همه فعاليتهاي اقتصادي با گردش مالي همراهند. گردش مالي در واقع جريان ورود و خروج پول به صندوق مؤسسه است و مقداري از دارايي که براي پرداخت بدهيها يا تأمين مواد در دوره خاصي مورد نياز است. با عنوان نقدينگي از آن ياد ميشود يکي از معضلات همه فعاليتهاست. علت روشن است: نقدينگي در حد لزوم، معمولا در دسترس نيست و تأمين آن در مواقع ضروري يکي از دغدغههاي مديريتهاست. صنعت چاپ نيز به عنوان فعاليتي سرمايهبر و داراي نيازهاي مداوم به مواد اوليه و لزوم تأمين به موقع آنها غالبا با مشکل کمبود نقدينگي روبهرو است. واحدهاي کوچک و بزرگ چاپ به صورتي يکسان با اين مشکل روبرويند، هرچند که روشهاي برآمدن از پس آن براي واحدهاي داراي ابعاد مختلف تفاوت ميکند. در مقاله حاضر دکتر مجيد طالبي تلاش کرده است چگونگي مديريت نقدينگي را در يک شرکت شرح دهد.
هدف اين مقاله ارائه تصويري کلي از نقدينگي و مديريت نقدينگي شرکتها و روشن کردن برخي از جنبههاي مهم آن است. در بخش اول مقاله شرايط و الزامات تحقق مديريت بهينه نقدينگي مطرح شده و طي آن دو دسته شرايط و ابزارهاي دروني و بيروني شرکت معرفي شده است. از جمله شرايط و الزامات درون شرکتي براي مديريت بهينه نقدينگي تعيين حد مطلوب نقدينگي شرکت و اتخاذ خطمشيهاي مناسب در مديريت وجه نقد، حسابهاي دريافتني و موجوديها است. برخي از شرايط و الزامات بيرون شرکتي ضرورت و جو نهادهاي مالي مکمل بازار پولي، ابزارهاي پولي جهت سرمايهگذاري کوتاهمدت و تامين مالي کوتاهمدت و مقررات هدايت کننده مورد بحث قرار گرفته است.
در بخش دوم مقاله به تشريح عوامل موثر در نياز به نقدينگي و سرمايه در گردش شرکتها که معمولا موجب تفاوت بين شرکتها در اين خصوص ميشوند، اشاره شده است. از جمله اين موارد ماهيت و اندازه فعاليت شرکت، دوره توليد، کارايي عمليات است.
در بخش سوم مقاله، موضوع نقدينگي و ارتباط آن با ارزش شرکت به بحث گذاشته شده و نحوه تاثيرگذاري تصميمات نقدينگي در شرايط بازار کامل و ناقص در ارزش شرکت بيان شده است.
عوامل تعيينکننده ميزان نقدينگي (سرمايه در گردش)
ميزان سرمايه در گردش هر شرکت تحت تأثير عوامل خاصي است. بديهي است که به دليل تفاوت درجه حضور اين عوامل در شرکتها نياز به سرمايه در گردش هم متناسب با آنها متفاوت ميشود. برخي از اين عوامل به شرح زير است:
ماهيت توليد (فعاليت) شرکت
اگر شرکتها را به لحاظ ماهيت فعاليت به سه دسته مالي و بازرگاني و خدماتي تقسيم کنيم نياز به سرمايه در گردش در اين سه دسته از شرکتها متفاوت است. شرکتهاي مالي و بازرگاني سرمايه در گردش زياد لازم دارند. شرکتهاي خدماتي نياز کمتري به سرمايه در گردش دارند و شرکتهاي صنعتي حد وسط اين دو دسته از شرکتها قرار ميگيرند. علاوه بر ماهيت فعاليت شرکتها اندازه فعاليت آنها نيز يک عامل تعيينکننده در ميزان سرمايه در گردش مورد نياز است. هر چه اندازه شرکت بزرگتر باشد، نياز به سرمايه در گردش هم بيشتر است.
دوره توليد شرکت
هرچه توليد شرکت يعني مدت زمان مورد نياز براي تبديل مواد خام به کالاي ساخته شده بيشتر باشد نياز به سرمايه در گردش هم بيشتر است. نوع فرايند توليد و فنآوري شرکتهايي که در يک صنعت قرار دارند نقش تعيينکنندهاي در دوره توليد دارد. لذا همواره شرکتها بايد سراغ فنون توليدي بروند که اين دوره را کوتاهتر کند. البته مديريت بهينه عملياتي نيز در کوتاه کردن اين دوره نقش دارد. چه بسا که نوع فرايند توليد، دوره توليد را کوتاه کند ولي عوامل جانبي اين اثر را خنثي کنند. همچنين ممکن است بخشي از اين دوره توليد از طريق تامين مالي به وسيله عرضهکنندگان مواد اوليه کاهش پيدا کند. استفاده از ماشينآلات و تجهيزات منحصر به فرد توليدي اين فرصت را در اختيار شرکت ميگذارد تا بتواند توليدات خود را پيشفروش کند که اين امر هم در کاهش نياز به نقدينگي موثر است.
خطمشي توليد شرکت
در شرکتهايي که فروش آنها فصلي است، خطمشي توليد شرکت اثر مهمي بر نياز نقدينگي شرکت دارد. معمولا اين شرکتها براي اينکه پاسخگوي مشتريان خود باشند ميتوانند دو خطمشي توليدي را انتخاب کنند. يک خطمشي اين است که شرکت در فصل فروش از ظرفيت کامل توليدي خود استفاده کند و در فصول ديگر توليد نکند و خطمشي ديگر اين است که شرکت توليد خود را به طور ثابت طي سال انجام دهد و فصل بدون توليد نداشته باشد. بديهي است که خطمشي توليدي دوم نياز به سرمايه در گردش بيشتري دارد و خطمشي اول نيز عدم استفاده از امکانات شرکت در فصول ديگر را به دنبال دارد. بسته به اينکه کدام خطمشي دنبال شود، شرکت بايد تبعات آن را در سرمايه در گردش بپذيرد. البته در برخي از شرکتها به دليل اينکه آنها قادر هستند در فصول ديگر از امکانات توليد در جهت توليد ساير محصولات استفاده کنند مشکل خطمشي اول از بين ميرود.
خطمشي اعتباري عرضهکنندگان مواد
اگر خطمشي عرضهکنندگان مواد، خطمشي فروش اعتباري باشد، سرمايه در گردش کمتري مورد نياز شرکت خريدار خواهد بود. همچنين اگر شرکت با شرايطي مواجه باشد که خريداران محصولات حاضر به پيشپرداخت باشند، سرمايه در گردش مورد نياز کاهش مييابد.
نرخ رشد و توسعه فعاليت شرکت
معمولا شرکتهاي در حال رشد نياز به سرمايه در گردش بيشتري دارند و معمولا اين نياز يک نياز پيوسته است. متناسب با نرخ رشد شرکت ميزان سرمايه در گردش مورد نياز شرکت نيز افزايش مييابد.
سهولت دستيابي به مواد اوليه
در مواقعي که عرضهکنندگان مواد اوليه محدود هستند و يا به هر دليلي برخي از مواد اوليه به آساني در اختيار شرکت قرار نميگيرند، در اينگونه موارد شرکت ناچار است سرمايهگذاري زيادي در مواد اوليه انجام دهد. معمولا آن نوع مواد اوليهاي که عرضه محدود دارند و توزيع آنها نيز جيرهبندي شده است، مستلزم پيشپرداخت هستند. مواد اوليهاي که فقط در فصول معيني عرضه ميشوند موجب افزايش سرمايه در گردش مورد نياز شرکت ميشود؛ زيرا شرکت ناچار است اين مواد را در فصول عرضه آن خريداري و براي تمام سال نگهداري کند.
سطح سود
در مورد شرکتهايي که فروش اعتباري طولاني ندارند، حجم سود شرکت يک منبع مهم تامينکننده نياز نقدينگي شرکت است. شرکتها ميتوانند قسمتي از سود خود را جهت تامين نياز نقدينگي در شرکت اندوخته کنند.
ماليات
برنامهريزي مناسب شرکت در خصوص پرداخت ماليات ميتواند تا حدي مشکلات نقدينگي شرکت را مرتفع کند.
خطمشي تقسيم سود
پرداخت سود منابع نقدي شرکت را مصرف ميکند و لذا به همان اندازه هم بر سرمايه در گردش تاثير ميگذارد. اگر شرکت تصميم بگيرد سود را تقسيم نکند و در شرکت نگهداري کند سرمايه در گردش افزايش مييابد. به هر حال شرکت با در نظر گرفتن ساير عوامل موثر در تقسيم سود بايد نوعي توازن در اين خصوص تعيين کند. پرداخت سهام جايزه به جاي سود يک روش موثر است.
روش استهلاک
هزينه استهلاک يک هزينه غيرنقدي است که موجب صرفهجويي مالياتي ميشود. لذا شرکتهايي که هزينه استهلاک بالايي دارند جريان نقدي عملياتي بيشتري خواهند داشت. استهلاک در مرحله اول بر بدهي مالياتي و بر سود تقسيم نشده تاثير ميگذارد. نرخ بالاي استهلاک موجب ميشود که سود و ماليات شرکت کاهش يابد. چنين شرکتهايي با پرداخت ماليات و سود نقدي کمتر قدرت نقدينگي بيشتري پيدا خواهند کرد. اگر مخارج سرمايهاي شرکت از استهلاک کمتر باشد، ميزان سرمايه در گردش افزايش مييابد و نياز به تامين مالي کوتاهمدت هم کمتر ميشود. به عکس اگر مخارج سرمايهاي از استهلاک بيشتر باشد، شرکت احتياج به تامين مالي خارجي پيدا ميکند و ممکن است سياست تقسيم سود را هم تحت تاثير قرار دهد. به هر حال بين روش استهلاک، مبلغ استهلاک و برنامهريزي سرمايه در گردش ارتباط وجود دارد.
تغييرات سطح قيمت
تاثير تغيير سطح عمومي قيمتها روي موقعيت سرمايه در گردش بستگي به ماهيت عمليات شرکت و جايگاه شرکت در بازار محصول دارد. اگر سطح قيمتها بالا رود (تورم) سرمايه در گردش مورد نياز بيشتر ميشود. در صورتي که شرکت بتواند به طور متناسب قيمت کالاهاي خود را بالا ببرد، تا حدودي قادر خواهد شد که نياز به سرمايه در گردش را تامين کند.
شيوههاي مديريت عمليات و
کارايي عملياتي
عدم وجود هماهنگي بين خطمشي و اقدامات توليد و توزيع و فروش نياز به نقدينگي را افزايش ميدهد. عدم برخورداري از وسايل حمل و نقل و ارتباطات مناسب نيز بر نقدينگي مورد نياز شرکت موثر است. به طور کلي کارايي عمليات يک عامل موثر در سطح سرمايه در گردش شرکت است. مديريت با کاهش ضايعات، بهبود هماهنگيها و استفاده بهينه از امکانات موجود، ميتواند ضمن سرعت بخشيدن به دوره گردش وجه نقد شرکت به بهبود مديريت سرمايه در گردش کمک کند. کارايي در عمليات همچنين ميتواند از طريق تاثيرگذاري بر سودآوري و بهبود جريان داخلي وجوه به مديريت سرمايه در گردش کمک کند.
نوسانات مربوط به دورههاي تجاري (فعاليت)
دورههاي رونق يا رکود اقتصادي هر کدام الزامات خاصي براي سرمايه در گردش دارند. در دورههاي رونق که شرايط اقتصادي منجر به افزايش فروش ميشود، نياز به سرمايه در گردش هم بيشتر ميشود. در دورههاي رکود که شرايط اقتصادي منجر به کاهش فعاليتها و فروش ميشود، نياز به سرمايه در گردش کمتر ميشود. معمولا اين تاثيرپذيري سرمايه در گردش از ناحيه موجودي کالا است.