درباره تاريخ چاپ در ايران تاکنون مطالب زيادي به چاپ رسيده و ماهنامه نيز در اين زمينه کم نداشته است. مطلب محمدرضا مهديزاده درواقع خلاصهاي است از همه آنچه تاکنون بهطور مشروح و در مقالات گوناگون عرضه کردهايم. از چاپ نخستين کتابها به زبان فارسي شروع ميکند و تا آخرين تحولات دو دهه پيش صنعت چاپ در ايران را در برميگيرد، فاصلهاي حدود ۳۵۰ سال که در طول آن ميتوان يک امپراتوري ساخت و به اوج رساند، اما صنعت چاپ ايران هنوز در مسير راهي عمدتا ناپيموده است.
در سال ۱۶۳۹ سه کتاب به زبان و خط فارسي از سوي هيئتهاي تبليغي مسيحي و در باب تبليغ مسيحيت در ليدن هلند به چاپ رسيده و چاپخانهاي که اين کتابها در آن چاپ شد، ظاهرا نخستين چاپخانه فارسي در جهان است؛ اما نخستين چاپخانه را در ايران ارامنه در اصفهان در عهد شاهعباس دوم صفوى گشودند که اکنون نمونههاي فراوان چاپي آن در موزه ارامنه ايران در کليساي وانک اصفهان، بهخصوص کتاب مقدس مسيحيان، انجيل قرار دارد.
اما اين روند بنا به علتهاي مختلفي ازجمله مخالفت رهبران تشيع و مردم مذهبي که اين کار ارامنه را وسيلهاي براي اشاعه دين مسيحيت عنوان کرده بودند، توفيق نيافت و متوقف شد.
بر اساس مدارک موجود، نخستين کتابي که در خود ايران چاپشده، زبور داوود يا ساغموس است که در ۱۶۳۸ به زبان و خط ارمني در ۵۷۲ صفحه در جلفاي اصفهان و به دست کشيشان ارمني به چاپ رسيده است. اينکه ارمنيان پيش از ديگر گروههاي قومي ـ زباني ساکن ايران توانستهاند در ايران چاپخانهاي از آن خود تاسيس کنند و آزادانه به چاپ و نشر منابع مسيحي بپردازند و در ميان قومهاي جهان مقام پانزدهم را از حيث قدمت چاپ احراز کنند، دلايل بسياري دارد که مهمترين آن، محيط آزاد و تشويقآميزي بود که بهويژه شاهعباس اول صفوي و فرمانروايان ديگر اين سلسله براي آنها ايجاد کرده بودند. بر اساس اشارههاي سياحان خارجي، بهويژه شاردن، شماري از ايرانيان در عصر صفويه از کار چاپ و چاپخانه آگاهي داشته و به ورود آن به ايران شايق بودهاند.
جان پينکرتون و جونس هنوي که در عصر نادرشاه افشار به ايران سفر کردهاند، از جزوههايي صحبت به ميان آوردهاند که به زبان لاتيني و عربي چاپ و منتشر ميشده است. تحول بزرگ در فن چاپ و انتشار مواد چاپي، اعم از کتاب، روزنامه و مواد ديگر، از دوره ولايتعهدي عباس ميرزا قاجار آغاز شد که مصادف است با پيامدهاي جنگهاي ايران و روس. عباس ميرزا نايبالسلطنه ميرزا زينالعابدين تبريزي را مامور فراگيري فن چاپ و به راه انداختن نخستين چاپخانه در تبريز کرد تا اينکه ميرزا زينالعابدين تبريزي به سال ۱۲۳۳ هجري قمري اسباب و آلات چاپ حروفي را به تبريز آورده و تحت حمايت عباسميرزا نايبالسلطنه که در آن زمان حکمران آذربايجان بود کتابي مربوط به ميرزا ابوالقاسم فراهاني که دربرگيرنده حکايتهايي از جنگ ميان دولت ايران و روسيه را که در تاريخ ۱۲۲۸ هجري قمري (برابر با ۱۸۱۳ ميلادي) با عهدنامه گلستان به پايان رسيده بود، چاپ کرد. بررسي نخستين کتابهاي چاپي نشان ميدهد که دولت وقت از فناوري چاپ در جهت اهداف خود استفاده ميکرده و کتابها بيشتر تاريخي، ديني، ادبي، يا در جهت ترويج اصول بهداشتي و ترويج جنبههايي از حيات مدني و فرهنگ زندگي اجتماعي جديد بوده است.
دومين چاپخانه که به ايران وارد شد چاپخانه سنگي است که آن نيز در تبريز داير شده است. چاپ سنگي در ايران بنا به عللي پس از چاپ سربي رواج يافت. جعفرخان تبريزي براي تعليم ديدن چاپشده به مسکو فرستاده شد و در بازگشت، يک دستگاه چاپ سنگي را در ۱۲۴۰ ـ ۱۲۳۹، چند سالي پس از ورود چاپشده، با خود به تبريز آورد. نخستين کتاب چاپ سنگي ظاهراً قرآني بود که در ۱۲۴۸ به همت ميرزا اسداللّه در تبريز چاپ شد و سه سال بعد، باز به همت او و در تبريز، انتشار يافت. جاي تعجب است که چاپ سربي نخستين پس از کار کردن ديگر معمول نشد و چاپ سنگي جاي آن را گرفت. علت جايگزيني چاپ سنگي بهجاي چاپ سربي اين بود که افرادي چاپ سربي و حروف آن را با نظر بدبيني نگاه ميکردند و علامت کفر ميدانستند و چون حروف ايران، فارسي بود با حروف سربي در آن زمان نميتوانستند گوناگوني در خطوط داشته باشند درصورتيکه در چاپ سنگي از خوشنويسان کمک گرفته ميشد؛ اما اين کار باعث ضربهاي بر پيکره گسترش فرهنگي ايران شد و آن اينکه کتابهاي سنگي گران تمام ميشد و مردم توان تامين هزينه خريد کتاب را نداشتند و خود اين دردي بزرگ بود. چاپ سنگي جز در تبريز و تهران در بسياري از شهرهاي ديگر ايران رواج يافت و تا زمان ناصرالدينشاه قاجار که چاپ سربي پس از مدتي بيش از نيمقرن بار ديگر جان گرفت، در صنعت چاپ ايران يکهتازي ميکرد. مشکل ديگر چاپخانههاي نخستين ايران، غارت مداوم آنها توسط برخي افراد کوتهفکر بود، اما در کشور ايران کماکان مردان و زنان فرهنگ دوستي هستند که مقاومت کرده و از تلاش براي ساختن سرزمين و پيشرفت آن گامي به عقب نمينهند و دلسرد نميشوند. يکي از آنها حاجي حاجآقا بود. در حدود نود سال پس از تاسيس اولين چاپخانه در تبريز نوه حاج زينالعابدين، کسي که اولين چاپخانه سنگي و سربي را در ايران و تبريز داير کرد، به نام زينالعابدين چاپخانهچي که پس از زيارت مکه به نام حاجي حاجآقا معروف و هنگام گرفتن شناسنامه نام علميه را بر خود انتخاب کرد، ماشين چاپي از اروپا خريداري و از طريق کشور مصر وارد بندراستانبول در ترکيه فعلي کرد و از اين بندر توسط چهل گاوميش آن را به تبريز منتقل کرد. حاجي حاجآقا علميه همراه با دستگاههاي چاپ سنگي خود هشت تن از متخصصين صنعت چاپ را نيز از کشور آلمان براي نصب و آموزش اين دستگاهها به تبريز آورد. اين آلمانيهاي متخصص صنعت چاپ در منزل مسکوني حاجي حاجآقا که ماشينهاي چاپ نيز در قسمتي از اين خانه ۲۲۰۰ مترمربعي داير شده بود، ساکن شدند. دختر حاجي حاجآقا علميه اظهار ميدارد که زمان حمل گاوميشهاي حامل دستگاهاي چاپ از کوچههاي تنگ و باريک محله منجم تبريز بهاجبار ديوارهاي تعداد زيادي از خانههاي همسايهها را فروريخته و خراب کردند که حاجي حاجآقا هزينه بازسازي ديوارهاي فروريخته را نيز متحمل شدند. نوههاي حاجي حاجآقا علميه اغلب به کار آبا و اجدادي خويش روي آوردهاند و در صنعت چاپ ايران مشغول به فعاليت هستند.
پس از تاسيس مدرسه دارالفنون وضع و سير چاپ در ايران دگرگون شد. نياز به انتشار کتابهاي درسي، سبب شد که در اين مدرسه کارگاه چاپ آثار استادان دارالفنون، منابع درسي دانشآموزان و نيز پارهاي کتابهاي ديگر تاسيس شود. چاپخانه کوچک دارالفنون ظاهرا در ۱۲۶۸ و با نام دارالطباعه خاصه علميه مبارکه دارالفنون تهران و زير نظر عليقلي ميرزا اعتضادالسلطنه تشکيل شد و تا ۱۳۰۰ داير بود و شايد حدود ۴۰ عنوان کتاب درسي در آن به چاپ رسيده باشد؛ اما چاپخانهاي دولتي که تحت عناوين مختلف فعاليت ميکرد و به چاپ کتاب و روزنامه ميپرداخت، در دوره ناصرالدينشاه تاسيس شد.
نهضت مشروطه در ايران عامل افزايش تعداد عنوانها و شمارگان روزنامهها، گرايش بيشتر مردم به خواندن مطالب سياسي و اجتماعي و نيز تقويت و گسترش چاپ در ايران بود. چاپ ژلاتيني که بعد جاي خود را به روش چاپ استنسيلي داد، احتمالا از اواخر عصر ناصري و همزمان با آغاز تحرکات سياسي تازه، براي تکثير اعلاميههاي پنهاني، نامههاي سرگشاده و شبنامههاي سياسي مورد استفاده قرار گرفت و ظاهرا چاپخانههاي مخفي کوچکي براي چاپ ژلاتيني تشکيل شده بود.
چاپخانه مجلس شوراي ملي، مدت کوتاهي پس از تشکيل مجلس اول، بهمنظور چاپ و نشر روزنامه و نيز مطالب اختصاصي خود مجلس، بهسرعت تاسيس شد و در مدت کوتاهي به بزرگترين چاپخانه کشور تبديل گرديد. چاپخانه مجهز ديگري به نام چاپخانه شاهنشاهي، به سرپرستي عبداللّهخان قاجار که مديريت او در صنعت چاپ معروف بوده است، پس از استقرار مشروطيت تاسيس شد و تا ۱۳۲۸ فعال بود. در دوره محمدعلي ميرزا، استفاده از چاپخانههاي سربي اختصاصي و غيردولتي بهجاي چاپخانههاي سنگي دولتي معمول شد، بهطوريکه بنا به تخمين حوالي سال ۱۳۳۰ معدودي چاپخانه سنگي به فعاليت ادامه ميدادند.
در سالهاي ۱۳۰۷، ۱۳۱۰ و ۱۳۱۷ براي چاپ و نشر کتابهاي درسي در سراسر کشور و به شيوهاي نو اقدام شد. تاسيس دانشگاه تهران و نهادهاي جديد آموزشي در اين عصر، همراه با دولت و ارتش رو به گسترش، نياز به چاپ برخي مطالب را در مقياسي وسيعتر فراهم آورد. تاسيس چندين چاپخانه دولتي و وابسته به دولت، مانند چاپخانه ارتش، چاپخانه بانک ملي ايران، چاپخانه دخانيات ايران، چاپخانه راهآهن و مانند اينها، حاصل نياز دولت به تامين احتياجات خود در زمينه چاپ بهطور مستقل بود. چاپخانه تابان، بهعنوان نخستين چاپخانه خصوصي که به دستگاههاي جديد و خودکار مجهز شد، تحولي چشمگير را از سر گذراند. چاپخانه بانک ملي ايران هم به دستگاههاي ملخي جديد مجهز گرديد. چاپخانه اطلاعات هم که پيش از ۱۳۲۰ چاپخانه بزرگي بود، مجهزتر شد.
در دهه ۱۳۳۰، دستگاههاي افست روتاتيو و دورنگ و چهار رنگ جديد به ايران وارد شد و تحولي فني در چاپ به بار آورد. چاپخانههاي افست، روزنامه کيهان و سپهر، مهمترين چاپخانههاي آن دهه به شمار ميآيند. در دهه ۱۳۴۰ چاپ وارد مرحله تازهاي شد و انتشار کتابهاي درسي در شمايلي جديد، کتابهاي ارزانقيمت جيبي و شماري نشريه و گسترش آموزشهاي چاپ رونق آن را بيشازپيش کرد.
تا حدود نيمه دهه ۱۳۴۰، آموزش چاپ در ايران به شيوه استادي ـ شاگردي و از طريق چاپخانهها انتقال مييافت. در ۱۳۴۴، رشته چاپ در هنرستان فني تا مقطع ديپلم فني داير شد. از ۱۳۴۵ به بعد، هرسال چند تن براي فراگرفتن فنون جديد چاپ به اتريش اعزام ميشدند.
دهه ۱۳۵۰ براي چاپ کشور از سالهاي پر برخورد به شمار ميآيد. افزايش چشمگير درآمد کشور و طرحهاي گسترده توسعه که نياز به گسترش چاپ را بيشتر ميساخت، با سياست نظارت بسيار شديد بر چاپ کتاب و مطبوعات همراه شد. ورود تجهيزات جديد چاپ، ازجمله دستگاه لاينوترون، پاسخي به نيازهاي رو به افزايش منابع چاپي، بهويژه کتابهاي درسي مدارس و دانشگاهها بود. پس از انقلاب نيز روند رشد صنعت چاپ ايران ادامه يافت، درحاليکه در پايان شهريور ۱۳۵۹، بيش از ۳۵۰ عنوان روزنامه در ايران چاپ شده بود.
چاپ در ايران از ۱۳۵۷ به اين سو بهطورکلي بر اثر چند عامل رو به رشد نهاده است: افزايش عناوين کتاب و نشريه؛ برداشته شدن مميزي، جز در دورههايي کوتاه؛ گسترش آموزش چاپ؛ انتشار نشريههاي تخصصي در اين زمينه؛ گسترش و تقويت صنف چاپ و صنفهاي وابسته؛ ورود تجهيزات و فنون جديد چاپ، بهويژه استفاده از رايانه و دستگاهها و شبکهها و نظامهاي رايانهاي که انقلابي در اطلاعات و ارتباطات در سطح جهاني به بار آورده است؛ توسعه دانشگاهها و آموزش عالي؛ افزايش جمعيت و رشد سريع نسل جديد لازمالتعليم و نياز به چاپ منابع جديد؛ گسترش نهضت سوادآموزي و نظاير اينها.
در سال ۱۳۷۱ روش چاپ رنگي در مطبوعات به کار گرفته شد. روزنامه همشهري نخستين روزنامه رنگي ايران است. در همين سال آييننامه جديدي در خصوص تاسيس چاپخانهها و واحدهاي وابسته و چگونگي نظارت بر آنها به تصويب رسيد. چاپ تمبر، اوراق بهادار، اسناد، بليت اتوبوسهاي شهري، برگههاي عوارض و نظاير اينها در چاپخانههاي دولتي و تحت مقررات خاصي انجام ميگيرد. چاپخانه ويژه چاپ اسکناس در ۱۳۶۱ تاسيس و سال بعد به بهرهبرداري رسيد و از ۱۳۶۷ اسکناس کشور کلا در اين چاپخانه چاپ شده است.
محمدرضا مهديزاده