ده سال پيش اوضاع صنعت چاپ ايران به موقعيت جهاني نزديکتر بود
«چاپهاي برجسته لوکس و خاص فرآيندهايي هستند که نميتوان آنها را منحصر به نوع خاصي از سيستم چاپي دانست. چرا که گاهي با ترکيب چند سيستم به دست ميآيند و گاهي فقط با يک سيستم. يک سري کارها هم هستند که از دست در آوردن آنها بدون ترکيب کردن سيستمها و فرآيندهاي مختلف امکانپذير نيست. هرچند در فرآيند ديجيتال به سمتي پيش ميرويم که يک دستگاه ديجيتال خودش به تنهايي ميتواند ترکيبهاي خاصي از فرآيندهاي چاپي را بدون در اختيار داشتن دستگاههاي مختلف فلکسو، افست، سيلک و… به ما عرضه کند؛ يعني با يک دستگاه گويي کارايي چند دستگاه در حوزههاي مختلف را داريم. اين نوع چاپ به سرعت در حال توسعه است، هر چند درحالحاضر هنوز ممکن است قابل رقابت با سيستمهاي آنالوگ و ترکيبي نباشد. در خصوص قيمت کارهاي لوکس در سيستمهاي مختلف هم تفاوت قيمت وجود دارد. درسيستم افست ارزش افزودهاي که با چاپ خاص ميتوانيم داشته باشيم، با آنچه در چاپ فلکسو هست متفاوت خواهد بود.»
اين توضيحات رئيس اتحاديه صادرکنندگان صنعت چاپ درباره نوع خاصي از چاپ است که ميتواند کانوني باشد براي فرآيندهاي چاپي که مزيت رقابتي در عرصه صادرات صنعت چاپ و بستهبندي دارند. بابک عابدين درباره کارهاي لوکس و برجستهاي که در ايران توليد ميشود ضمن اشاره به خلاق بودن کارگزاران فعال در چاپخانههاي توليد کارهاي طلاکوب، برجسته، يووي، بستهبنديهاي شيک و برجسته کاري شده و… ميگويد: «نمونههاي چاپي که در ايران توليد ميشود با اين سطح از توانمندي ابزاري و نسبت به تکنولوژي که در دسترس داريم فوقالعاده است. توانمندي و خلاقيت فردي در ايران فوقالعاده است. نسبت به ابزاري که در دسترس داريم – چه نرمافزاري و چه سختافزاري- کيفيت کارمان عالي است. در منطقه خلاقيتمان خيلي بالاست. اگر اول نباشيم با ترکيه که حرف اول را در اين زمينه ميزند برابري ميکنيم. در مقايسه کارهاي لوکس ما با اروپا، به دليل تفاوت زياد تکنولوژي که با هم داريم، محدوديت خلاقيت پيدا ميکنيم و نميتوان مقايسه کرد» و ميافزايد: «از نظر تکنولوژي و ابزار که براي عملي کردن خلاقيت لازم است، بايد ديد چقدر تکنولوژي در دسترس داريم تا محصولي که مشابه آن در ترکيه و اروپا توليد ميشود را با کيفيتي قابل رقابت با آنها بسازيم»
ميگوييم، حالا که خلاقيتمان را متناسب با سطحي مشخص از تکنولوژي، درخشان ميبينيد، بگوييد اين سطح از تکنولوژي، چه ميزاني است؟ يا در مقايسه با کشورهايي مثل ترکيه و امارات يا کشورهاي اروپايي مربوط چگونه است؟ وي با اطمينان کامل اظهار ميدارد: «خيلي عقب هستيم. فاصلهمان زياد است. از لحاظ فرآيند حداقل ده سال از دنيا عقب هستيم» و در اين رابطه تصريح ميکند: «در صنعت چاپ ايران کساني هستند که با سرمايهاي که در دسترس دارند توانستهاند با صنعت چاپ دنيا پيش بروند که تعداد کمي هستند و شايد به يک درصد اين صنعت هم نرسند، ولي اگر به کليت صنعت چاپ ايران نگاه کنيم ميبينيم به دست دوم صنعت چاپ دنيا تبديل شدهايم. ما معمولا ابزاري که ميتوانيم بخريم و آن را استفاده کنيم، همان دستگاههاي دست دوم با تکنولوژي قديمي است؛ يعني دستگاهي فرسوده که در دنيا از رده خارج شده را به عنوان تکنولوژي خريداري ميکنيم و ميخواهيم با آن توليد اثر کنيم».
در دنياي امروز، اقتصاد و مبادلات تجاري آن با عرضه و تقاضا پيش ميرود و اين موجب گستردگي رقابت و رشد علوم و فنون انجام آن شده است. در صنعت بايد پذيرفت عاملي که در نهايت موجب خريداري يک محصول ميشود، خود محصول است نه چگونگي توليد آن. اينکه ما بگوييم فلان محصول را با زحمت فراوان و در شرايط دشوار عاري از تکنولوژي روز و با خلاقيت ساختهايم احتمالا براي خريدار فاقد ارزش اقتصادي است و جز تأييد چيزي به ما عرضه نميدارند. اينجا رقابت و مزيتهاي رقابتي شکل ميگيرد و تکنولوژي با ماهيت قدرتمند خود پا به ميان ميگذارد. مشتري، محصول مطلوب را با مولفههايي همچون قيمت و کيفيت که ارتباط مستقيمي با تکنولوژي دارد، آزموده و انتخاب ميکند، نه هنر توليدکننده و خلاقيت او در بهرهجويي دست بالا از ابزار! عابدين در اين خصوص تصريح ميکند: «ما حدود ده سال پيش از لحاظ تکنولوژي جايگاه خوبي داشتيم. خود را به صنعت چاپ دنيا نزديک کرده بوديم. متاسفانه بعد از اتفاقات ناگوار اقتصادي که براي کشور افتاد و شرايط دشواري که به وجود آمد – از جمله يک سوم شدن ارزش پول کشور، سود بالاي بانکي و.. – موجب کاهش سرمايهگذاري در اين حوزه شد.»
وي ضمن تاکيد بر ضرورت فراهم آوردن موجبات ايجاد رقابت در بين چاپخانههاي داخلي براي ترفيع سطح کيفي توليداتشان و رشد مزيتهاي رقابتي آنها به منظور افزايش سهم صادراتيمان در مقايسه با ديگر کشورها، يک مقايسه مستدل بين صنعت چاپ ايران و ديگر کشورها انجام ميدهد. بر اين اساس بيان ميکند: «دروپاي امسال يک مشخصه واضحي از مقايسه تکنولوژي ايران و اروپا است. اگر از لحاظ تکنولوژي و فرآيند، دروپاي امسال را با دو دوره قبل خود و همچنين صنعت چاپ ايران را با هشت سال پيش خود مقايسه کنيم، متوجه خواهيم شد که ما کجا بودهايم و اکنون کجا هستيم و آنها چه پيشرفتي کردهاند. ميتوان گفت درحالحاضر بيشتر از ۱۰ سال عقب هستيم. همان محصولي که اروپاييها يا ترکها يا هنديها در دنيا ارائه ميدهند را اگر ما بخواهيم ارائه دهيم، ميبينيم که از لحاظ تکنولوژي نميتوانيم با آنها رقابت کنيم. يک تفاوت اساسي بين ما و دنيا اين است که در ايران هنوز افست ورقي و فرآيند چاپ افست کاملا فراگير است و ۹۰ درصد فرآيند چاپ در اين حوزه صورت ميگيرد ولي تفاوت دروپاي ۲۰۱۶ با دروپاي ۲۰۰۸ اين را نشان ميدهد که از لحاظ ماشينآلاتي که سالنها را اشغال کردهاند، در سال ۲۰۰۸ بيش از ۵۰ درصد متعلق به ماشينآلات افست و آنالوگ بوده ولي امسال بيش از ۷۰ درصد فضاي اشغالي متعلق به ديجيتال بود. در اين ميان ۲۰ درصد متعلق به افست بود که آنهم با سيستمهاي ديجيتال تلفيق شده بود.
براي پي بردن به سهم ايران از کارهاي لوکس که غالب کارهاي صادراتي را تشکيل ميدهد، وي مقايسهاي بين ايران و کشورهاي منطقه از لحاظ درصد درآمد اين صنعت ارائه ميدهد. وي بيان ميکند: «از کل درآمد صنعت بستهبندي خاورميانه و شمال آفريقا که ۵۲ ميليارد دلار در سال است، ترکيه ۳۰ درصد را به خود اختصاص داده است. ۱/۶ درصد امارات و حدود ۷/۸ درصد بازار مصر است. کويت با آن وسعت کم ۳/۳ درصد بستهبندي اين منطقه را به خود اختصاص ميدهد و سهم عربستان سعودي، ۵/۱۵ درصد است. اين درحالي است که ايران فقط ۷/۵ درصد آن را دارد» و با ارائه اين آمار به گفته خودش تکاندهنده، ميافزايد: «از لحاظ مرزهاي مشترک- چه آبي و چه خشکي- هيچ کدام از اين کشورها به اندازه ما مرز مشترک و موقعيت منحصر بهفرد صادرات محصولات لوکس چاپ و بستهبندي را ندارند. حد متصل شرق به غرب و حتي شمال به جنوب، کشور ايران است ولي با سيستم غلط تصميمگيري و سياستهاي اشتباه، حمايت از يک سري توليدات و منابع ديگر به جاي صنايع زيرساختي و مادر مانند صنعت چاپ و بستهبندي موجب به وجود آمدن مشکلات شده است، که با ادامه اين روند بدون شک همين ۵ درصد را هم از دست خواهيم داد» و در خصوص سهم ايران از بازار کارهاي لوکس و برجسته در منطقه ميگويد: «اين ۵ درصدي که به عنوان سهم ايران از بازار چاپ بستهبندي منطقه ذکر شد، بازار داخل را هم شامل ميشود؛ يعني اگر بازار داخلي را در نظر نگيريم احتمالا کمتر از يک درصد سهم ما از صادرات بستهبندي برجسته و لوکس خواهد شد. يعني کارهاي لوکس چاپ بستهبندي کشور کمتر از يک درصد بازار خاورميانه و شمال آفريقا را دارد و اين درصد بسيار پاييني است که نشاندهنده ضعف ما در صادرات کارهاي لوکس و برجسته است.» و با اظهار تاسف از اينکه ضعف ما در چاپ و بستهبندي منحصر به رشته يا حوزه خاصي نيست ميافزايد: «متاسفانه ما در تمامي حوزههاي مربوط به چاپ و بستهبندي ضعيف هستيم. در خصوص ۲۵ ميليارد دلار درآمد چاپ تجاري کتاب و روزنامه و مدياهاي مختلف چاپ در خاورميانه و شمال آفريقا، سهم ما از اين هم بسيار ناچيزتر است. در کارهاي چاپي لوکس و برجسته مربوط به مجلات نفيس و کتاب و امثالهم ما وضعيتي به مراتب ضعيفتر از حوزه بستهبندي داريم و اين يعني سهم ناچيز صادرات چاپ لوکس. در کل ميتوان گفت صنعت چاپ و بستهبندي در منطقه ما و شمال خاورميانه حدود ۸۰ ميليارد دلار درآمد دارد که ما بهره خاصي از آن نبردهايم و اين در حالي است که سهم کشوري مانند ترکيه روز به روز افزايش مييابد. به طوري که درآمد پايه آن از صنعت چاپ تا سال ۲۰۲۰ را ۳۸ درصد کل درآمد منطقه ارزيابي کردهاند. محصولات لوکسي که ما قادر به انجام آن نيستيم و از ترکيه وارد ميکنيم موجب افزايش سهم آن کشور شده است».
در ادامه گزارش به چاپخانه اعتماد که منحصرا در زمينه چاپ برجسته، طلاکوب و يووي فعال است سري ميزنيم و در گفتگو با محمدعلي فتاحي مدير اين چاپخانه، درباره چند و چون فعاليتهاي چاپ برجسته، يووي، طلاکوب و در کل، چاپهاي نفيس و لوکس در ايران و مسائل پيراموني آن صحبت ميکنيم. از آنجايي که طبق گفتگو با رئيس اتحاديه صادرکنندگان، اين بخش از صنعت چاپ عمدتا جنبه صادراتي دارد و اگر صادراتي در صنعت چاپ وجود داشته باشد غالبا در اين حوزه است، ميتوان آن را نمايندهاي از صنعت چاپ ايران در بازارهاي جهاني برشمرد و بررسي مسائل اين حوزه را معادل بررسي صادرات صنعت چاپ ايران دانست.
از او در خصوص عوامل موثر در کارش ميپرسيم و اينکه چه مصائب و مشکلاتي پيش روي فعاليت او و همکارانش در ايران وجود دارد. وي تشريح ميکند: «در کارهاي چاپي لوکس علاوه بر ماشينچي و ماشيني که با آن کار ميکند، مواد اوليه هم تعيينکننده است و بسته به نوع کار ميتواند عاملي مهم در ايجاد رقابت بين چاپخانههايي باشد که کارهاي برجسته و لوکس عرضه ميکنند. به عنوان مثال در کار طلاکوب کليشه و کيفيت آن بسيار اهميت دارد. کليشه طلاکوب در کار حرارت ميبيند و دستگاه هم مدام به آن فشار ميآورد، لذا به تدريج له شده و باعث ميشود کارهايي که توليد ميشود جلوه يکساني نداشته باشند. مثلا برگ اول با برگي که در شماره ۳۰۰ طلاکوب ميشود فرق ميکند. اگر کليشه بهکار رفته جنس خوبي داشته باشد، در مقابل حرارت و فشار مقاومت کرده و تغيير کمتري نسبت به جنسهاي نرم که درحالحاضر بازار را اشغال کردهاند پيدا ميکند» و ميافزايد: «کيفيت کليشه يکي از مشکلات مربوط به مواد اوليه و مصرفي است. نوارهاي طلاکوب هم از مشکلات ما در کار طلاکوب هستند. البته اين مشکل اندکي بهتر شده ولي باز هم پابرجاست. به فرض اگر شما يک کار طلاکوب با فويلهايي که در بازار است بزنيد، متوجه ميشويد که موجب ميشوند کار يکدستي ارائه ندهيد. تفاوت در رنگ فويلها باعث ميشود در يک کار يکسان انواع تنهاي رنگ طلايي در کار ديده شود.ممکن است ابتداي کار تيره باشد سپس روشن و دوباره تيره و… يعني به طور نامنظم روشني مختلفي در کار را شاهد خواهيم بود. همانطور که پيشتر گفتم اين مساله در حال بهبود است». در گزارش سال قبل با موضوع چاپ برجسته و لوکس، در بررسي مشکلات و کمبودهاي اين بخش از صنعت چاپ و بستهبندي، به معضلي به نام واردکنندگان خوردهپاي فويل طلاکوب برخورديم که بسياري از آنها زائراني بودند که در برگشت از کشورهايي چون سوريه، و… چند نوار آلومينيوم با خود به ايران ميآوردند. به گفته بسياري از چاپخانهداران طلاکوب در اين شرايط عدم نظارت بر کيفيت و قيمت و حتي عدم شناخت واردکنندگان زائر از محصولي که با خود ميآورند، موجب به وجود آمدن بازاري نابسامان و آشفته شده و به دليل تاثير مخرب اين شرايط در خروجي کار، نارضايتي مصرفکنندگان را به دنبال داشت. درحالحاضر گويا اين مشکل رفع شده است. و در اين باره فتاحي ميگويد: «از آنجايي که واردکنندگان فويل طلاکوب غالبا شرکتهاي واردکننده سلفون هستند، با بهبود بازار سلفون، نوار طلاکوب هم بازار مناسبي پيدا کرد. واردکنندگان سلفون به عنوان مکمل کار خود به وارد کردن فويل آلومينيوم هم مبادرت ميورزند. سال قبل مشکلات تحريمها و واردات باعث بوجود آمدن رکود براي واردات اين شرکتها شده بود و طبيعتا، فويل طلاکوب را هم دستخوش تغيير قرار ميداد که در نهايت به کمبود فويل در بازار ختم شد. وقتي کمبود آن احساس شد، صاحبان چاپخانهها دست به دامان همه شدند. بسياري از افراد سودجو هم از اين موقعيت سوء استفاده کرده و خواستند از آب گل آلود ماهي بگيرند. لذا هنگام برگشت از سفر با خود فويل طلاکوب ميآوردند و خيالشان از بابت اينکه مشتري خود را به راحتي خواهند يافت راحت بود. در نتيجه از آوردن جنس بد هم ابايي نداشتند؛ چرا که چاپخانهداران در هر صورت مجبور بودند در آن قحطي فويل، به قيمتهاي دلخواه فروشنده آن را بخرند. اما خوشبختانه اين شرايط دوامي نداشت و با جان گرفتن دوباره واردات سلفون و افزايش توان واردکنندگان، فويل طلاکوب هم از آن مشکل رهايي يافت». وي پيش از مواد مصرفي دو عامل ماشين و اپراتور را مهمترين مشکل طلاکوب، برجسته و يووي برشمرده بود. ماشين چاپ به عنوان عنصري اساسي در پيشنيازهاي چاپخانه، مهمترين نقش يک خط توليد چاپي را بر عهده دارد و متناسب با اين نقش مهم، مشکلات مربوط به آن هم مهم خواهد بود. فتاحي به بيان اين مشکلات اساسي ميپردازد: «در ايران براي انجام کارهاي چاپ و بستهبندي برجسته و لوکس هنوز با لترپرسهاي قديمي کار ميکنيم. اين دستگاهها که بسياري از آنها فرسوده شده و کارايي لازم را ندارند، موجب شده کيفيت کارهاي برجسته و طلاکوب افت پيدا کند.» و با اشاره به اهميت تکنولوژي در توسعه چاپهاي لوکس از ارتقاي چاپخانه خود و مجهز کردن آن به يک ماشين روزآمد و پيشرفته ميگويد: «در نمايشگاه دروپاي اخير ما ماشيني را از سوييسيها خريداري کرديم که به تازگي وارد و نصب ميشود. اين ماشين که تکنولوژي روز دنيا است، بسياري از مشکلاتي که در کار کردن با ماشينهاي لترپرس قديمي با آنها مواجه ميشويم را مرتفع ميسازد. اين ماشين باعث ميشود کار ما از لحاظ سرعت و کيفيت پيشرفت زيادي بکند. اگر چاپخانههاي ديگر هم ماشينهايي مثل اين بياورند صنعت چاپ ما در حوزه برجسته و طلاکوب پيشرفت چشمگيري خواهد داشت».
اين فعال عرصه چاپ لوکس در ادامه ارزيابي صنعت چاپ و بستهبندي در بخشهاي برجسته و لوکس، به مقوله آموزش و نارسايي آن ميپردازد: «به اعتقاد من ديگر حرف زدن و تکرار حرف ديگران اثري ندارد، زمان عمل فرا رسيده. چرا بيدانشي و ناآگاهي برايمان عادي شده؟ مگر زيان و ضرري که به واسطه نبود تخصص به پيکر صنايع کشور وارد شده را نميبينيم؟ پس چرا خبري از آموزش نيست. بجز آموزشهايي که با روش استاد-شاگردي به طور جزئي ديده ميشود، مگر چيز ديگري داريم. اگر مراکزي وجود داشته باشد که به طور متمرکز نه تنها به فعالان عرصه چاپ لوکس صادراتي که در بقيه حوزهها آموزش دهند، بسياري از معضلات حل خواهد شد. متاسفانه متوليان صنعت چاپ انگار به آموزش اهميتي نميدهند. البته خود چاپخانهداران در مراکزشان بهطور پراکنده و انفرادي به نيروهايشان آموزش ميدهند که اين براي حوزهاي که بخواهد با کشورهاي ديگر رقابت کند و صادرات را افزايش دهد، کافي نيست. ما فقط در حوزه طلاکوب و برجسته مشکل نداريم. در حوزه چاپ نشر هم تخصص علمي کافي وجود ندارد.»
در سيستم اقتصادي ايران، بنگاههاي کوچک اقتصادي انگار نقشه راهي براي آينده دراز مدت خود ندارند. بسياري از ما واحدهايي را ديدهايم که چشم به بنگاههاي پردرآمد دوخته و بدون آگاهي از دلايل موفقيت آن وارد حوزه کاري شدهاند، به خيال اينکه اندوختن مال در آن حوزه بسيار راحت و دست يافتني است. به دنبال اين عادت غلط که به نوعي در بطن جامعه نهادينه شده، همواره در معرض خطر اشباعشدگي مشاغل هستيم. در صنعت چاپ ما، پيشتر حوزه افست دچار رنج اشباعشدگي و به دنبال آن درگير کاهش حاشيه سود و متعاقبا تعطيلي، ورشکستگي و… برخي واحدها شد. بسياري از چاپخانههاي افست بدون عبرت گرفتن از اين رويداد قصد تکرار دوباره آن در حوزههاي ديگر را دارند. فتاحي بر اين اساس با تاکيد بر ضرورت نظارت همه جانبه بر اعطاي مجوزهاي تاسيس چاپخانه در حوزههايي که به دليل ارزش افزوده بالا، در معرض اشباعشدگي هستند، بيان ميکند: «متاسفانه اين بلا دارد گريبان طلاکوب و برجسته و يووي را هم ميگيرد. در اين حوزه ارزش افزوده بالا جذابيت ايجاد کرده و اين باعث طمع بسياري شده است. برخي فقط براي سود زياد بردن، بدون تخصص و امکانات، چاپخانههاي برجسته و طلاکوب راه انداختهاند. جالب توجه است، به دليل تکميلي بودن اين بخش، مجوز چاپخانه لازم ندارد، بسياري به راحتي وارد حوزه چاپ برجسته و.. ميشوند. به دليل عدم نظارت، از آنجايي که قيمت پايين هم ميدهند متاسفانه بسياري از مشتريها را به سمت خود ميکشند. مشتريها هم به قيمت اهميت زيادي ميدهند و اين باعث رواج کارهاي بيکيفيت از نوع طلاکوب و يووي و چاپ برجسته ميشود.» وي در يک جمعبندي کلي وضعيت چاپ برجسته کشور را به رغم توانايي برخي واحدها که قادر به صادرات کارهاي رقابتي جالب توجه هستند، چندان به سامان نميبيند. به اعتقاد وي ضعف در آموزش، تکنولوژي، ماشينآلات و مواد اوليه موجب شده در دنيا حرفي براي گفتن نداشته باشيم.