چند روز پیش در جلسهای با حضور یکی از نمایندگان مجلس و چند تن از مسئولان صنفی که صحبت برسد معافیات مالیاتی بود، عرض کردم، بنده میخواهم مالیات بیشتر بدهم. اجازه بدهید ماشین نو بیاوریم، امکانات جدید و فناورانه وارد چاپخانهها بشود، اشتغال ایجاد کنیم، کارهای مرغوبتر ارائه دهیم، مالیات هم خواهیم پرداخت. (حالا بگذریم که معمولاً در بسیاری از کشورها سرمایهگذاری برای ماشینآلات جدید تا چند سال معاف از مالیات است و در ایران برای چنین واحدهایی تیغ مالیات را تیز میکنند.)
شرایط حساس کنونی
تحلیل شرایط و آینده اقتصاد در کشور ما کار آسانی نیست. ما ۴۰ سال است در شرایط حساس کنونی به سر میبریم. از نظر خیلیها، شرایط کنونی، برای سرمایهگذاری مناسب نیست و توجیه ندارد.
با این حال من مایلم چنین کاری بکنم، چرا که تجربه نشان داده است اگر بخواهیم منتظر شرایط بهتر باشیم، شاید هیچ وقت آن شرایط نرسد و چه بسا از نظر وضعیت اقتصادی و نرخ ارز و مقررات واردات و غیره، اوضاع بدتر هم بشود، کما این که از پارسال تا امسال شرایط خرید ماشین، کلی به زیان ما تغییر کرده است.
حتی نسبت به ۴ ماه پیش، شرایط کلی تفاوت کرده است.
ماشین چاپ در گروه ۲۴ کالایی قرار گرفته، یعنی حتی ارز نیمایی هم به آن تعلق نمیگیرد و باید ارز آزاد وارد شود. در حالی که تا چند ماه پیش، میشد با ارز نیمایی ماشینآلات را وارد کرد.
روایت من
ما ۴ ماه پیش در بروکسل پیشنویس خرید ماشین پیشرفته چاپ لیبل امضا کردیم. از روزی که از نمایشگاه برگشتیم، دنبال کار را گرفتهایم و با مراجعه به وزارت صنایع پیگیر کار بودیم که با طولانی شدن روند کارها، با افزایش نرخ ارز مواجه شدیم. ۳ ماه پیش یورو حدود ۱۳ هزار تومان بود، حالا ۱۷ هزار تومان رسیده است.
هیچ ماشین چاپ مدرنی کمتر از یک میلیون یورو نیست. بنابراین تنها در همین چند ماه، برای ما ۴ میلیارد تومان افزایش هزینه ایجاد شده است. واقعاً چطور باید این هزینهها را تأمین کرد؟!
جالب است دولت که حمایتی نمیکند و در برابر افزایش نرخ ارز نیز هیچ تعهدی ندارد، مقرراتی در برابر ما میگذارد که با منت همه این محنتها را بپذیریم. مثلاً مدتی ثبت سفارش ما به خاطر محدودیت سقف ۵۰۰ هزار یورو با تأخیر مواجه شده توجیه مسئولان برای این که قیمت پایه ماشین چاپ پیشرفته اروپایی از یک میلیون یورو شروع میشود، کلی ماجرا داشت، حتی تا دفتر وزیر کشیده شد، تا بپذیرند که این ماشین ثبت سفارش شود.
اما ثبت سفارش نه به معنای تخصیص ارز دولتی است، نه ارز نیمایی، میگویند بروید ارز آزاد تهیه کنید. در حالی که همین تأخیر و دوندگیها موجب شد یورو ۴ هزار تومان گران شود، که رقم قابل توجهی است. (چند سال پیش همین ما به التفاوت معادل ریالی گران شدن ارز برای این ماشین، خودش پول یک ماشین چاپ پیشرفته بود.)
کارآفرین در جایگاه متهم
ثبت سفارش با همه ماجراهایش، تنها آغاز ماراتون تأمین ارز آزاد است. چون دولت هیچ مسئولیتی برای تأمین ارز آزاد ندارد. برای ارز آزاد به صرافیها میروید، میبینید سقف محدودی دارند. بعد راهنمایی میشوید به محلهای دیگر. بنده برای خرید یورو از کوچه پس کوچههایی در بازار سر در آوردم و در موقعیتهایی قرار گرفتم که احساس شرم میکردم و احساس ترس و حس انزجار به من دست داد.
چرا باید من به عنوان یک کارآفرین که همه دار و ندار خود را در خدمت تولید و پشتیبانی از صنایع داخلی گذاشتهام باید مثل یک مجرم و خلافکار ارز خریداری کنم؟ حالا که دولت ارز دولتی و نیمایی به ما نمیدهد، دست کم ارز آزاد را محترمانه به ما بدهد.
من که ماهی ۲۵۰ میلیون تومان ارزش افزوده میپردازم و لیست ۵۰ – ۴۰ نفری بیمه تأمین اجتماعی را هر ماه امضا میکنم، باید از طرف دولت حمایت شوم و از احترام برخوردار باشم، نه این که پشت در ادارات دولتی با بیاعتنایی مواجه شوم و براثر تأخیرها دچار ضرر و زیان مضاعف شوم و برای تأمین ارز به شبکه غیرقانونی فروش ارز هدایت شوم و در شرایط ناگوار قرار گیرم.
چه بسا با خرید ارز به این روش مشکلات قضایی و حقوقی هم برای من ایجاد میشد. واقعاً چرا باید با آبروی ما بازی شود؟
دولت؛ دست بالا و طلبکار
جالب است که بعد از همه این ماجراها وقتی گوش شیطان کر، ارز را تأمین کردیم و به کارخانه سازنده فرستادیم و ماشین حمل شده و به گمرک رسید، تازه میپرسند منبع تأمین ارز را باید معرفی کنید و آنجا هم متهم میشویم. بدین ترتیب میبینید که ما در همه این فرایند قربانی و متهم و بدون هیچ حق و حقوقی هستیم دولت همیشه دست بالا را دارد و در هیچ موردی پاسخگو نیست و هر لحظه با صدور بخشنامهای دوسطری میتواند شرایط را به زیان ما تغییر دهد.
اگر من در مسیر تأمین ارز آزاد و سر و کار پیدا کردن با منابع ناشناس و غیرمعتبر، مورد سوءظن نیروی انتظامی قرار گیرم، کی از من حمایت میکند، وزارت صنایع کجا دنبال کار مرا خواهد گرفت؟ اگر در مسیر انتقال ارز از راههای غیربانکی به خارج کشور، پول من خورده شد، کی حق مرا خواهد گرفت؟ ما از دولت حمایت مالی نمیخواهیم. ارز دولتی نمیخواهیم، حتی ارز نیمایی نمیخواهیم، لااقل در امور کلان، در اموری که از اختیار ما بیرون است و دولت مسئول آنهاست، انتظار حمایت داریم. ما که در پدید آمدن این شرایط بازرگانی و پیچ و خمهای انتقال ارز و محدودیت بین بانکی بینالمللی نقشی نداشتهایم. دست کم دولت تضمین کند که سرمایه در مسیر انتقال ارز، هدر نرود.
نهادهای صنفی؛ ناکارآمد
مسائل و مشکلاتی که به آنها اشاره کردم، تنها گوشهای از مشکلات بازرگانی و سرمایهگذاری را مطرح کرد. چاپخانهها با دهها مشکل کوچک و بزرگ دیگر دست به گریباناند که دست آنها را برای توسعه میبندد. بسیاری از این مشکلات به سازمانها و ادارات دولتی و حتی نهادهای قانونگذاری یا قضایی مربوط میشود. یک چاپخانهدار نمیتواند و نباید برای حل آنها بجنگد، اساساً این جور مسائل و مشکلات از توان هر چاپخانهدار به تنهایی بیرون است. اینها کارهایی است که اتحادیه صنفی باید انجام دهد. منتهی متأسفانه، ما اتحادیه توانمندی نداریم، بهتر است بگوییم اتحادیهای نداریم. هشت ماه از انتخابات هیأت مدیره اتحادیه چاپخانهداران تهران گذشته، هنوز در پیچ و خم درگیری و جنگ قدرت و نابسامانی است. اتحادیه به عنوان یک تشکل که نماینده یک صنف مؤثر در جامعه است، باید به این مسائل و دهها مسأله دیگر درون صنفی رسیدگی کند و در نهایت توسعه و ارتقای صنعت چاپ و کسب و کار اعضا را حمایت کند.
در شرایط کنونی متأسفانه اتحادیه ما چنین کارکردی ندارد و به جای رفتار منسجم این تشکل، با حرکات فردی و تبلیغاتی این یا آن عضو منتخب روبرو هستیم. معلوم است که هیچ جا ما را جدی نمیگیرند.
در حالی که اتحادیه باید جایگاه این صنف کارآمد را در اقتصاد کشور به دولت و به طرفهای دیگر بشناساند و چالشهای درون صنف را به سود توسعه و آسایش همه اعضا، هدایت کند.
مشتریان؛ دستخوش وسوسه چاپ ارزانتر
شرکتها و برندهای معتبر و با تجربه که همیشه به کیفیت و تأمین به موقع سفارشات چاپ و بستهبندی خود اهمیت میدهند، چاپخانههای توانمند را متحد و شریک تجاری خود قلمداد میکنند. این رفتاری متقابل است. اما کم نیستند مشتریان دیگر در این بازار که به دلیل شرایط سخت اقتصادی یا به توصیه واسطههای کارهای چاپی یا با وسوسه بعضی چاپخانهها که با ماشینآلات و امکانات محدود، قیمتهایی پائینتر پیشنهاد میدهند، خود را در معرض ریسک قرار میدهند. متأسفانه کم نیستند مدیرانی که قطبنمای خود را با هزینه کمتر چاپ تنظیم میکنند.
البته آنها اعتبار برند خود را در معرض خطر قرار میدهند و معمولاً پس از چند بار انجام کار با مشکلات و زیانهای کلان روبرو میشوند ولی به هر حال به آشفنگی بازار چاپ هم دامن میزنند.
انتظار ما آنست که سفارشدهندگان کارهای چاپی نسبت به سطح امکانات و خدمات و قابلیتهای و دانش فنی کارآیی چاپخانهها توجه کنند. در هر حرفهای این طبقهبندیها و کلاس یک و دو و سه وجود دارد. (این طبقهبندی از همان کارهایی است که اتحادیه به کمک نیروی متخصص میبایست انجام میداد تا مشتریان به اعتبار آن، چاپخانه موردنظرشان را انتخاب کنند.)
قیمتهای چاپخانهای که جدیدترین برند اروپایی را برای چاپ سفارش شما به کار میگیرد، از مرکبهای گران قیمت استفاده میکند و استانداردهای خاص را رعایت میکند، در مقایسه با جایی که ماشینآلات دست دوم و برندهای ناشناخته را با امکانات محدودتر فراهم ساخته، باید بالاتر باشد.
این نگاه باید در دولت، در تشکلهای صنفی و بین مدیران چاپخانهها و نیز مشتریان و مدیران واحدهای مختلف تولیدی و صنعتی و انتشاراتی جا بیفتد که وقتی چاپخانهای برای تأمین کیفیت، استانداردسازی و کارآمدی بیشتر سرمایهگذاری میکند، دستمزد آن نیز قدری بالاتر است. اساساً اگر چنین نباشد، هیچکس انگیزه سرمایهگذاری نخواهد داشت. اگر قرار باشد مشتری بین کار با کیفیت و کنترل شده و تحویل مطمئن سفارش ، با کار پایینتر، تفاوتی قائل نشود، چرا باید زیر بار مشکلات نوسازی و تأمین ماشینآلات پیشرفته رفت؟
ارتقای محصولات، رونق صادرات و توسعه چاپخانهها همه به یکدیگر وابستهاند، بنابراین انتظار میرود، سفارش دهندگان بهویژه صاحبان برند و مدیران واحدهای پیشرو، از چاپخانههایی که تجهیزات پیشرفته را به کار میگیرند و روشهای کار استاندارد و کنترل کیفیت را معمول میدارند، حمایت کنند و تنها با تکیه بر دستمزد کمتر، آنها را در فشار قرار ندهند دست کم از کسانی که با سرمایه اندک و کارهایی غیراستاندارد بازار را خراب میکنند، حمایت نکنند.
ما ناگزیر به توسعهایم
باز هم برگردیم به همان نکته اول، یعنی شرایط حساس کنونی! با همه این اوضاع احوالی که برشمردیم، پیداست که ما در شرایط بیم و امید باید دستمان را به زانوی خود بزنیم و کار خود را پیش ببریم. ما در این چهل سال یاد گرفتهایم که گلیم خود را از آب بیرون بکشیم.
به قول یکی از دوستان وضع ما مثل کسی است که در اقیانوسی شناور است که نمیداند به کدام سو میرود، اطرافش هم کوسه و نهنگ و غیره پرسه میزند (حالا زیر دریایی و ناوجنگی، به کنار)، ولی به هرحال روی آب هستیم و زندهایم و چون زندهایم باید راهی برای ادامه حیات و بهتر شدن شرایط پیدا کنیم.
وقتی در بازار بهعنوان یک چاپخانه معتبر، بهعنوان یک برند شناخته میشوی، باید توقع بازار را برآورده کنی. برای حفظ جایگاه خودت در بازار باید هزینه کنی، باید ماشینآلات نو و پیشرفته فراهم کنی، گردش کار را بهینه کنی، استانداردسازی کنی و قابلیتهای لازم برای انجام سفارشهای جدیدتر، بهروزتر و مرغوبتر را فراهم آوری. بازار نمیپرسد که دولت برای تو چه کرده است، نمیگوید تو برای تأمین سرمایه چه مشکلاتی داشتهای، بلکه از تو انتظار دارد که به روز باشی، من برای حفظ جایگاه و برند چاپخانه، ناچارم، ماشین نو و پیشرفته خریداری کنم. نباید منتظر بمانم که ببینم چه میشود. باید پیشرفت کنیم و به روز باشیم تا حالا هم دیدهایم که هر چه در سرمایهگذاری و توسعه تأخیر کردهایم. بیشتر متضرر شدهایم.
با این توضیحات فکر کنم سال آینده هم سال خوبی در این شرایط حساس باشد و ما برای به روز شدن بیشتر تلاش کنیم.
با مشکلات ارز، گمرک، صنایع و بانکها
هیچ انگیزهای نداریم
حرفه چاپ به واردات وابسته است. اگر بخواهید کار با کیفیت ارائه دهید، بسیاری از موادمصرفی باید از نوع اروپایی باشد. همه ملزومات و قطعات و موادمصرفی وابسته به واردات هستند. میبینید که با این شرایط ارزی و محدودیتهایی جهت سفارش و گیر و گرفتاریهای ترخیص کالا از گمرک، هیچ چشمانداز خوبی در برابر ما نیست.
با توجه به بالارفتن نرخ ارز، قدرت خرید ما بسیار پایین آمده ولی فقط بحث تأمین منابع نیست، به فرض که پول هم داشته باشید، شرکتهای اروپایی به شما جنس نمیفروشند. چند وقت پیش خواستیم چسب کلیشه از شرکت آلمانی بگیریم، به خاطر تحریمهای امریکا حاضر نشد به ما بفروشد. ما انواع وارنیشهای خاص، مرکبها و داروها و لاستیک و چسب کلیشه و غیره را معمولاً از آلمان تهیه میکنیم و حالا با محدودیتهای زیادی مواجه هستیم. حتی بعضی کمپانیهای چینی که معاملات زیادی با امریکا دارند، به ما جنس نمیفروشند. برای بعضی مواد مصرفی، جایگزین کردن مواد چینی، جوابگو نیست مثلاً برای یکی از کارها ما سلفون چینی را استفاده کردیم که کلی مشکل در حین کار ایجاد شد. علاوه بر این، وقتی پای کارهای بستهبندی غذایی در میان است، باید مواد مرغوب و استاندارد و فودگرید استفاده کنیم. تا آنجا که من میدانم خود چینیها هم بسیاری از مواد خاص و حساس را از کشورهای اروپا و امریکا وارد میکنند.
سنگاندازیهای دولت
در ادامه مشکلات واردات باید به مسائلی که دولت برای بخش خصوصی ایجاد میکند، یعنی سنگهایی که سر راه ما میاندازد، اشاره کنم. فرض کنید که شرکتهای آلمانی حاضر باشند با ما جنس بفروشند و ارز هم کلی گرانتر به طریقی منتقل شده باشد و جنس هم به مقصد ایران ارسال شده باشد، این تازه اول یک هفتخوان در گمرک است.
ما برای تأمین مواد مصرفی کلی تلاش میکنیم برای دور زدن تحریمها و ا نتقال وجه در شبکه بانکی که حدود ۶۰ درصد به هزینههای ما اضافه می کند، بعد تازه وارد جنگ با گمرک و بازرگانی و وزارت صمت میشویم. اگر این موانع نباشد و دولت ما را به حال خود بگذارد، مردم خودشان میدانند چه کار کنند.
این طور میشود که به تدریج کارها میل میکند به سمت نامرغوب و غیراستاندارد شدن. همین روزها من دیدم که ماسک و وسایل بهداشتی در مقوای پشت طوسی عرضه میشود. چطور داروخانهها چنین جنسی را میپذیرند و تحویل مردم میدهند، نمیدانم، اگر فردا بر اثر همین کارها مردم گرفتار بیماریهای دیگر شدند، کسی جوابگو خواهد بود؟
وقتی یکباره مقوا از کیلویی ۱۳ هزارتومان تا نزدیک ۲۰ هزارتومان جهش میکند، چنین عواقبی هم دارد. بالاخره توان خرید و پرداخت مشتری هم محدود است. وقتی توان مالی بر اثر تورم پایین میآید، تولیدکنندهها یا باید کار را محدود و تعطیل کنند یا به سوی جنسهای بیکیفیت و تعدیل نیرو برمیآیند.
الآن کارها خیلی کم شده و تیراژها پایین آمده، در بخش نشر و تبلیغات که خیلی وقت است شاهد رکود و تعطیلی و کم تیراژی هستیم. در بخش بستهبندی هم به جز محصولات دارویی خاص که این روزها بازار بسیار داغی دارند، تعداد کارها کمتر و تیراژها نیز روز به روز کمتر میشوند.
چگونه نوسازی کنیم؟
هر سال میگوئیم سال دیگر، اوضاع بهتر میشود، ولی نمیشود و هر سال شاهد تعطیلی تعداد دیگری از چاپخانهها هستیم. از چاپکاران کم میشود به تعداد اسنپیها و وانتیها اضافه میشود.
چاپخانهها با ظرفیت پایین کار میکنند، بعضی از چاپخانهها پرسنل را کاهش دادهاند، ما هم از پارسال تا الان متأسفانه تعدادی از کارکنان را کم کردهایم. در چنین شرایطی که چاپخانهداران با سیلی، صورت خود را سرخ نگه میدارند، دیگر چه حرفی از سرمایهگذاری و خرید ماشین نو میتواند مطرح باشد؟ ماشین خارجی، کمترین قیمتش یک میلیون یورو یا ۱۷– ۱۶ میلیارد تومان است، این تازه هزینه خود ماشین است که کلی امکانات دیگر هم لازم دارد و مقادیر زیادی مواد مصرفی برای گردش کار باید تأمین شود.
حالا فرض کنید برای گرفتن وام به بانک مراجعه کنم، آیا در بانک نگاه میکنند که این چاپخانه ۶۰ – ۵۰ سال سابقه دارد و کار چندین واحد تولیدی را انجام میدهد؟ بانک از ما وثیقههای سنگین میخواهد و اگر موفق شوم وام بگیرم باز هم باید به فکر پرداخت اقساط سنگین باشم و ده سال از عمرم را پای پرداخت بهرههای سنگین بانک بگذارم و استرس تأمین کار و درآمد را تحمل کنم، آن هم در بازاری که هیچ چشماندازی برای ما ندارد.
بنابراین ترجیح میدهم، توسعه و درآمدی نباشد و با ظرفیت کم کار کنم، شاید بتوانم همین مجموعه را نگه دارم. هر چند که سال به سال ماشینها فرسودهتر میشوند و میدانم چاپخانه بدون نوسازی و دستگاههای جدید، از قافله عقب میماند.
مثل متهم با ما رفتار میکنند
با این بیبرنامگی و بیمدیریتی که در سطح کشور و در صنف چاپ است، ما داریم به مرز فاجعه نزدیک میشویم. نه اوضاع ارز، قدرت خرید مردم و بازار کار و تأمین موادمصرفی و واردات رو به بهبود است، نه ما اتحادیهای داریم که بتواند از منافع ما دفاع کند. به نظرم وضع چاپخانهها از خیلی جهات شاید از دهه ۶۰ هم بدتر شود.
چرا وضع چاپخانهها و کسب و کارهای ما باید به این صورت باشد؟ چرا ما وقتی با ادارات دولتی سرو کار داریم مثل متهم با ما برخورد میشود؟ اگر با هزار مشقت و با مجوزها و مسیری که دولت معین کرده، ارز آزاد تهیه کنی و جنسی را بخواهی از گمرک ترخیص کنی، باید بیگناهی خودت را اثبات کنی.
وضع و جایگاه چاپخانهدار ایرانی را مقایسه کنید با چاپخانهدار ترکیهای که میگوید، کانتینر را میآورند دم در چاپخانه باز میکنند، مأمور گمرک میآید همین جا تأیید میکند. بیدلیل نیست که ترکها این قدر در چاپ و بستهبندی پیشرفت کردهاند و میتوانند هر کاری را ارزانتر از ما تمام کنند و بازار آسیای میانه تا عراق و همه اطراف را میگیرند و چاپخانههای ما اغلب در حال پس رفت یا در جا زدن هستند.
ماشینهای چاپ و امکانات چاپخانهها هر روز کهنهتر میشوند و چاپحانهها امکان جایگزین کردن آنها را ندارند، ماشینها مثل زیر دریاییهای قدیمی شدهاند. با این وضع که نمیشود با ترکیه رقابت کرد. سطح امکانات چاپخانهها تقریبا مثل۲۰ سال پیش است، پس باید انتظار کیفیت کارها را در حد کارهای ۲۰ سال پیش داشته باشیم.
ما از این وضع ناراحتیم و خودمان بهتر از هر کسی میدانیم که باید دستگاههای جدید وارد چاپخانه شود ولی دستمان بسته است وقتی سفارشات هم کم میشود، یعنی کل بازار تحت فشار است ما از چند سال پیش تا حالا از ۴۰ نفر پرسنل، رسیدهایم به ۱۵ – ۱۰ نفر، به جای توسعه داریم هر چه محدودتر میشویم. خلاصه هیچ انگیزهای نداریم و این بدترین بلاست.
شاید هم داریم
به نقطه عطف نزدیک میشویم
از نقطه نظر ورود ماشینآلات و تجهیزات، برای سال آینده، نمیتوان چشمانداز امیدبخشی را انتظار داشت، اما ناامید هم نیستم. به هرحال پس از سختی، یک گشایشی هم هست. «ان مع العسر یسرا»
به هر حال، امید خود را از دست نمیدهیم. مشتریان ما که مدیران چاپخانهها و واحدهای چاپ و بستهبندی هستند، هم امید دارند بتوانند در اولین فرصت دستگاههای مورد نیازشان را تأمین کنند. در همین شرایط بد بازار و با وجود همه محدودیتها ما مشتریانی داریم که پیگیر هستند و طرحهایی را در دست مطالعه دارند. این تمایل ناشی از نیازهای ضروری صنعت چاپ کشور است. ماشینآلات و امکانات موجود در چاپخانهها پاسخگوی نیاز چاپخانهها و سفارشات متنوع آنها نیست. وقتی مقایسه میکنید با کشورهای همسایه، نه فقط با ترکیه و امارات بلکه حتی با پاکستان، میبینید ماشینهای چاپ در کشور ما خیلی کهنهاند و سالهاست که جایگزین نشدهاند.
بنابراین نمیتوانند انتظار سفارشدهندگان چاپ را برآورده سازند. البته شرایط اقتصادی کشور، امکان سرمایهگذاری را بسیار محدود کرده، درخواست ماشینآلات جدید بسیار محدودتر و اجرای طرحها هم طولانیتر میشود. روندی که قبلا طی دو سال به نتیجه میرسید، حالا سه سال یا بیشتر طول میکشد.
در شرایط کنونی هم نرخ ارز نسبت به قدرت خرید چاپخانهداران و نقدینگی آنها بسیار بالاست، هم انتقال ارز به خاطر تحریمها و محدودیتهای بانکی، بسیار مشکل است و هم مقررات بانک مرکزی پروسه ثبت سفارش و واردات کالا را بسیار دشوار ساخته است.
محدودیت ارزی
با این حال ورود قطعات و مواد مصرفی تا حدی امکانپذیر است. در سالهای اخیر، مرکب، وارنیش پلیت و لاستیک را از شرکتهای اروپایی کم و بیش وارد کردهایم. البته با مشقت و با هزینه بالا ولی به هرحال چون سقف قیمت آنها محدود است، ورود آنها به هر حال میسر بوده است ولی ماشینهای چاپ که به دو، سه میلیون یورو میرسد، در شبکههای بانکی و انتقال ارز حساسیت برانگیز است.
الان چون منابع ارزی محدود هستند، اساساً دولت در تخصیص ارز، سختگیری میکند. درست است که ماشین چاپ باید با ارز آزاد وارد شود، ولی دولت با انتقال رقم بالای ارز موافق نیست، چون به هر حال ارز کشور باید خارج شود و تقاضای مبالغ بالای ارز، قیمت ارز را بالا میبرد.
بالا رفتن نرخ ارز و محدودیت تخصیص ارز و دشواری واردات، به ناچار چاپخانهداران را به سوی تأمین برخی اقلام مورد نیازشان از داخل کشور هدایت کرده است.
خوشبختانه حالا بعضی از مواد مصرفی مثل مرکب برای بسیاری از کارها در ایران تولید میشود. همچنین بعضی قطعات ساده ماشینآلات را صنعتگران داخلی میسازند. ما هم در سرویس ماشینها اغلب به جای تعویض سعی میکنیم قطعه را تعمیر کنیم.
پیشبینی با استدلال ریاضی
به هر حال ما سالهاست کم بیش در چنین شرایطی به سر میبریم و عادت کردهایم یا خود را سازگار کردهایم. خیلیوقتها بوده که گفتهایم دیگر از این بدتر نمیشود و دیگر نمیتوان ادامه داد. اما دیدیم که میشود. وقتی دلار از ۴ -۳ هزارتومان داشت به ۷ – ۶ هزار تومان بالا میرفت، خیلیها گفتند دیگر نمیتوان هیچ کاری کرد، ولی بعد بازار با آن سازگار شد. حالا همه به دلار ده هزارتومانی راضی هستند.
کی باور میکرد کالاها این قدر گران شوند. حالا هم مواد مصرفی چاپ و هم خدمات چاپ گران شدهاند، بنابراین برای سال آینده هم به گمان من، اقتصاد با تورم تداوم خواهد یافت و اتفاق خاصی را نباید انتظار داشته باشم.
اما نه از نقطه نظر سیاسی، بلکه به تعبیر ریاضی، میتوانم انتظار یک نقطه عطف را داشته باشم. همان طور که در معادلات جبر و ریاضی دیده میشود، در آستانه نقطه عطف و نزدیک به نقطه عطف سرعت تغییرات زیاد میشود و تغییرات، با شیب تند نمایان میشود، حالا با اتفاقاتی که در سه ماه اخیر افتاده، میتوان گفت تغییرات خیلی شدید و با شیب تند رخ دادهاند، از ترور سردار سلیمانی تا هواپیمای اوکرائینی، تا موشک زدن به پایگاه آمریکاییها و بالا رفتن شدید نرخ ارز و کرونا و کاهش شدید قیمت جهانی نفت و غیره، رویدادهای مهمی بودهاند که در فاصله زمانی بسیار کمی رخ دادهاند. بنابراین از نقطه نظر معادلات ریاضی، باید انتظار داشته باشیم به نقطه عطف نزدیک شده باشیم. به این تعبیر شاید سال آینده شاهد گشایش در کارها باشیم.