دلايل ضعف ايراني‌ها در کارگروهي

صنعت چاپ

يکي از مهمترين ويژگي‌هاي انسان جمع‌گرا بودن او است. انسان ذاتا موجودي علاقه‌مند به جمع و در پي برقراري ارتباطات گسترده‌تر است و يکي از مهمترين عواملي که باعث پيشرفت او مي‌شود مهارت کارگروهي است. مهارت کارگروهي يکي از مهارت‌هاي هوش هيجاني و اجتماعي است. اهميت اين عامل به‌قدري است که مي‌توان گفت بخش بزرگي از پيشرفت بشر مديون شوق و ميل به پيوند، جمع و اتحاد بوده است.

يکي از مواردي که در جامعه ما بسيار به چشم مي‌آيد و موجب پراکندگي و جدايي انسان‌ها از يکديگر شده است عدم توانايي و مهارت کار و زندگي گروهي است. سوال مهم اين است که چرا ايراني‌ها در کارگروهي ضعيف هستند و ريشه‌هاي اين موضوع چيست؟ در اين مقاله سعي داريم به شرح هفت دليل از دلايل ضعف کارگروهي در جامعه ايراني بپردازيم.

همه افراد مي‌خواهند همه کار را انجام دهند

يکي از مسائلي که با ذات کارگروهي در جامعه ما در تضاد است تمايل افراد به داشتن چندين نقش، شغل و تخصص به‌طور همزمان است. گويي غالبا مي‌خواهند همه فن‌حريف باشند. به‌عنوان مثال فارغ‌التحصيلان رشته‌هاي مختلف دانشگاهي براساس مدگرايي شغلي يا بازار پوياي کاري به يک حرفه خاص هجوم مي‌آورند که ارتباطي با تخصص آنها ندارد. برخي از افراد به دليل داشتن سرمايه مالي وارد حرفه‌هايي مي‌شوند که تخصص شان نيست و…

دليل اين مسئله مي‌تواند هم کسب درآمد بيشتر باشد، هم مي‌تواند مربوط به اين حقيقت باشد که بسياري از افراد جامعه ما مي‌خواهند با القاب و عناوين مختلف، خود را در گروه و جامعه معرفي کرده و جايگاه اجتماعي بالا کسب کنند.

مي توانيم کار تيمي را از زنبور‌ها بياموزيم، ما کارگروهي بلد نيستيم، همه ما مي‌خواهيم شهد يک گل را بمکيم. راه‌حل اين است که بياموزيم که در زندگي جمعي هر کسي بايد اثر منحصر‌به‌فرد خود را براساس توانايي‌ها، مهارت‌ها و استعداد خود برجاي بگذارد. مسير خود را مشخص کنيم و در همان مسير گام برداريم.  هر بخشي از جامعه به حمايت بخش‌هاي مرتبط با تخصص خود بپردازد. در اين‌صورت هم تمام افراد بخش‌هاي مختلف از وظايف اين گروه را به عهده مي‌گيرند و مشغول مي‌شوند و هم گروه (جامعه) رشد مي‌کند.

 

از کار انفرادي بيشتر لذت مي‌برند

اينکه چرا بسياري از افراد جامعه ما از کار انفرادي بيشتر لذت مي‌برند دلايل مختلفي دارد که در ادامه مقاله بيشتر به آنها اشاره مي‌کنيم. از دلايلي که افراد کار انفرادي را به کارگروهي ترجيح مي‌دهند عدم اطمينان آنها به نتيجه کار افراد ديگر، وسواس، کمال‌گرايي، خودشيفتگي و ضعف مهارت کار تيمي است. بسياري از افراد فکر مي‌کنند که کار و اثر خودشان از همه بهتر است، بنابراين، اجازه مشارکت به ديگران را نمي‌دهند و ترجيح مي‌دهند که همه کار‌ها را خود انجام دهند.

 

تحسين طلبي

يکي ديگر از دلايلي که موجب مي‌شود افراد تمايل بيشتري به کار انفرادي پيدا کنند نياز به تحسين و تشويق است. برخي دوست دارند که فقط خودشان برنده و انجام‌دهنده کار‌ها باشند. شدت نياز به تحسين و شناخته‌شدن در اين افراد به‌حدي است که اگر وارد کارگروهي شوند انگيزه خود را از دست داده و احساس محدوديت مي‌کنند.

 

خود راي بودن

يکي ديگر از دلايلي که باعث مي‌شود افراد کار انفرادي را بر کارگروهي ترجيح دهند خودرايي و خودمحوري افراد است. برخي از افراد تمايلي به شنيدن و به‌کار بردن نظرات ديگران ندارند و نظر خود را ارجح بر ديگران مي‌دانند. اگر اين دسته از افراد بتوانند کنترل گروه را به‌دست گيرند و ديکتاتوري اعمال کنند، در گروه مي‌مانند اما اگر قرار بر مشارکت آرا و همبستگي باشد غالبا احساس بدي به آنها دست داده و گروه را ترک مي‌کنند.

عدم تمايل به پذيرش يا حل تفاوت‌ها ميان اعضاي گروه

مواجهه با تفاوت‌ها، پذيرش يا حل آنها براي برخي از افراد دشوار است. در جامعه ما نيز ضعف زيادي در اين بخش ديده مي‌شود. گاهي بعضي از افراد براي فرار از تفاوت‌ها يا حل تعارضات ترجيح مي‌دهند که در انجام کار‌ها تنها باشند.

 

عدم تمايل به رعايت قوانين و هنجار‌هاي کارگروهي

يکي ديگر از مواردي که مي‌تواند موجب جدايي افراد از گروه شود دشواري رعايت قوانين و هنجار‌هاي گروه است. براي بعضي از افراد تبعيت از يک گروه و قوانين آن دشوار است که البته اين مسئله به خودراي بودن و خودشيفتگي افراد باز مي‌گردد. برخي از افراد فکر مي‌کنند که قوانين و هنجار‌ها بايد فقط براي ديگران باشد و آنها مي‌توانند آنطور که نظر شخصي خودشان هست زندگي کنند اما اين طرز تفکر با زندگي گروهي در تضاد است.

يکي از ويژگي‌هاي افرادي که مهارت کارگروهي را در خود دارند «رعايت قوانين و هنجار‌هاي گروه» است. ويژگي ديگر اين است که افراد گروه اهداف گروه را بر اهداف فردي خود ارجح مي‌دانند.

 

مانع ديدن گروه در دستيابي به اهداف

گاهي تک‌روي و خودشيفتگي در برخي از افراد آنقدر قوي است که کارگروهي آنها را تحت تاثير قرار مي‌دهد و وجود يک گروه را مانعي براي دستيابي به اهداف خود مي‌دانند. گاهي هم مداخلات بيش از حد يا بي‌جاي اطرافيان موجب مي‌شود که افراد، گروه را مانعي بر سر راه خود ببينند.

چرايي آن واضح است: ۱- عدم تمايل به رعايت قوانين گروه ۲-عدم‌تحمل و پذيرش تفاوت‌ها ۳- روحيه ديکتاتوري و زورگويي براي تحميل نظرات و علاقه‌مندي‌هاي خود ۴- اولويت دادن هميشگي خود بر ديگران و گروه ۵- عدم‌توانايي براي تقسيم و تسهيم کار‌ها ۵- عدم‌توانايي براي هم‌زيستي مسالمت‌آميز در افراد ۶- دخالت افراد در زندگي و کار يکديگر.

 

ترس از يکديگر

اگر در جامعه‌اي افراد آن نسبت به يکديگر ترس پيدا کنند، در آن جامعه پراکندگي و جدايي رخ مي‌دهد. ظاهرا در جامعه ايراني چه در داخل ايران و چه در خارج از ايران مردم از يکديگر بابت ضربات احتمالي که تهديدشان مي‌کند، مي‌ترسند و نوعي مردم‌گريزي ايجاد شده است. دليل ديگر اين ترس عدم‌پذيرش تفاوت‌ها و تعارضاتي است که ميان افراد پيش مي‌آيد و آنها قادر به مديريت اين تعارضات نيستند.

اگر بخواهيم تمام اين موارد را در يک جمله خلاصه کنيم بايد بگوييم که «مردم ايران هوش هيجاني و اجتماعي پاييني دارند» زيرا غالبا يا با خود يا در رابطه با ديگران مشکلات زيادي دارند. غالبا يا خود بيمار هستند يا روابط بيمارگونه‌اي دارند و در موارد بسياري، افراد هر دو اين مشکلات را با هم دارند.

ارسال نظرات

پیامتان راوارد نمایدد
لطفا نامتان را اینجا وارد نمایید