در دومين بخش اين تاريخ خواندني از رشد پيشين صنعت چاپ، توسعه چاپ بهعنوان يک فن مرتبط با اقتصاد و تاثيرات اجتماعي اين ارتباط مورد بررسي قرار ميگيرد. هنگامي که مارکوپولو در زمان قوبلاي قاآن ( ۱۲۱۶_۱۲۹۵) از چين ديدار کرد، در کار تکثير متون مقدس از راه چاپ باسمهاي چيزي نديد که قابل گزارش باشد، اما مشاهده کرد که قوبلاي قاآن کيميايي بهکار زده که کاغذ چاپ شده را بهجاي فلزات گرانبها نقدينه رايج کرده است.
قاآن از اين پولها آنقدر درست کرده که همه گنجينههاي جهان را ميتواند با آن بخرد. وي دستور داده است که هرگونه پرداختي در همه ايالات ممالک و نواحي امپراتوريش با اين پول انجام شود و هيچکس، از بيم جان، قدرت رد آن را ندارد و من به شما اطمينان ميدهم که همه مردم و جماعاتي که تابع حکم او هستند بدون اکراه اين اوراق را ميپذيرند، زيرا هر جا بروند و هرچه بخورند از کالا و مرواريد و احجار کريمه و طلا و نقره در برابر آن پول واحدي پرداخت ميکنند و براي شما بگويم که اوراقي که ده بزانت (BEZANT) ارزش دارد به قدرت يک بزانت هم وزن ندارد.
يک نکته ديگر هم قابل ذکر است. وقتي اين اوراق از فرط دستبهدست شدن پاره و فرسوده شود، آنها را به ضرابخانه ميبرند و با تنزيل سه درصد با اوراق نو معاوضه ميکنند. يکي ديگر از کارهاي پسنديده ايشان که شايسته ذکر در کتاب ماست اين است که اگر کسي بخواهد براي ساختن ظروف يا کمربند يا تجملات ديگر طلا يا نقره بخرد، مقداري از اين پولها به ضرابخانه قاآن ميبرد و به رئيس ضرابخانه ميدهد و در برابر آن طلا يا نقره دريافت ميکند. مواجب همه سربازان قاآن را هم با اين نوع پول ميپردازند.
چيزي که مارکوپولو وصف ميکند، يک نهاد ديرينه چيني بودهاست. در اوايل قرن يازدهم، بهدليل کمبود فلزات و نياز به نقدينه بيشتر، نظامي زير نظر دولت براي انتشار پول چاپي کاغذي، به ميزان چهار ميليون ورق اسکناس در سال، ايجاد شد. در قرن دوازدهم چينيهاي دوران سونگ از راه انتشار پول کاغذي هزينه مقابله با يورش مغولها را فراهم کردند و وقتي شکست خوردند براي تامين غرامت به اين کار ادامه دادند. در ۱۲۰۹، اسکناسهايي روي کاغذ ابريشمي چاپ ميشد که رايحه دلانگيزي داشت و بهموجب عبارتي که روي هر ورق نوشته شده بود قابل تبديل به طلا يا نقره بود. اما حتي عطر اين اسکناسها هم نتوانست ارزش پول را تثبيت کند يا جلوي تورم و گراني روز افزون را بگيرد.
مورخ دوران سونگ، ما دوان لين(MA TUAN-LIN) که در بدترين دوران تورم زندگي ميکرد، پيامدهاي آشناي آنرا ثبت کرده است:
مردم، بعد از اينکه سالها سعي کردند با اين اسکناسها بسازند و آن را حفظ کنند، اطمينان خود را به آن از دست دادند و واقعا از آن وحشت داشتند. زيرا پول خريدهاي دولتي به کاغذ پرداخت ميشد. سرمايه کارخانههاي نمکگيري کاغذ بود. حقوق کارمندان به کاغذ پرداخت ميشد و سربازان مواجب خود را به کاغذ دريافت ميکردند. همه ايالات و ولايات که زير بار قرض بودند، ديون خود را به کاغذ تاديه ميکردند. پول مسي، که ديگر بهندرت ديده ميشد، گنجي به حساب ميآمد و از آن سرمايههايي که در دوران پيشين انباشته شده بود… ديگر کسي سخني به ميان نميآورد. پس طبيعي بود که قيمت کالاها بالا برود و در همان حال ارزش پول کاغذي روز به روز کمتر بشود و مردم که پيش از آنهم دلسرد بودند، بهکلي دل و جرات خود را از دست دادند. سربازان هميشه نگران بودند که مبادا قوت روزانه خود را نتوانند به دست بياورند و کارمندان دون پايه در همه بخشهاي امپراتوري شکايت ميکردند که پولي که به دستشان ميرسد بهقدري نيست که بتوان با آن مايحتاج خود را فراهم کرد . اينهمه نتيجه پايين آمدن ارزش پول کاغذي بود.
مغولان از کار مردم پيشرفتهاي که مغلوب ايشان شده بودند سرمشق گرفتند و خود دست به کار انتشار پول کاغذي شدند و قوبلاي قاآن، پس از آنکه در ۱۲۶۰ کار تسخير چين را تمام کرد، اين رسم را بهصورت نهاد منظمي که در نوشته مارکوپولو وصف شده، درآورد. در روزگار مارکوپولو، اسکناس هنوز به قيمت اسمي مبادله ميشد، اما در سالهاي آخر سلسله مغولي يوآن ( yuan،۱۲۶۰-۱۳۶۸) بر تخت نشست، مقدار پول کاغذي در گردش را محدود کرد و سرانجام موفق شد که ارزش پول را تثبيت کند.
بدينطريق، ننگ اسکناس جعلي دامن فن چاپ را از نخستين روزهاي پيدايش در چين آلوده کرده است. تا چند قرن، پول کاغذي چاپي تنها صورتي از چاپ بود که مسافران اروپايي ميشناختند و بحراني که بر سر پول کاغذي در سرزميني نزديک به غرب پيش آمد، بر بدنامي چاپ افزود و نيز وجنوا از اوايل قرن چهاردهم در تبريز، پايتخت ايلخانان مغول در ايران، نمايندگي تجاري داشتند. ريختوپاشهاي فرمانرواي مغول، کيخاتوخان، که از ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۵ ( ۶۹۰-۶۹۴ هـ.ق) حکومت ميکرد خزانه او را خالي کرده بود و او سعي کرد که با چاپ پول کاغذي بر اين مشکل غلبه کند. بر اسکناسهاي او که در ۱۲۹۴( ۶۹۳هـ .ق) چاپ باسمهاي شده است، تاريخ چاپ اسکناس و هشداري به جاعلان به عربي و چيني نقش بسته و با خوشحالي پيشگويي شده بود که با اين کار ” فقر و بينوايي از ميان مردم برود و غلات و حبوب ارزان شود و غني و فقير با هم برابر شوند” اما جادو کارگر نيفتاد. چند روزي که از رواج اجباري پول گذشت، تجارت از رونق افتاد، بازارها بسته شد و شايعه کشته شدن کارگزار مالي خان بر سر زبانها افتاد اين وقايع از چشم ونيزيها و جنواييها که با تبريز روابط بازرگاني داشتند پنهان نميماند، بنابراين به فکر نميافتادند که براي حل مشکلات مالي خود به چاپ روي بياورند.
جز مارکوپولو کسان ديگري چون ويليام اهل روبروک(william of rubruck)، ادريک(odoric)و پگولوتي (pegolotti) نيز ديده بودند که خان بزرگ با تنه درختان کار فلزات گرانبها را انجام ميدهد و اين کار را به ديده تحسين مينگريستند. اما آن محرک کافي نبود که چاپ را به غرب وارد کند و هنوز غربيها به تحقيق در اديان شرقي نپرداخته بودند تا تحت تاثير استفاده از چاپ در کتب ديني قرار گيرند. هرچند گزارشهايي از وجود پول چرمي در اروپاي قرن دوازدهم و سيزدهم در دست است، اما در مورد پول کاغذي پيش از ۱۶۴۸ ، که نخستين بار در سوئد به چاپ رسيد گزارشي وجود ندارد.
احتمالا فن چاپ با صورت تفريحيتري از چاپ باسمهاي بر روي کاغذ، به غرب وارد شد. ورق بازي، مثل دومينو، ظاهرا منشا چيني دارد، در دوران سونگ و در دوران مغول انواع پيچيده بازي با ورق در سراسر چين رايج بود و چينيها وسيله اين بازيها را ( طاس ورقي) ميناميدند. شايد حرمت قمار در قرآن باعث شده باشد که در آثار قديمي عربي هيچ ذکري از ورق بازي نشود. اما اين کار در ميان سپاهيان مغول که رو به غرب ميتاختند رايج بود و گفتهاند که از سرزمينهاي مسلمان نشين به اروپا وارد شده است. ورق بازي جهان اسلام را بهنحوي پشت سر نهاد و به ايتاليا و اروپاي غربي رسيد.
اغنيا هنوز ورقهايي سفارش ميدادند که با دست نقاشي ميشد، اما عامه مردم به ورقهاي چاپي روي آوردند، ورق چاپي، که در سال ۱۳۷۷ در آلمان و اسپانيا شناخته بود، چنان بهسرعت رواج يافت که شوراي کليسا در ۱۴۰۴ احساس خطر کرد و ورق بازي را براي کشيشان ممنوع نمود. موعظه سرزنش آميز سنت برنارد( saint bernard) در سال ۱۴۲۳ بر پلههاي کليساي سن پيتر چنان شنوندگانش را محسور کرد که به خانه رفتند و ورقهاي خود را جمع کردند و در ميدان عمومي شهر آتش زدند. حتي پيش از آنکه گوتنبرگ به چاپ کتاب بپردازد، چاپ ورق در ونيز و آوگسبورگ(augesburg) و نورمبرگ رايج بود و شوراي شهر ونيز در ۱۴۴۱ قانوني در حمايت از توليدکنندگان ونيزي اين کالا تصويب کرد. شخص مرموزي که به استاد ورق ساز معروف شد (حدود ۱۴۳۰-۱۴۵۰) يک دست ورق عالي ساخته که شانزده برگ از آن باقي مانده و خطوط آنچنان با ظرافت حکاکي شده که پارهاي آن را به خود گوتنبرگ نسبت ميدهند. شايد تجربههاي بعدي گوتنبرگ در کوششهاي او براي تکميل اوراق بازي ريشه داشته باشد.
بنابراين چاپ پيش از آنکه به خدمت اهداف عالي علم و دين درآيد، در زندگي روزمره مصارف گوناگون داشت. چاپ روي منسوجات سنتي ديرينه بود. پارچه چاپ شدهاي که در مقبره اسقف اعظم آرل(aries) پيدا شده مال قرن ششم است و از قصري در ناراي ژاپن که در قرن هشتم ساخته شده، ابريشمهاي چاپ شده بهدست آمده است. نمونههاي ديگري هم از چاپ روي پارچه از چين و مصر باقيمانده که به همين دوران تعلق دارد. کساني که در اروپا به چاپ روي پارچه اشتغال داشتند، فقط يک باسمه رنگمالي شده را روي پارچه ميفشردند. اما در همان زمان در آسيا روشهاي مکملتري به کار ميرفت: بعضي از اين روشها براي اين بود که رنگ در پارچه نفوذ کند و در روشهاي ديگر به کمک مواد تثبيت کننده رنگ و مقاوم با استفاده از رنگهايي که زود خشک ميشد رنگها و طرحهاي مختلفي بر پارچه نقش ميبست. هنگاميکه اروپاييان فن چاپ باسمهاي روي پارچه را در قرن سيزدهم احيا کردند، هنوز از همان شيوه ابتدايي فشردن باسمه رنگمالي شده بر پارچه استفاده ميکردند.