این عرصه رقابت صنفی است یا آکادمی هنرهای رزمی؟
این عرصه رقابت صنفی است یا آکادمی هنرهای رزمی؟
رقابتهای صنفی، در خانواده چاپ، نوعی کشمکش، زورآزمایی، رو کمکنی، پوززنی و عرصه یارگیری و گروکشیهایی است که ارتباطات صنفی و حتی روابط دوستانه عادی را تحتتاثیر قرار میدهد. چنین فضای چندقطبی و آمیخته با لجبازی و تخریب یکدیگر، موجب دلزدگی بسیاری از افراد عادی و حرفهای از فعالیت صنفی میشود. همچنین به کاهش اعتبار نهادهای مدنی در جامعه منجر میشود.
متاسفانه در خانواده چاپ، تمایل به پدرخواندگی، آن هم با اتکا به ارتباطات دولتی و حکومتی و به رخ کشیدن نسبت و پیوند خود با این یا آن وزیر و وکیل و حتی ردههای پایینتر از آن، تبدیل به سنت شده است.
هر یک از قطبها گرد هستهای شکل گرفتهاند و هر کدام قلمرو خود را علامتگذاری و هرگونه نفوذ و دستاندازی به آن را تجاوز به حوزه نفوذ خود قلمداد میکنند.
برای بسیاری از کسانی که از دور به این ماجرا مینگرند، این پرسش مطرح است که آنها چه منافعی دارند که چنین سرسختانه به این صندلیها میچسبند و برای تصاحب آن میجنگند؟ آیا به جای خدمت به صنف سفرهای در اینجا پهن شده که از آن بهرهمند میشوند؟
بعضی چهرهها که در وسط میدان نیستند، نیز در اشتیاق رسیدن به این سفره نامرئی میسوزند و در تلاشاند نه به نام تشکلهای پابرجای صنفی، بلکه زیر عنوانهای فرعی دیگر، قلمروی خود را به نام خود، سند بزنند تا عنوان و جایگاهی ویژه کسب کنند.
صاحب این قلم خبر ندارد که آیا در صنفها و حرفههای دیگر نیز چنین مبارزهای برقرار است یا نه، اما دستکم در تاریخ سی و پنج ساله قبل از این چند سال اخیر، چنین سطحی از رقابت و ستیز برای تصاحب کرسیهای صنفی را شاهد نبوده است.
در چنین فضایی، هرگونه استدلال علمی و منطقی نیز زیر سایه رقابتها تفسیر میشود. دوستانی که تلاش میکنند مثلا ادغام اتحادیههای مشاغل همگن را با معیارها و اصول مدیریت و آنچه در کتابهای سازمانهای اداری نوشته شده و با تئوریهای مشارکت مدنی تبیین کنند، خیلی زود با کامنتها و برداشتهایی که از سخن آنها میشود، در مییابند که اینجا، جای این مباحث آکادمیک نیست و عرصه رقابت برای تصاحب پستهای صنفی در خانواده چاپ، خودش یک پا آکادمی هنرهای رزمی است!
از این بدتر، آن است که وقتی کسی فارغ از جانبداریهای قطبی و تنها به انگیزه بیان نظر کارشناسی سخنی بگوید، بهآسانی انگ سوگیری و تعلق به جبهه و اصحاب این یا آن طرف را میخورد و ناخواسته وارد جبههگیریها و قضاوتهایی میشود که اعتبار علمی و کارشناسی او را هم خدشهدار میسازد.
این روزها شبکههای اجتماعی خانواده چاپ پر است از بحث درباره تاریخ برگزاری انتخابات صنفی و نیز سرشار است از مزایا و مضرات ادغام اتحادیه چاپ و صحافی و نقلقولها و مصداقهای خارجی و داخلی درباره جایگاه اتحادیه مستقل لیتوگرافی یا انتساب این یا آن رسته به این یا آن اتحادیه.
حتی در مورد چاپ دیجیتال، کار به جایی رسید که نیروی انتظامی زحمت اسبابکشی این رسته را از اتحادیه لیتوگرافان به اتحادیه چاپخانهداران میکشد! همین رویداد انتظامی (!) هم خود موجب نقد و نفرین و طعن و توهین طرفها به یکدیگر میشود و تا مدتها انرژی صنف صرف تثبیت یا ابطال آن حکم میشود.
جالب است که در این نبرد هم هر یک از طرفین به دامن یکی از وزارتخانهها میآویزند و قدرت وزیر فلان را به رخ وزیر بهمان میکشند. به فرض حسننیت همه طرفهای این ماجراها و قصد خدمت همه آنها، آنچه حاصل صنف میشود، نوعی دلزدگی است و تصویری که خانواده چاپ در برابر جامعه و صنوف دیگر (و از جمله سفارشدهندگان و مشتریان چاپ) از خود به نمایش میگذارد، حاکی از عقبماندگی و تنگنظری است. با چنین تصویری نمیتوان در جامعه کسب اعتبار کرد، حتی اگر چند وزیر شما را به حضور بپذیرند و چند وکیل در میهمانی شما شرکت کنند.
دوستان عزیز، در جوامع پیشرفته و در بین صنوف پیشرفته، این وزیر و وکیلها هستند که اعتبار خود را از ارتباط و تایید جامعه مدنی میگیرند، نه این که مدیران بخش خصوصی به عکس یادگاری با مقامات دولتی بنازند.
به امید برقراری صلح و بهکارگیری خرد در خانواده چاپ و خاورمیانه و هر گوشه جهان.