ با این اوصاف وای به حال امنیت ما!
ما داریم درباره تجربهای واقعی و عینی که حاصل اعمال سیاستهایی ۴۰ ساله است، صحبت میکنیم، نه بحثی نظری و فلسفی و عقیدتی، از مواردی میگوییم که برای همه آنها گاه آمارهای تکاندهندهای از سوی منابع حکومتی منتشر میشود و فجیعتر از آن را خود آن نهادها میدانند و به ما نمیگویند.
بنابراین به عنوان شهروند حق داریم بپرسیم آیا محدود ساختن آزادی رسانهها و گردش آزاد اطلاعات به سود امنیت جامعه بوده است یا به سود مافیا؟ و بپرسیم چه بر سر اهداف انقلاب و شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی(عدالت اجتماعی) آمد و با این سیاستگذاریها و محدود کردن رسانهها چه باقی مانده است از آن شعارها و آرمانها؟!
سردبیر