بوی بهار میآید، طبیعت بیدار میشود؛ تغییر آغاز میشود، چوب خشک شاخههای درختان، جان میگیرد؛ شکوفهباران میشود. این جنبش روئیدن، یکباره و شتابان رخ میدهد؛ میشکفد. ما هم جزو همین طبیعتیم. همان ضرباهنگ بیصدای بهار که درخت و خاک و چشمهها را تلنگر میزند و آماده شکفتن و نو شدن میکند، در جان ما نیز تیک تاک میکند؛ بیدارمان میکند؛ شوق میانگیزد و به حرکت درمیآورد، باید کاری بکنیم، برای بهتر شدن، نو شدن، سبک شدن از بار آن همه چیزها که هیچچیز نیستند، چیزهایی که مدتها به آنها بها میدادیم، جا میدادیم، به آنها دل میدادیم و حالا میبینیم اگر نباشند هم هیچچیز کم نمیآید، تازه فضا بازتر میشود و میتوانیم نفسی بکشیم. خیلی راحت آنها را جمع میکنیم و بیرون خانه میگذاریم و شاید بعضی از آنها را در چهارشنبهسوری بسوزانیم و شاد از روی شعلههایش بپریم.
در آستانه بهار، حتی در شب عید چاپخانهها، در هنگامه پرمشغله آخر سال و فشردگی کارها، شبکاریها، بیخوابیها و استرس کشیدنها، تیک تاک بهار را در جان خود حس میکنیم. تیک تاک بیداری، تیک تاک آگاهی، تیک تاک نوجویی، کهنهزدایی، غمسوزی، عشقورزی، زیبادوستی.
در پیشگاه بهار پیراسته از کهنگی، آراسته به تازگی، آگاهتر، هشیارتر، مردمیتر، همراهتر، متحدتر باشیم. دستکم آرزو کنیم که چیزهای بازدارنده را دور بیاندازیم و طرحی نو دراندازیم.
صحبت از طرح شد، یاد طرح صیانت افتادم. بیایید طرح صیانت از فضای مجازی را دور بیاندازیم؛ کشاکش قدرتطلبی در خانه صنفی خود را پایان دهیم؛ به زد و بندهای غیراخلاقی پشت کنیم؛ نرخشکنی و بدعهدی را وا نهیم؛ بیاموزیم؛ نو بیاندیشیم، بهتر باشیم، دورنگر باشیم؛ با هم باشیم، بهاری باشیم.
آهای چاپکار! میشنوی؟ تیک تاک، تیک تاک.
سردبیر