رتبهبندی چاپخانهها با کدام هدف و کدام متر و معیار؟
شرکت کنندگان در میزگرد:
محمد یوسفی؛ مدیرعامل چاپ گلرنگ
بیژن گلستانیان مدیر عامل چاپ رازی
سعید علیان؛ مشاور عالیه اتحادیه چاپخانه داران
صنعت چاپ: خیلی خوش آمدید دوستان عزیز، موضوع بحث این میزگرد، «طبقهبندی یا رتبهبندی چاپخانهها» است. بحثی که چندین بار به مناسبتهای مختلف مطرح شده ولی هیچگاه به درستی باز نشده و هیچگاه به صورت طرحی قابل بررسی ارائه نشده است.
این بحث یک بار هنگام ارائه نرخنامه خدمات چاپ از سوی اتحادیه چاپخانهداران مطرح شد، بعضیها بر این نظر بودند که نرخ دستمزد چاپ برای همه چاپخانهها نمیتواند یکسان باشد. چاپخانهها از نظر ماشینآلات، موادمصرفی، کیفیت چاپ و غیره تفاوت دارند، هزینه تمام شده آنها هم یکسان نیست. بنابراین اگر بخواهیم خدمات چاپ را تعیین کنیم، باید براساس طبقهبندی چاپخانهها متفاوت باشد.
باردیگر وقتی بحث مالیات چاپخانهها بالا گرفت، این نظر مطرح شد.
هر بار هم که این نظرها، بیان میشود، مخالفان و موافقانی درباره آن اظهارنظر میکنند.
همانطور که گفته شد، معمولاً این بحث به نتیجه نمیرسد، امروز ما اینجا هستیم تا دیدگاه چاپخانهداران و نماینده اتحادیه چاپخانهداران در این باره بیان شود و ببینیم اساساً طبقهبندی چاپخانهها به چه معناست؟ آیا این طرح قابل اجرا است؟
نتایج آن برای خانواده چاپ (و شاید مشتریان) چه میتواند باشد، چه ارگانی میتواند متولی آن باشد، روش اجرای آن کدام است و غیره.
ابتدا از آقای گلستانیان که این اواخر در ارتباط با محاسبه مالیات چاپخانهها، رتبهبندی چاپخانهها را مفید دانستهاند، میخواهیم صحبت را آغاز کنند.
گلستانیان: مسأله طبقهبندی چاپخانهها همانطور که شما اشاره کردید، جنبههای مختلفی دارد، در اینجا صلاح میدانم که از منظر بالاتری به این بحث نگاه کنم. در مورد هر مسألهای باید پیش شرطهای آن را هم مورد توجه قرار داد. نه تنها در مورد بحث طبقهبندی، شما فرض کنید در مورد آموزش هم همین نکات را میتوان مطرح کرد. آیا آموزش برای چاپخانهها لازم است؟ چه کسانی باید چه آموزشهایی ببینند و ….. .
این پیش نیازها، دو مورد بیشتر نیست؛ اول این که در واقعیت قابل اجرا باشد و دوم این که پس از اجرا واقعا کسب و کار ما را بهبود ببخشد، یعنی مؤثر باشد.
حالا در مورد طبقهبندی یا رتبهبندی چاپخانهها؛ چنانچه از این دو پیششرط مطمئن باشیم، البته چیز خوبی است. یعنی من مشروط به تحقق این دو شرط، رتبهبندی چاپخانهها را مفید میدانم. چون کمک میکند که تصمیمگیریها بهتر شود و انرژیها هدر نرود.
به گمان من دو هدف برای رتبهبندی چاپخانهها متصور است:
یا میخواهیم سرویس بهتری به اعضا (چاپخانهداران) بدهیم.
یا میخواهیم سرویس بهتری از آنها دریافت کنیم.
باید تعیین کنیم چه هدف و چه انتظاری از رتبهبندی داریم، بعد باید معیارهای این ارزیابی مشخص شوند، فرضهای گوناگونی میتوانیم داشته باشیم، مثلاً رتبهبندی براساس وسعت چاپخانه باشد یا براساس تعداد پرسنل، یا کسی بگوید براساس فناوری بالاتر دستگاهها و تعداد رنگ و برجهای ماشینهای چاپ هر چاپخانه و چیزهایی از این قبیل.
همانطور که گفته شد، معیارها میتواند بسیار متنوع باشد. حتی فاکتورهایی مثل سازگاری با محیطزیست را هم میتوان در این معیارها گنجاند.
بعد از تعیین معیارها، روشی برای اندازهگیری لازم است باید شیوهنامه روشنی برای اندازهگیری این معیارها تهیه شود که بر آن اساس به چاپخانهها نمره بدهیم.
اما پس از تعیین معیار و اندازهگیری، باید بستری برای ثبت این دادهها ایجاد شود که بعد با نرمافزارهای مخصوص، تحلیل شوند و نتایج آن به دست آیند و بتوانیم موفق به طبقهبندی چاپخانهها بشویم. بعد در عمل، رتبهبندی اجرا شود و بعضی کاستیهای آن شناخته و برطرف شود تا به صورت یک طرح مناسب و کاربردی در آید. در غیراین صورت، ممکن است رتبهبندی چاپخانهها به عکس اهداف آن، وسیلهای برای رفتارهای رانتی و سوء استفادههای شخصی در دست بعضی افراد شود،.
صنعت چاپ: آیا چنین پیش شرطها و زیرساختها برای اعمال طرح رتبهبندی چاپخانهها، فراهم است؟
گلستانیان: راستش من بارها با آقای علیان و دوستان اتحادیه درباره ضرورت داشتن بانک اطلاعات چاپخانهها صحبت کردهام. یکی از اساسیترین زیر ساختها، با توجه به آنچه درباره معیارها و اندازهگیری معیارها در مورد طبقهبندی چاپخانهها عرض کردم، «داشتن اطلاعات کامل و صحیح درباره چاپخانههاست. چیزی که متأسفانه تا امروز فراهم نیامده است.
نداشتن بانک اطلاعات جامع چه در اتحادیه چاپخانهداران و چه در اداره چاپ و نشر وزارت ارشاد، از ضعفهای اساسی صنعت چاپ کشور است.
به گمان من، اتحادیه چاپخانهداران و ارشاد، فراتر از بحث رتبهبندی چاپخانهها، برای هر گونه اقدامی، نیاز به بانک اطلاعات روز آمد دارند. وقتی این بانک اطلاعات در اختیار باشد، میتوان از آن برای مقاصد گوناگون گزارشگیری کرد. مثلاً اگر لازم باشد ببینیم، چند ماشین دو ورقی در تهران داریم. یا چند دستگاه با ۱۵ سال به بالا در چاپخانهها داریم، میتوانیم از این بانک اطلاعات، آن را استخراج کنیم. بدون این بانک اطلاعات، تقریباً هر کاری و هر تصمیمی، عاری از خطا نخواهد بود.
صنعت چاپ: پس خلاصه کلام شما جناب گلستانیان تا اینجا این است که طبقهبندی چاپخانهها مفید است به شرطی که طرحی اجرایی و هدفمند باشد و نیز سه پیشنیاز آن یعنی، تعیین معیارها و روش اندازهگیری آنها و نیز بانک اطلاعات برای ثبت این دادهها، فراهم شده باشد.
گلستانیان: بله کاملاً درست است.
اگر اجازه بدهید، یک نکته دیگر را هم در ارتباط با طبقهبندی چاپخانهها عرض کنم و آن این که، قبل از خود چاپخانهداران، ادارات و نهادهای دیگر نوعی طبقهبندی را برای چاپخانهها صورت دادهاند. مثلاً در سازمان دارایی، نوعی کدبندی برای چاپخانهها صورت دادهاند. مثلاً در سازمان دارایی، نوعی کدبندی برای چاپخانهها هست، در سیستم اینتا کد، مشخص است که فلان چاپخانه جزو چه رستهای است؛ افست، فلکسو، گراور یا …
علاوه بر سازمان امور مالیاتی، سالها پیشتر، اتاق اصناف با استفاده از کد آیسیک، نوعی طبقهبندی را برای چاپخانهها مشخص کرده بود که هنوز هم کاربرد دارد.
شما وقتی بخواهید اظهارنامه مالیاتی خود را پر کنید، این دو کد را از شما میپرسد: کد آیسیک و اینتا کد.
صنعت چاپ: البته این کدها نمایانگر تفکیک حرفهها از یکدیگر است، نه رتبهبندی چاپخانهها
گلستانیان: بله، آیسیک که کد بینالمللی است برای دستهبندی انواع مشاغل. اداره مالیات هم اگر طبقهبندی انجام میدهد، صرفاً به منظور تعیین شاخص برای گرفتن مالیات است، مثلا تعداد ورق ماشین را حساب میکند. بدیهی است که این طبقهبندیها با آنچه منظور بحث امروز ماست (یعنی رتبهبندی چاپخانهها) تفاوت دارد.
صنعت چاپ: در مجموع شما (جناب گلستانیان) تحت شرایطی موافق طبقهبندی چاپخانهها هستید. حالا باید بپرسیم، چاپخانهها طبقهبندی شوند که چه بشود؟
گلستانیان: در واقع من با شروع این کار موافقم، یعنی با ایجاد بانک اطلاعات چاپخانهها، اما در حال حاضر با اجرای طبقهبندی چاپخانهها که مبنایی بشود مثلاً برای تعیین دستمزد چاپ، موافق نیستیم. چون الان نه معیارها روشن است و نه روش اندازهگیری آن و نه بانک اطلاعات.
صنعت چاپ: اگر آن پیش شرطهایی که شما برشمردید،تأمین شود که با طبقهبندی چاپخانهها موافق هستید. پرسش این است که این طبقهبندی قرار است به چه کار آید، اگر برای تعیین دستمزد نباشد.
گلستانیان: ببینید طبقهبندی در صورتی تحقق پیدا میکند که ابتدا گروهی از افراد خبره و با صلاحیت بنشینند و معیارها را تعیین کنند و اطلاعاتی را که لازم است گردآوری شود، مشخص کنند.
صنعت چاپ: اجازه بدهید چند پرسش مقدماتی دراین باره مطرح کنم و بعد خواهش کنم آقای علیان توضیح بدهند. وقتی میگوئیم چاپخانه، مراد کدام چاپخانههاست؟ الان تعدادی از چاپخانههای فلکسو و گراور و چاپخانههای لیبل هم عضو اتحادیه چاپخانهداران هستند، در حالی که نگاه اتحادیه معطوف به چاپخانههای افست ورقی است و نرخنامه هم متناسب با این واحدها تنظیم شده بود.
بنابراین ملاکهای ثابتی که هم چاپخانههای افست، هم چاپکاران لفاف و غیره را پوشش دهد، مشکل مینماید.
اگر بخواهیم برای طبقهبندی واحدها، بزرگی چاپخانه و تعداد ماشینآلات و ظرفیت تولید را ملاک بگیریم. جای انتقاد دارد ـ به چه دلیل میتوان چاپخانهای را که مثلاً دو ورق بیشتر یا کمتر ماشین دارد، در طبقهبالاتر یا پائینتر جای داد؟
اگر کیفیت چاپ را ملاک بگیریم، هر کس به نوعی مدعی است و چگونه میتوان این کیفیت را اندازهگیری کرد؟ ممکن است یک چاپخانه کوچک یا یک ماشین دوورقی، کیفیت بسیار خوبی را ارائه دهد.
آیا مرغوبیت موادمصرفی مطرح است؟ آیا توانمندی و خبرگی اپراتور مطرح است؟ به هر حال میبینیم که طبقهبندی چاپخانهها تنها همین دو کلمه، نیست، بلکه حرف بسیار دارد و کسانی که این موضوع را طرح میکنند، لازم است برای همه این پرسشها، پاسخ منطقی داشته باشند.
علیان: به نظرم صحبتهایی که شد بسیار روشنگرانه بود، ولی لازم است ابتدا جایگاه صنعت چاپ را بشناسیم. میدانیم که صنعت چاپ یک کسب و کار مهم و استراتژیک است ـ هر اتفاقی که بخواهد در صنعت کشور بیفتد، انتهای آن و حلقه تکمیل کننده آن، با صنعت چاپ است. در واقع اگر بخواهیم حال و هوای تولید را در کشور بسنجیم، باید به چاپخانهها سربزنیم. اگر نبض صنعت چاپ خوب بزند، نبض تولید و صنعت هم خوب میزند.
یکی از مشکلات در داخل کشور ما، عرضه و تقاضا در خدمات چاپ است. در دورهای ماشینهای چاپ زیاد وارد شده که شاید بیش از نیاز بازار بوده است. شاید علت آن، این باشد که جایی برای راهنمایی سرمایهگذاران در رشته چاپ نیست. در حالی که در بسیاری از رشتههای صنعتی چنین اطلاعاتی موجود است و راهنماهایی داده میشود. مثلاً چندی پیش یکی از دوستانم که میخواست در رشته کاشی و سرامیک سرمایهگذاری کند، به وزارت صنایع مراجعه کرده بود، به او گفته بوند مصرف داخل ۱۰۰ میلیون متر مربع است. الان ظرفیت تولید ۱۳۰ میلیون متر مربع است. بهتر است در این رشته سرمایهگذاری نکنید. جای خالی چنین مرکز اطلاعرسانی ای در رشته چاپ احساس میشود.
به هر حال اکنون ما با کاهش سفارشات در مقایسه با ظرفیت چاپخانهها روبرو هستیم که نتیجه آن میشود نوعی رقابت در پائین آوردن دستمزد چاپ که آسیب جدی به این صنعت زده است.
من چند روز اخیر خیلی کنکاش کردم که آیا در کشورهای دیگر و مثلاً در اروپا آیا طبقهبندی چاپخانهها صورت گرفته است؟ متأسفانه به نتیجه درستی نرسیدم. نمیدانم آیا نیازی بوده که به ضرورت طبقهبندی چاپخانهها برسند یا نه.
در نشستهایی که در اتحادیه چاپخانهداران برای تدوین نرخنامه چاپ برگزار میشد، بارها از زبان بعضی مدیران چاپخانه شنیدیم که باید فرقی بین چاپخانهها باشد.
به ویژه چاپخانههایی که بزرگتر بودند و سرمایهگذاری روی ماشینآلات و تجهیزات جدید کرده بودند، اغلب موافق طبقهبندی هستند، میگویند ما که این همه هزینه کردهایم، مواد مرغوب مصرف میکنیم و پرسنل با تجربه را استخدام میکنیم، باید دستمزدی بالاتر از یک چاپخانه کوچک که هیچ یک از این هزینهها را نپرداخته، داشته باشیم.
در واقع آنها پیشنهاد میکنند، چیزی مثل طبقهبندی هتلها داشته باشیم.
صنعت چاپ: در مورد هتل، شاخصهای روشنی برای همه اجزای ساختمان و خدمات ارائه شده است. آیا برای چاپ هم میتوان چنین سیستم ۳ و ۴ و ۵ ستارهای تعریف کرد؟
علیان: بله در مورد هتلها روشن است که از نظر امکانات، مبلمان، لابی، رستوران، حتی شیرآلات و غیره برای هتل ۴ ستاره و پنج ستاره چه ویژگیهایی باید داشته باشند. این ملاکها بینالمللی هستند. در مورد چاپ هم باید بتوانیم تعریف کنیم که چاپخانه درجه یک باید چه مشخصاتی داشته باشد. مثلاً متراژ بالای ۲۰۰ متر باشد، مواد خوب مصرف کند، کارگر آموزش دیده داشته باشد، گواهینامههای ایزو مربوطه را گرفته باشد و غیره.
الان ما به طور کلی ۳ گروه چاپخاه داریم؛ بزرگ، کوچک و متوسط. شاید بیش از ۵۰ درصد چاپخانههای ما را چاپخانههای کوچک تشکیل میدهند و مثلاً ۶۰ یا ۷۰ متر فضا دارند و یک ماشین دو ورقی تک رنگ دارند و به همان بسنده کردهاند، چاپخانههای متوسط محیط بزرگتر و ماشین چهاررنگ دارند.
چاپخانههای بزرگ هم که تعداد کمی هستند و بعضی از آنها به همه چیز اهمیت میدهند، من چندی پیش به یک چاپخانه سرزدم که چاپخانه خوبی است ولی در حد خودش امکانات فراهم کرده بود، ولی وقتی وارد چاپخانهای پیشرو میشویم، میبینیم خیلی امکانات فراهم آوردهاند. از انبارگرفته تا نوع موادمصرفی استاندارد، تا تجهیزات کنترل کیفیت و آموزش کارکنان و سیستم بایگانی و غیره و غیره. طبیعی است چنین چاپخانهای با آن چاپخانه کوچکی که خود مدیر چاپخانه خرید میکند، فاکتور میزند، برای میهمانش چای هم میریزد، باید تفاوت داشته باشد.
من اذعان دارم که دستهبندی چاپخانهها از نظر امکانات آنها، در اتحادیه صورت نگرفته است. اگر کسی به اتحادیه مراجعه کند و نام چند چاپخانه دارای ماشین ۵/۴ ورقی چهاررنگ با امکان جعبهچسبانی را بخواهند و درباره کیفیت کار آنها توضیحی از ما بخواهد، نمیتوانیم اطلاعات کامل و مستندی به او بدهیم.
بیشک مشتریان چاپخانهها هم سفارشهایی با سطح کیفی متفاوت دارند و مایل هستند چاپخانههای مختلف را برای سفارش هر یک از کارهایشان، انتخاب کنند. برای یک کار لوکس مشتری حاضر است هزینه بیشتری بپردازد و برای کارهای معمولیاش جایی برود که دستمزد کمتری بپردازد.
چند روز پیش من از چاپخانهای بازدید کردم که مدیر تولید خود را از ترکیه آورده و در اینجا همه شرایط و دستمزد بالا را برای او فراهم کرده، علاوه بر موادمصرفی مرغوب، هزینههای دیگر را هم متحمل میشود. مثلاً همانجا دیدم که تعدادی از کارکنان دراتاقی با حضور دکتر روانشناس، مشاوره می گرفتند. رسیدگی به مشکلات روح و مسایل شخصی کارکنان به این صورت، موردی است که کمتر چاپخانهای ممکن است برای آن هزینه کند. این هزینهها باید در جایی جبران شود. بنابراین منطقی است که چاپخانههایی که برای دستیابی به کیفیت مطلوب محصول و ارائه خدمات بهتر چنین هزینههایی میکنند، دستمزد بالاتری هم بگیرند.
به هر حال همین مزیتها باید با شاخصهایی قابل اندازهگیری، تعیین شوند و همانطور که آقای گلستانیان گفتند، پیش نیاز اولیه، همان اطلاعرسانی است.
صنعت چاپ: اگر چنین شاخصهایی معین شوند و چاپخانهها طبقهبندی شوند، چه مزیتی برای آنها دارد.
علیان: اجازه بدهید مثالی بزنم که یکی از کارکردهای طبقهبندی مشخص شود. (البته در صورتی که براساس مثلاً ظرفیت تولید، چاپخانه طبقهبندی شوند.) ما چند روز پیش رفته بودیم دارایی با مدیر کل آن اداره جلسه داشتیم، پرسیدیم چرا برای یک چاپخانه با یک ملخی، صد میلیون تومان مالیات تعیین کردهاند، این چاپخانه اگر سه شیفت هم کار کند، محال است که ۵۰ میلیون تومان درآمد داشته باشد، چه برسد به مالیات آن، ایشان گفتند آیا شما یک لیست از چاپخانهها با سه یا چهار رده طبقهبندی شده میتوانید در اختیار دارایی بگذارید؟
صنعت چاپ: آیا اتحادیه زیر بار چنین مسئولیتی میرود و پاسخگوی چاپخانههایی خواهد بود که به طبقهبندی آنها اعتراض داشته باشند؟
علیان: اتفاقاً در جلسات آسیبشناسی در اتحادیه بعضی از دوستان اشاره کردند که مالیات دارد از این فرصت، استفاده میکند، برای این که منابعی را که تا حالا نمیشناخته، توسط اتحادیهها شناسایی کند و این اقدام هیچ سودی برای چاپخانهها ندارد، اما به هر حال روشن بودن وضعیت چاپخانهها در مجموع مثبت است.
صنعت چاپ: شاید از نقطهنظر مالیات، طبقهبندی چاپخانهها ملاکی به دست دهد ولی جزئیات آن روشن نیست. یک ماشین دو ورقی بیست سال پیش، با دو ورقی جدید از نظر راندمان تولید تفاوت دارند، البته ماشین نو باید چندین سال از مالیات معاف باشد. میبینیم که علاوه بر ارائه آمار ماشینآلات و ظرفیت تولید چاپخانهها، باید فاکتورهای مختلفی در نظر گرفته شود.
گلستانیان: ارتباط مالیات با طبقهبندی چاپخانهها به این سادگی نیست. همان مثالی که در مورد مالیات چاپخانهای با یک دستگاه ملخی زدید، میتواند درست باشد، یک چاپخانه ملخی ممکن است به دلایلی چند میلیارد فاکتور صادر کرده باشد، بدون این که ظرفیت تولید خودش این مقدار باشد. ملاکهای مالیات، چیزهای دیگری غیر از تعداد ماشینهای چاپ است. آنها براساس دفاتر و عملکرد مالی و غیره کار خودشان را میکنند.
چاپخانهدار اگر دفتر داشته باشد، ماشین نو هم که بخرد و ثبت کند، این ماشین تا ده سال از مالیات معاف است و استهلاک آن محاسبه میشود تا صفر شود. اما وقتی شما دفتر نداشته باشید؛ گردش مالی خود را ثبت نکرده باشید و راه را اشتباه رفته باشید، با اجرای رتبهبندی مشکلات شاید بیشتر شود.
در زمینه مالیات، اتحادیه چاپخانهداران باید به هر چاپخانهدار از روز اول تأسیس چاپحانه دفترچهای بدهد که طرز کار از این قرار است؛ دفتر باید به این ترتیب بنویسید. ماشین خریدید، باید ثبت کنید و غیره. اما بحث طبقهبندی چاپخانهها به جای خود و جدای از مالیات اهمیت دارد و همانطور که عرض کردم، پیششرط آن تهیه بانک اطلاعات درست از واحدهای چاپی است.
علیان: نظر شخصی خودم این است که باید فرق هر فرد و کارگاه مشخص شود. چاپخانهای که همه استانداردها را سعی میکند رعایت کند، بهترین ماشینها و تجهیزات و موادمصرفی را تهیه میکند و اپراتور را آموزش میدهد، باید با واحدی که هیچ یک از این موارد را رعایت نمیکند، تفاوت داشته باشد.
فرق این دو واحد چاپی را کی باید بداند؟ مشتری.
نیاز هست که از جایی شروع کنیم و این رتبهبندی را به نحوی که برای مشتری هم قابل فهم باشد، اجرا کنیم.
میپرسید که از این رتبهبندی چه استفادهای میتوان کرد؟ هم در حوزه رقابت، هم از نظر دستمزدها میشود از رتبه بندی استفاده کرد. وقتی مشتری متوجه شود که کدام چاپخانه چه قابلیتهایی و چه امتیازاتی دارد، میتواند متناسب با حساسیت کار خودش به چاپخانه موردنظر مراجعه کند، دستمزد چاپ باید آنجا توافقی تعیین شود.
این کار نیاز به فرهنگسازی دارد، ما باید مخاطبان و مشتریان چاپخانهها را نسبت به طبقهبندی، ملاکهای آن و مثلاً تفاوت درجه یک با درجه ۳ و مسائل دیگر آشنا کنیم. در واقع نوعی فرهنگسازی باید صورت بگیرد.
بنابراین نفس کار طبقهبندی یا رتبهبندی چاپخانهها خوب است ولی نیاز به شاخصهایی دارد.
یوسفی: ابتدا لازم میدانم قبل از بحث در مورد طبقهبندی چاپخانهها، به اهمیت حرفه چاپ اشاره کنم. چاپ شناسنامه هر کالایی است. یعنی هر کالایی بدون چاپ، بیهویت است.
نسل قبلی بسیار زحمت کشیدند و این صنعت را به خوبی به ما تحویل دادند، به طوری که هر کس درباره شغل ما میپرسید، با افتخار میگفتیم، چاپ. اما متأسفانه امروز این صنعت حال و روز خوبی ندارد. ما وظیفه داریم جایگاه و شأن این رشته را بازسازی کنیم.
در مورد رتبهبندی چاپخانهها، دوستان به خوبی سخن گفتند و جوانب این موضوع تا حد زیادی روشن شد. به نظر من مزیت طرح رتبهبندی، میتواند رقابت سازنده باشد، اما با توجه به شرایط موجود، اگر چنین طرحی اجرا شود، به زیان ۹۰ درصد از چاپخانهها خواهد بود که اغلب سنتی هستند. شاید چندین سال دیگر شرایط برای چنین اقدامی فراهم شود.
اجازه میخواهم گریزی بزنم به عملکرد اتحادیه خودمان و این گلایه را مطرح کنم که وقتی رئیس جدید اتحادیه چاپخانهداران آمدند، وعدههایی دادند که توقع صنف را بالا برد، اما در عمل آن وعدهها تحقق پیدا نکرد.
صنعت چاپ: ببخشید، اگر موافق باشید، این مسائل را که خارج از موضوع این نشست هستند، بگذاریم برای فرصتی دیگر.
یوسفی: بله، برگردیم به بحث رتبهبندی، عرض کردم اگر الآن این طرح بخواهد اتفاق بیفتد، ضربه بدی به چاپخانهها وارد میشود.
آن چاپخانههایی که پیشرو و صاحب فناوری و سیستم کنترل کیفیت و با قابلیت ارائه کارهای خاص هستند و آقای علیانی به تفاوت آنها با چاپخانههای معمولی اشاره کردند، مگر چند درصد چاپخانهها را تشکیل میدهند؟ حداکثر ۵ درصد. نمیشود آن ۹۵ درصد واحدهای عادی و سنتی را فدای این پنج درصد کرد.
البته اگر اتحادیه دست به کار آمارگیری و تکمیل اطلاعات شود، کار بسیار خوبی است.
تا حالا تنها یک نوع طبقه بندی چاپخانهها خوب بوده، آن هم تفکیک برحسب تعداد ورق ماشین چاپ آنها بود، چون تکلیف هر چاپخانه برای مالیات روشن بود و جایی برای تعبیر و تفسیر و رابطهبازی نمی گذاشت. بهتر است اکنون هم اتحادیه تلاش کند که دارایی، مالیات را براساس تعدا د ورق ماشین تعیین کند. اگر این اقدام صورت گیرد، تکلیف همه چاپخانهها از نظر مالیات روشن خواهد شد.
صنعت چاپ: این نکتهای که آقای یوسفی مطرح کردند، خیلی تأمل برانگیز است و واقعاً نگرانی قشر وسیعی از چاپخانهها را بازتاب میدهد. هر طرحی باید این نگرانیها را برطرف کند و سود آن برای صنف و برای مشتریان روشن باشد، در آن صورت مثل طبقهبندی هتلها میتواند کارساز باشد.
گلستانیان: من معتقدم رتبهبندی مزیت دارد و اتحادیه این کار را سرانجام، آن را اجرا می کند، البته نه به این صورت که کسانی بخواهند از جایگاه اتحادیه به رفقا و دوستان خود امتیاز بدهند. این میشود رانتبازی و اصلاً موردقبول نیست. اگر کار به صورت اصولی و درست انجام شود، نه موجب نگرانی چاپخانهداران کوچکتر میشود و نه موجب بیاعتمادی مشتریان. فراموش نکنیم این طرح موقعی موفق است که قابل اجرا و مؤثر باشد.
علیان: مثل هر پروژه دیگری، باید هدف طرح رتبهبندی چاپخانهها به روشنی تعریف شود و فواید و کاربرد آن نیز تعریف شود. امروز با توجه به ساختار جدید نظام مالیاتی، دیگر آن طبقهبندی به کار تعیین مالیات چاپخانه نمیآید. اما برای تعیین دستمزد چاپ میتواند مؤثر باشد.
یوسفی: نکتهای که از آن غفلت میشود این است که بعضی چاپخانههای بزرگ و مجهز که در این بحثها فرض میشد، رتبه بالاتری را دریافت کنند، هم اکنون در مقایسه بابرخی چاپخانههای کوچک، دستمزد کمتری می گیرند و خود از عوامل خراب کردن بازار هستند. بنابراین صرف رتبهبندی چاپخانهها مشکل این صنف را حل نمیکند. شاید مقدم بر رتبهبندی، اقدامات دیگری برای ارتقای مدیران چاپخانهها لازم باشد.
علیان: هر کاری نقطهضعفهایی دارد. این مواردی که آقای یوسفی اشاره کردند، گرچه واقعی و قابل تأمل است، ولی مسائل حاشیهای هستند. در مرحله اول میتوانیم قابلیتهای چاپخانهها را مشخص کنیم که مشتری و کسی که میخواهد کاری را سفارش دهد، بداند چه چاپخانههایی، چه امکاناتی دارند.
هدف دوم میتواند ارتقای چاپخانهها باشد، وقتی یک چاپخانهدار ببیند که فلان چاپخانه سفارشهای بیشتری میگیرد، سعی میکند، خودش هم آن شرایط را احراز کند و خود را ارتقا دهد تا رتبه بالاتری بگیرد. بدین ترتیب کل صنعت چاپ کشور ارتقا پیدا میکند.
سوم برای متولی و نهادی که میخواهد سیاستگذاری کند، این اطلاعات مفید خواهد بود.
چهارم این که سرمایهگذارانی که میخواهند در حرفه چاپ سرمایهگذاری کنند، براساس آمارها و اطلاعات موجود، بهتر میتوانند تصمیم بگیرند که در چه کاری وارد شوند یا نشوند.
اگر بخواهیم به بحث دستمزد چاپ برگردیم، خودبخود چاپخانههایی که مزیت دارند، مشتری بیشتری خواهند داشت و میتوانند برای هر فرم چاپی رقمی بالاتر از چاپخانههای دیگر که چنین مزیتی ندارند، دریافت کنند. ما نمیخواهیم چیزی را تعیین کنیم ولی مشتری خودش بهازای مزیت چاپخانهها، هزینه بالاتر را میپذیرد. این مزیت میتواند ماشینآلات جدید یا مثلا اپراتور کاربلد باشد.
ما نمیخواهیم از اول برویم سراغ دستمزد چاپ، چون اگر این را مطرح کنیم، خیلیها پس میزنند، اما از اینجا که شروع کنیم، به آنجا هم میرسیم.
گلستانیان: به کجا برسیم؟
علیان: به قیمت خدمات چاپ متناسب با رتبه چاپخانه.
گلستانیان: نه، رتبهبندی با این هدف، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه مشکل هم درست میکند. قیمت هر چاپخانه مخصوص به خود اوست.
هر چاپخانه براساس مجموع شرایط و فرصتهایی که دارد، قیمت تمام شده خودش را دارد و میتواند قیمت خود را برای خدمات چاپ اعلام کند. این طرح در صورتی موفق است که بدون چنین ادعایی، قابلیتها و امکانات همه چاپخانهها را مشخص کند. از اینجا به بعد، تصمیم با مشتری است.
علیان: بله اتحادیه یا دولت با تدارک این بانک اطلاعات، درجهبندی نمیکند، فقط امکانات را معرفی میکند. مشتری و چاپخانهدار خودشان در مورد دستمزد، توافق میکنند.
صنعت چاپ: این در صورتی درست است که اتحادیه، تعرفه خدمات چاپ ارائه نداده باشد. وقتی اتحادیه نرخنامه را چاپ و منتشر کرده، مشتری آن را ملاک میگیرد. و چه بسا در مراجع قانونی به آن استناد کند. چرا که حرفی از طبقهبندی در نرخنامه نیست و همه با یک چوب رانده شدهاند.
علیان: نرخنامه اتحادیه چاپخانهداران، در واقع کف قیمت خدمات چاپ را تعیین کرده است. اما درکار چاپ علاوه بر ماشینآلات و اپراتور، مرکب مرغوب، نوع فویل طلای مصرفی و غیره، میتواند مبنای تعیین دستمزد بالاتر باشد، در عمل ما شاهد هستیم که در نرخنامه، یک چاپ یک فرم ۷۰۰ هزارتومان تعیین شده، ولی بعضی چاپخانهها هستند که کمتر از یک و نیم میلیون تومان کار چاپ نمیکنند.
صنعت چاپ: پس اگر بخواهیم دقیقتر بگوئیم، چاپخانه درجه یک و دو نداریم، بلکه کار درجه یک و کار درجه دو یا درجه سه داریم. آیا این سخن درست است؟
یوسفی: بله، بعضی چاپخانههای کوچک برای کارهای خاص، با ماشینهای چاپ قدیمی هم بعضی کارها را بسیار نفیس و خوب چاپ میکنند که چاپخانههای بزرگ و مشهور هم شاید نتوانند آن را با آن کیفیت چاپ کنند. کما این که بعضی چاپخانههای بزرگ و مجهز، خیلی از کارهایشان معمولی است. واقعاً اگر معیار قیمتگذاری خدمات چاپ، کیفیت کار چاپی باشد، نه ماشینآلات، منطقیتر است.
گلستانیان: بله میتوان گفت که کارهای خاص، دستمزد خاص خودش را داشته باشند ـ روشن است که کارهای خاص را که هر چاپخانهای نمیتواند چاپ کند. مثلاً کار رنگی با ماشین افست ورقی روی کاغذ پنجاه یا شصت گرمی، کار هر کسی نیست. جایی که بتواند چنین کاری را انجام دهد، منطقی است که دستمزد بیشتری هم طلب کند. چنین چیزهایی را خود مشتری هم درک میکند.
فایده طرح طبقهبندی و مقدم بر آن، ایجاد بانک اطلاعات چاپخانههای ایران، جای دیگر است، مثلا برای برنامهریزی، سیاستگذاری و سرمایهگذاری. شما شاهد هستید که چه تعداد چاپخانه افست در سالهای گذشته، اغلب با ماشین دوورقی تأسیس شد و چه تعداد ورشکست شدند. چند سالی است که همه میگویند ماشین چاپ لیبل به صرفه است. در حالی که نمیدانند چند ماشین با چه ظرفیتی در چاپخانههای لیبل وجود دارد. تا امروز چه تعداد ماشین رول کمعرض وارد شده و ظرفیت این ماشینها، چه مقدار است؟
ما باید این ضعف را جبران کنیم تا بدانیم صنعت چاپ در هر رشته، چه امکانات و چه نیازهایی دارد.
علیان: بالاخره آن چاپخانهای که برای ماشینآلات و فناوری کلی هزینه کرده است، باید دیده شود و بتواند دستمزد بالاتری دریافت کند.
گلستانیان: آن مشتری که کار جعبه لوکس میخواهد، میرود سراغ آن چاپخانه مدرن و مجهز، اما کسی که یک جعبه بسیار معمولی را برای محصولی معمولی میخواهد، اساساً نیازی به آن امکانات پیشرفته ندارد، پس میرود به یک چاپخانه با امکانات معمولی که دستمزد پائینتری بپردازد. بنابراین لزومی ندارد، طبقهبندی برای تعیین دستمزد چاپخانهها صورت بگیرد.
صنعت چاپ: نکتهای که دوستان در این بحث مطرح میکنند، منحصر کردن مزیتهای چاپخانه به ماشینآلات یا موادمصرفی یا کیفیت چاپ است. در حالی که شاید برای مشتریان (و بالاتر از آن برای جامعه) معیارهای دیگری هم مطرح باشد که بالاتر از این شاخصها هستند.
در جامعهای که توسعه فرهنگی پیدا کرده باشد، مسئولیت اجتماعی مدیر چاپخانه شاید نمره بیشتری بگیرد.
امروز در اروپا برای ارزشگذاری ملاکهای دیگری مطرح میشود که شاید اصلاً در اینجا مطرح نباشد. اما بعضی سفارشدهندگان خارجی در ایران و کشورهای توسعه نیافته هم، همین ملاکها را کم و بیش (دست کم به ظاهر) مطرح میکنند. مثل این که کاغذ مصرفی از منابع جنگلهای پایدار تأمین شده باشد؛ یا مطمئن باشند در فرایند تولید این محصول چاپی، از کار کودکان استفاده نشده باشد.
یکی از آفتهای تحریمها و انزوای ایران و دور ماندن از مناسبات بینالمللی همین بیگانگی بااین معیارها و شاخصهای مدنی، اجتماعی و محیطزیستی است.
یوسفی: چاپخانههای ما آنقدر مشکلات دارند که فرصت فکر کردن به این جور مسائل را ندارند. مشتری هم برای رعایت مسائل محیطزیستی حاضر نیست هزینه بیشتری بپردازند.
گلستانیان: چاپخانههایی هستند که هنوز با نفت و بنزین ماشین را میشویند که هم برای کارگر و هم برای ماشین، مشکلساز است. اگر بخواهند به جای آن از مواد خارجی استفاده کنند، آن قدر هزینه بالا میرود که اصلاً نمیصرفد و شاید مواد ساخت داخل هم برای بعضی چاپخانهها گران قلمداد شود. به هر حال این مسائل نیاز به آموزش دارد. واقعاً شاید یکی از شاخصها برای رتبهبندی چاپخانهها باید همین آموزشها باشد.
یوسفی: ما همه از مدیریت چاپخانهها انتقاد میکنیم، اما فراموش نکنیم که ابتدا باید زیرساختها درست شود. وقتی چاپخانههای دولتی عرصه را بر چاپخانههای بخش خصوصی تنگ میکنند، چگونه میتوان رقابت کرد. اصلاً از اول رقابت در شرایط نابرابر است. چاپخانه دولتی که از نظر ملاک و سرمایهگذاری و غیره مشکلات ما را ندارد، وارد بازار میشود زیر قیمت کار میگیرد و اصلاً نگران سود و زیان نیست، مانع توسعه بخش خصوصی است. در حالی که قانوناً چاپخانه دولتی فقط باید کار اداره یا سازمان خودش را انجام دهد. به نظر من اگر قرار است کاری در زمینه طبقهبندی و ایجاد بستری برای رقابت چاپخانهها صورت گیرد، ابتدا باید چاپخانههای دولتی از رقابت با چاپخانههای بخش خصوصی کنار بروند. اتحادیه باید در این زمینه پیگیر باشد. اتحادیه باید حامی صنف باشد و در صورت لزوم وارد چالش با دولت شود، نه این که از وزیر ارشاد تقاضای مکان برای موزه چاپ و محل اتحادیه را مطرح کند، با این روشها اتحادیه خود را مدیون دولت میداند و نمیتواند حق چاپخانهدار را بگیرد.
علیان: در مراسم جشنواره ملی چاپ آقای ابوالحسنی نکات دیگری هم گفتند، تقریباً همه مواردی که برای صنف اهمیت دارند، در آنجا مطرح شد، منتها متأسفانه، فقط این یک جمله مربوط به درخواست ساختمان برای موزه چاپ و اتحادیه، مرتب باز نشر میشود. انتظار میرود چاپخانهداران محترم با مشارکت در برنامههای اتحادیه، به اصلاح خطمشیها و پیدا کردن راهحلها کمک کنند. همه چیز را از هیات مدیره یا شخص رئیس اتحادیه نباید انتظار داشت. مسائل و مشکلات بسیار زیاد است.
از بیمه و مالیات و عوارض شهرداری و تعرفه برق و گاز گرفته تا مسائلی مثل سختی کار و اماکن و غیره و غیره، رسیدگی به همه این مسائل مستلزم حضور و مشارکت فعال همکاران است تا با توان جمعی برای حل آنها آستین بالا بزنیم.
همین بحثی که امروز اینجا مطرح شد، یعنی ضرورت تهیه بانک اطلاعات چاپخانهها، چرا این همه سال زمین مانده است؟ چون انجام آن، بدون همکاری و مشارکت همه واحدها امکانپذیر نیست.
صنعت چاپ: از مجموع صحبتهای دوستان در این میزگرد در مورد طبقهبندی یا رتبهبندی چاپخانهها، چنین برداشت میشود که همگی در باره راهحلی برای تفکیک کردن چاپخانههای پیشرو، مجهز به فناوری روز، و ارائه دهنده محصول با کیفیت، از چاپخانههایی که اقدامی در جهت بهبود سیستم و کیفیت کارشان نمیکنند، توافق دارند، ولی برای این تفکیک پیششرطهایی را در نظر دارند و با اجرای طرح رتبهبندی به صورت شتابزده موافق نیستند. نگرانیهایی بابت ایجاد نوعی رانت و دخالت نظر شخصی در نهادهای ارزیابی کننده در این باره وجود دارد.
اما جملگی، ایجاد بانک اطلاعات جامع چاپخانهها را ضروری میدانند که میتواند زیرساخت مطالعات و اجرای طرحهای گوناگون در صنعت چاپ (از جمله طرح رتبهبندی چاپخانهها) باشد.
همچنین لازم است نهادهای صاحب صلاحیت برای ارزیابی و امتیازدهی در زمینههای مختلف و نیز معیارها و شاخصهای ارزیابی و رتبهبندی چاپخانهها با نظر کارشناسی، مشخص شوند.
این بحث میتواند با نگاه انتقادی دوستان دیگر دنبال شود.