چراغ چاپخانه خاموش است / موجی گرم زیرپوست شهر می‌جوشد / کسی این صدای خاموش را می‌شنود؟

صحبت از کسادی و بی‌رمقی بازار نیست، فراتر از این‌هاست. چاپخانه‌ها یکی پس از دیگری دارند، بسته می‌شوند، کارگاه‌هایی که چند دستگاه چاپ و صحافی و تیغ‌زنی در آن‌ها روشن بود و هر کدام ده، دوازده نان‌آور خانواده را به کار گرفته بود، حالا خاموش‌اند.
کارگران روانه کجا شده‌اند و خانواده‌هایشان چه می‌کشند؟
نهادهای صنفی و متولیان دولتی که از چندسال پیش هشدارها را شنیده‌اند، چه تدبیری اندیشیده‌اند؟ اتحادیه‌ها، وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت ارشاد و وزارت صمت در قبال فروپاشی صنعت چاپ چه کرده‌اند و چه دارند بگویند؟
کسی انتظار معجزه از این نهادها و وزارتخانه‌ها ندارد، قرار نیست آن‌ها اثر تحریم‌ها را خنثی کنند یا ارز را به کانال یکی، دو سال گذشته برگردانند یا جلو فساد و رانت‌خواری‌ها را بگیرند، اما دست کم انتظار می‌رود بتوانند تیغ اداره مالیات را کندتر کنند.

در این گزارش درب چاپخانه‌های خاموش را می‌کوبیم و از اتحادیه چاپخانه‌داران جواب می‌خواهیم، سپس مسأله را با مدیران دولتی در میان می‌گذاریم. ببینیم آیا گوشی برای شنیدن و عزمی برای دستگیری از چاپخانه‌ها وجود دارد؟
در گام اول به چاپخانه‌ای ۳۰ ساله می‌رویم که مدیرش پنجاه سال سابقه کار در عرصه چاپ دارد، چاپخانه‌ای که همه شرایط را برای کسب درآمد و توسعه داشت؛ فضای بزرگ و همکف با جای بارگیری مناسب در مرکز شهر، کمی پایین‌تر از دانشگاه تهران، با ماشین‌های ۵/۴ ورقی و دو ورقی ۴ رنگ و پنج رنگ و دستگاه‌های دیگر که چندماهی است روی آن‌ها چادر کشیده است؛ این یعنی کتاب نیست، جعبه نیست، تولید نیست، کار نیست. آیا تدبیر هم نیست؟

ارسال نظرات

پیامتان راوارد نمایدد
لطفا نامتان را اینجا وارد نمایید