اودیسه چاپ از مهرهای هخامنشی تا بحران میان‌سالی

اودیسه چاپ از مهرهای هخامنشی تا بحران میان‌سالی



اسکندر جهانبانی – سردبیر ME Printer

چاپ را چه کسی اختراع کرد؟ آلمانی‌ها دوست دارند بگویند چاپ را آنها اختراع کردند. چون گوتنبرگ اهل آلمان است ولی گوتنبرگ چاپ را اختراع نکرده است. او با ارائه روشی هوشمندانه (البته با کمک دیگران که تاریخ حقشان را خورده است) با استفاده از حروف سُربیِ متحرک و یک دستگاه پرس، چاپ را در حقیقت صنعتی کرد. تاریخ نگاران اختراع چاپ را به ترک‌های اویغور که در چین می‌زیستند و از بلوک‌های چوبی برای چاپ استفاده می‌کردند، نسبت می‌دهند.
بعضی‌ها هم می‌گویند تاریخ چاپ در ایران به ۵ قرن پیش از میلاد یعنی به زمان پادشاهان هخامنشی و مُهرهای سلطنتی می‌رسد که برای تایید احکام و فرمان‌های حکومتی از آن استفاده می‌کردند.
نتیجه اینکه چاپ را ما ایرانیان اختراع کردیم.(چشم حسود کور!)

خانم‌ها و آقایان (و ++ LGBTQ همچنین) بیایید با کسب اجازه از مرحوم هومر، اودیسه‌وار تاریخ چاپ را از زمان گوتنبرگ تاکنون مرور کنیم (نمی‌خواهم خیلی وارد تاریخ پیدایش چاپ بشوم، زیرا اولاً در دیباچه این متن ثابت کردم چاپ را ایرانیان اختراع کردند، دوماً در شرایط سیاسی فعلی که بیشتر کشورها برزخی هستند، مایل نیستم نمک روی زخمشان بپاشم).
پرده اول: گوتنبرگ و تولد ماشین چاپ را تصور کنید؛ شهر ماینز آلمان، سال ۱۴۴۰ یا همان موقع‌ها. یوهان گوتنبرگ احتمالاً با لبخندی بر لب و برق شادی در چشم، ماشین چاپ را اختراع می‌کند. او شخصی است مثل ایلان ماسک قرن ۱۵ منتها بدون اکانت توییتر. در یک چشم به‌هم زدن، دست نوشته‌هایی مثل طومار و کتاب‌های خطی، حالت اُمّلی و از مُدافتاده پیدا کردند. اولین کتاب‌هایی که به صورت انبوه چاپ و توزیع شدند – از جمله انجیل گوتنبرگ ـ با اقبال مردم روبرو شدند و مثل کتاب‌های هری پاتر، ‌پرفروش bestseller شدند. ولی اختراع چاپ خیلی‌ها را دمق کرد. راهب‌هایی که زیر نور شمع با زحمت و مشقت متن انجیل را خطاطی می‌کردند از کار، بی‌کار شدند. نتیجه اخلاقی داستان؛ حتی در قرن ۱۵ هم اتوماسیون یک چیزی بود!
میان کلامم در مورد گوتنبرگ باید بگویم که خیلی هم آدم بی شیله پیله‌ای نبود. رئیس موزه ماینز که مسئول و متولی حفظ آثار گوتنبرگ و میراث چاپ آلمان است، هنگام مصاحبه در سال ۲۰۰۰ به من گفت که شهر ماینز پس از اختراع ماشین چاپ دچار یک آتش‌سوزی فاجعه‌بار شد و کلیه اسناد و مدارک مربوط به تاریخ آلمان و اختراع چاپ در آن شهر، سوخت و از بین رفت. اطلاعات مربوط به گوتنبرگ تنها از پرونده‌های او که در ساختمان دادگاه این شهر آرشیو شده بود، برداشته شده است. او ماشین چاپ را با همکاری شریک خود ساخته بود ولی بعد با هم دعوایشان شد و کارشان به دادگاه کشید، در نهایت از هم جدا شدند. گوتنبرگ با شریک‌های دیگر خود هم اختلاف پیدا کرد و علیه یکدیگر شکایت کردند که سابقه آنها نیز موجود است.
جان کلام اینکه معلوم نیست ماشین چاپ را واقعاً چه کسی برای اولین بار ساخت. از سوی دیگر در کتابی که موزه ماینز در مورد گوتنبرگ منتشر کرده و تنها مرجع معتبر در مورد اوست، هیچ تصویر و طرحی از چهره او دیده نمی‌شود، دلیل آن هم به گفته رئیس موزه ماینز این است که هیچکس نمی‌داند او چه ریختی بود! بنابراین تصاویری که از او نقاشی شده و یا منتشر شده زاییده تخیل هنرمندان است. شخصاً دوست دارم او را با ریش تراشیده، عینک دودی، موهای دمِ اسبی، سیگار بر لب و مقادیری تتو (همان خالکوبی خودمان) در ذهنم به تصویر بکشم. راستی تتو نوعی چاپ نیست؟
پرده دوم: عصر روشنگری و انقلاب چاپ از راه می‌رسد. اندیشمندان عصر روشنگری با کلاه‌گیس‌های پودر زده و افکار ژرف جانشان برای چاپ در رفت. ماشین چاپ مثل اینستاگرام عصر روشنگری است. به برکت چاپ، ایده‌ها مثل شراره‌های آتشی آب زیر کاه به همه جا سرایت کرد و مردم ناگهان بیدار شدند، البته بدون هشتگ. سروکله کتابخانه‌ها مثل قارچ همه جا پیدا شد و علم و دانش دموکراتیزه شد ـ البته اگر سواد داشتید. ناگفته نماند یک گیر کار نیز اینجا بود. بسیاری از این ایده‌های ژرف به زبان لاتین چاپ شده بودند، زبانی که تنها ۰۰۰۱/۰ درصد مردم می‌فهمند.

دستتان درد نکند اندیشمندان عصر روشنگری!
پرده سوم: انقلاب صنعتی و تولید انبوه چاپ فراگیر شد. ماشین چاپ به نیروی بخار مجهز شد و تولید انبوه کارهای چاپی به روند اصلی تبدیل شد. روزنامه‌ها مد روز شدند و یک دفعه‌ همه دارای عقیده شدند. متاسفانه بیشتر این عقاید به کاغذهایی که لای آن ساندویچ پیچیده می‌شد، تبدیل شدند. چاپ به نماد قدرت تبدیل شد و کاریکاتورهای سیاسی، دنیا را به لرزه درآورد. چه کسی فکر می‌کرد چاپ چنین نفوذ و تاثیری پیدا کند؟
پرده چهارم: اینترنت یکهویی از راه رسید و کاسه کوزه چاپ را به هم ریخت. ماشین چاپ به اینترنت گفت: ” اوهوی! یواش، پیاده شو، با هم بریم. من فکر می‌کردم ما یک نوع رابطه عاطفی داریم.” ولی اینترنت آمده بود که بماند و چاپ را دچار بحران میانسالی (midlife crisis) کرد. بیشتر زنان و مردانی (و++ LGBTQهمچنین) که به سن ۵۰ سالگی به بالا رسیده‌اند، می‌دانند بحران میان‌سالی چیست؟ بحران میان‌سالی وضعیتی احساسی از شک و اضطراب است که در آن شخص به دلیل درک اینکه نیمی از دوره زندگی وی گذشته است، ناآرام می‌گردد.
در کشورهای غربی و مرفه هنگامی‌که مردمان به این مقطع از زندگی خود می‌رسند ناگهان فیلشان یاد هندوستان می‌کند. نوعی حس نوستالژی جوانی وجودشان را تسخیر می‌کند، به همین خاطر ماشین‌های اسپرت از جمله پورشه و شورلت کامارو می‌خرند، به باشگاه می‌روند، دندان‌هایشان را سفید می‌کنند و پوستشان را برنزه. در ایران هم مردمان دچار بحران میانسالی می‌شوند و از آنجایی که تنها ۰۰۰۰۰۱/۰ درصد ایرانیان دارای بنیه مالی کافی برای خرید پورشه و دیگر ماشین‌های اسپرت هستند، بحران میانسالی در ایران محدود می‌شود به حس نوستالژی جوانی با چاشنی اندوه.
برگردیم به صنعت چاپ. پس از ظهور اینترنت و فراگیری آن، صنعت چاپ برای عبور از بحران میانسالی به چاپ دیجیتال، اتوماسیون صفر تا صد، چاپ هیبرید، سیستم‌های گردش کار پیشرفته، چاپ سه بعدی، واقعیت افزوده و غیره و ذالک رو آورد. صنعت چاپ در ایران هم به مرور خاطرات جوانی‌اش، ماشین دست دوم و بحث بر سر اینکه متولی صنعت چاپ باید وزارت صمت باشد یا وزارت ارشاد (گو اینکه این بحث خیلی قبل از بحران میانسالی هم وجود داشته است) رو آورد.
جان کلام اینکه سفر صنعت چاپ از اختراع ماشین گوتنبرگ (یا شرکایش؟) تا امروز که عصر دیجیتال نامیده می‌شود، سفر هیجان‌انگیز و با پستی و بلندی‌های فراوان از جمله انقلاب‌ها، عصر روشنگری و حالا اینترنت، بوده است. معلوم نیست آینده بستر چه حوادثی است. ولی برخی معتقدند چاپ شکوه و عظمت گذشته خود را باز می‌یابد و دنیا را چه دیدی؟ شاید ما در حالی‌که در کافی شاپ‌ها کتاب کاغذی می‌خوانیم و کافه لاته می‌نوشیم، حسرت دورانی را که کامنت‌ها را لایک و retweet می‌کردیم، بخوریم. خیلی‌ها هم معتقدند ما باید بی‌خیال چاپ شویم و بچسبیم به عصر دیجیتال. حالا باید منتظر بود و دید فصل هیجان انگیز بعدی در حماسه دنیای کاغذ و مرکب چگونه خواهد بود؟

پانصدمین شماره نشریه صنعت چاپ را به فال نیک بگیریم.
قصد و مقصود این نبشته بزرگداشت پانصدمین شماره نشریه صنعت چاپ است. بخش اول که نگاهی بود گذرا به سیر تحول و تطور چاپ با چاشنی طنز تنها بهانه‌ای است برای آنچه در پی می‌آید. گزافه نیست اگر بگوییم تاریخ ماهنامه صنعت چاپ با تاریخ صنعت چاپ در ایران گره خورده است. این نشریه که چندین دهه پیش ابتدا به صورت یک خبرنامه ۴ صفحه‌ای دو رنگ منتشر می‌شد، خیلی زود به دنبال ارائه، تشریح و تبیین جدیدترین فناوری‌های چاپ همراه با رویدادهای محلی این صنعت در داخل کشور رفت! پس از سال‌های اولیه، آن نشریه، فرمت مجله به خود گرفت. مجله‌ای سیاه و سفید با آگهی‌های رنگی. چند سالی نیز به صورت تمام رنگی منتشر شد و در حال حاضر به صورت هیبرید (سیاه و سفید و رنگی) منتشر می‌شود ولی هنوز از لحاظ محتوا کاملاً به روز است.
بسیاری از پدیده‌ها و روندهای جدید صنعت چاپ جهان برای اولین‌بار در ماهنامه صنعت برای مخاطبان ایرانی منتشر شده، از چاقی ترام گرفته تا سیستم‌های گردش کار و بسته‌بندی تک پایه (mono material).
ماهنامه صنعت چاپ در طول تحول و توسعه خود پایه‌گذار رویدادهای ارزنده‌ای چون روز ایران در نمایشگاه دروپا بوده است. کتاب راهنمای مشاغل صنعت چاپ، سال‌ها تنها مرجع معتبر در مورد صنعت چاپ ایران بود و هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.
نشریه ME Printer که فرزند خلف ماهنامه صنعت چاپ است و برای مخاطبان خاورمیانه به دو زبان انگلیسی و عربی منتشر می‌شود در حال حاضر به عنوان معتبرترین نشریه تخصصی چاپ در آن سوی آب‌های خلیج فارس شناخته می‌شود. حالا نشریه صنعت چاپ که از بحران میانسالی عبور کرده در تلاش است خود را با واقعیت‌های جدید دنیای چاپ هماهنگ کند. برای این کار از شبکه‌های اجتماعی چون اینستاگرام با بیش از ۱۲ هزار فالوئر، بیشترین بهره را می‌برد.
انتشار پانصدمین شماره یک نشریه بدون وقفه، کاریست کارستان. در طول این سفر، ماهنامه صنعت چاپ همواره از حمایت و محبت دست‌اندرکاران صنعت چاپ ایران برخوردار بوده است. در عین حال نسل جدیدی از چاپکاران وارد گود شده‌اند که شاید چندان با سابقه و تاریخچۀ این نشریه آشنا نباشند. شخصاً امیدوارم آنها نیز به این ماهنامه به عنوان بخشی از میراث صنعت چاپ ایران بنگرند و قدر آن را بدانند.

ارسال نظرات

پیامتان راوارد نمایدد
لطفا نامتان را اینجا وارد نمایید